کتاب چستر راکون و جیب پر از بوسه
از نشر بازی و اندیشه

حتما اول کتاب «دستی که بوسه میزند» رو بگیرید و بخونید، و بعد این رو بگیرید.
چون کاملا وابسته کتاب قبلی هست.
دو تا پست پایین تر در مورد «دستی که بوسه میزند» توضیح دادم.
این کتاب برای اون دسته از عزیزانی هست که دو فرزند دارن. فرزند بزرگتر از اومدن عضو جدید ناراضیه. گاهی ممکنه بگه میشه برش گردونی تو شکمت؟ میشه پسش بدیم؟
یا حتی اولش دوست داشته خواهر و برادر داشته باشه ولی الان دیگه دلش نمیخواد.
فرزند کوچکتر رو مزاحم خودش میبینه و دوست نداره چیزی رو باهاش سهیم بشه. حتی فکر میکنه محبت و توجه مامان و بابا نسبت بهش کم شده.
اینجا خیلی راحت درباره حسادت فرزند بزرگتر صحبت میکنه. و نشون میده مادر به جای اینکه بگه من هر دوی شمارو به یه اندازه و یجور دوست دارم، میگه هرکدومتون جداگانه دوست داشتنی هستید. و محبت من تموم شدنی نیست.
ولللللی تو درست میگی و به عنوان فرزند ارشد باید یه چیز خاصی داشته باشی پس یه بوسه ی اضافه تر براش میزنه و میگه این برای توعه چون معلوم نیست یه برادر بزرگتر چه وقتی، کمی توجه بیشتر میخواد.
من محتواش رو نخونده و با توجه به شناختم نسبت به کتاب قبلی خریدم و متاسفانه با دخترم دوتایی سورپرایز شدیم!😂😂😂 متوجه شدم به کارم نمیاد. شمام دعا نکنید به کارم بیاد😂😂😂😂😂
ولی بسیااااار عالیه برای شمایی که دو فرزند داری.

تصویر
۸ پاسخ

احساسات بچه هارو سرکوب نکنید. بذارید راحت حرفشونو بزنن. گاهی حتی ممکنه جوابی هم نخوان و فقط دلشون میخواد راجب چیزی که اذیتشون میکنه حرف بزنن. شایدم دلشون محبت مخصوص خودشون از جانب شمارو میخواد. مثلا یدونه بغل یا بوس بیشتر بخاطر اینکه فرزند ارشدن.

تصویر

دوستان وقتی فرزند اول میاد پیشتون و بهتون میگه منو بیشتر داری یا خواهر/برادرم رو؟
نگید هردوتونو دوست دارم.
چه اصراری داریم حتما بگیم یجور هستید؟
اون دنبال شنیدن این نیست. اون فقط میخواد بدونه هنوز دوست داشتنیه یا نه!
بغلش کنید بگید: تو که اینقدر خوشگل میخندی. تو خیلی برام عزیزی ، خیلی دوست دارم، دلم میخواد بغلت کنم، موهاتو بو کنم، صداتو بشنوم، میدونستی چقدر صدات دلنشینه؟

و ازین دست جملات که خودتون بهتر بلدید😁😁😁😁

تصویر

بچکم ناراحت شد🥺

تصویر

گلی ۲ تا تاپیک اخرمو ببین جواب بده خیلی برام مهمه

چقدر تو منو خوشحال میکنی زن 🤩😘
خدا خوشحالت کنه 💕
واقعا نیاز داشتم به همچین کتابی و توی فکر بودم حتما سرچ کنم در موردش

هیچ کارخدا بی حکمت نیس😁

بذار دریام بیاد این کتابو برا آریا میگیرم مبخونم🥹🥴

ببین کارای خدا بی حکمت نیست.😂😂😂

سوال های مرتبط

مامان محمد حسام مامان محمد حسام ۴ سالگی
خانما میخوام درد و دل کنم من و شوهرم 7 ماه صحبت کردیم زیر نظر خانواده ها و ازدواج کردیم از اول ازدواجمون شوهرم قصد داشت منو تغییر بده و به قول خودش شبیه خودش کنه و از این طریق افسار زندگیش رو دستش بگیره من وابسته خانواده ام هستم مخصوصا مادرم اون هم میدونست و با خانواده ام در افتاد و یکی یکی پاشون رو از خونه ام برید تا به قول خودش من مستقل بشم تو این گیر و دار من باردار شدم در حالی که با کل خونواده ام قهر بود تو دوران بارداری خیلی اذیتم کرد و من از ماه هشت بارداری افسردگی گرفتم تا سه ماه پس از زایمان حالم بد بود ولی تو اون روزا تنها دل خوشیم و دلیل زندگیم پسرم بود الان هم جونم به جونش بسته است نمی تونم یه لحظه دوریش رو تحمل کنم پسرم هر چی بخواد بخره به من میگه چون باباش براش نمیخره حتی لباساش رو مامانم اینا می‌خرن دکترش رو خودم میبرم خلاصه که باباش هیچ احساس مسئولیت نداره ولی پسرم باباش رو بیشتر از من دوست داره به من میگه من تو رو دوست ندارم بابام رو دوست دارم خیلی دلم گرفته
مامان 🧸radvin🧸 مامان 🧸radvin🧸 ۴ سالگی
مامانایی ک فرزند ۴ ساله دارن بچه ها شماام اینطورین تو این دوره ۴ سالگی ؟؟؟


همه چی رو میخواد حرف باید حرف اون باشه
پرخاشگر میشه اگ چیزی ک میخواد نشه
دوست داره کاراشو خودش انجام بده اگ ما دخالت کنیم عصبی میشه
خیلی ب گوشی وابسته شده فقط بازی
اصلا با اسباب بازی هاش بازی نمیکنه حالا با اینک رفتنی بیرون چیزای جدید میخواد و ما میگیرم ولی خب انگار اون خواستنه واس همون لحظه اس یکم بازی میکنه دیگ تمام میزارتش کنار ...
آب زیاد میخوره خیلی خوراکی دوست داره غذاشم خوبه ولی گوشت مرغ انچنان نمیخوره خیلی کم
خیلی دقت میکنه ب همه چی مثلا ب من ب ارایشم ب لباسم ب باباش وقتی چیز جدید میگیریم فورا واکنش نشون میده ذوق میکنه
دوست داره هم بازی داشته باشه و خیلی زیاد اجتماعیه
حرف زدنش خوبه قشنگ مفهمومی هست
بیشتر چیزا رو مث رفتن ب دکتر امپول زدن درس کردن دندان ظرف شستن تمیزی کثیفی پاک کردن میکروبا اشکال اعداد اسم ماشینا همه ارو متوجه میشه و بیشتر باباییه دوست داره همش با باباش باشه و وقت بگذرونه
بیشتر وقتا تو مخیه 🫠😑
مامان گل پسر مامان گل پسر ۴ سالگی
من دیگه رد دادم
دیشب اینقدر گریه کردم اینقدر گریه کردم که حد نداره
نمیدونم به کدامین گناه پسرم اینقدر اذیتم میکنه
میگن برای بچه وقت بذار والا من روزی یک تا چهارساعت براش وقت میذارم روز به روز بدتر میشه
جونمو به لب رسونده
کاش خودکشی گناه نبود خودمو از دستش خلاص میکردم
انگار روانی بچه
میگه تشنمه آب بده آب بش میدم نمیخوره جلو روم خالیش میکنه تو سینک
میگه سیب میخوام براش درست میکنم تو بشقاب میذارم نمیخوره نگام میکنه میریزه تو سطل بعد میگه ببین خوردم .گوشی دستم میگیرم میگه ببین گوشی بذار کنار تا برم وگرنه اذیتت میکنم واقعا هم اذیت میکنه
رد دادم رد دیگه از دستش عصبی شدم واقعا این بچه بیماره مشکل داره
یا من مشکل دارم باید برم بستری بشم
خونه به این بزرگی میاد رو کمر من ماشین بازی اگر تی وی نگاه کنم میپره روم میگه نگاه نکن
براش هر شب کتاب داستان میخونم هر روز باش بازی میکنم قایم موشک سایه بازی بازی فکری نقاشی بدو بدو رقصیدن دوچرخه سواری گاهی پارک بی نتیجه اس بگید چه خاکی از دستش تو سر بریزم دیگه خیلی پرخاشگر شدم از دستش عصبی شدم
مامان گرشا مامان گرشا ۴ سالگی
سلام‌مامانای الرژیک عزیز خوبین . بچه هاتون خوبن؟

یه سوال داشتم ازتون خواهش مییکنم‌نظرتونو بگین
گرشا خیلی روحی اسیب دیده بود به خاطر شرایط سعی میکردم جایی نریم
به شدت از ادما میترسید . هم یه گوشه افتاده بود
ذهنش مثل هم سن و سالاش فعال کار نمیکرد . بپر بپر نمیکرد . دوستی هم نداشت که باهاش بازی کنه .
خوب در جریانید باید امسال میرفت پیش ۱ثبت نام نکردم ولی سال بعد ضروریه
بعدشم مدرسه
حالا گرشا از ادما به دور بود هر کی و میدید پشت من قائم میشد .
شوهرم میگفت نکن این کار و این پسره اسیب میبینه . پسر خاله اش چ ن پدرش دوست نداشت با کسی رفت و امد کنه ادمیزاد نمیدید اخر سر پسر بیچاره افسردگی حاد گرفت و تو ۱۸ سالگی خودکشی کرد .
همش به من‌میگفت بچه رو داری نابود میکنی
من گرشا رو بردم کلاس خلاقیت نوشتن که هم سن و سالاش و ببینه
از طرفی خوب هم صحبت نمیکرد دیر زبون باز کرد
میگفتم برای راه افتادن باید بره پیش بچه ها و دوست پیدا کنه . حالا تمام این مسکلات تا حدودی تو یه ترم کلاس خلاقیت حل شده
گرشا دوست پیدا کرده اسم دوستاشو میدونه حرف زدنش خیلی بهتر شده و افسردگی اون دوران و من نمیبینم
ولی مشکلات دیگه ای دارم
در هفته دو جلسه کلاس ۱ساعت و نیم داره
مربیش میگه باید یه خوراکی بیاره یا لقمه یا میوه 😔تا حالا چیزایی گذاشتم که الرژی داره بهش ولی با سیتیریزین و اینا کنترلش کردم ولی کم اوردم دیگه
میوه هیچی نمیتونه بخوره با سیب و موز و گلابی که گاهی میدم هم مشکل داره
جدیدا خیلی رفلاکس میشه و دائم داره اب دهنشو قورت میده . به خدا کم اوردم فردا کلاس داره مثل همیشه که روز قیلش کلاس داره زانوی غم بغل گرفتم