۷ پاسخ

من ساعت ۸ نیم بیدار شدم البته پسرم ۷ نیم چون در حال ترک پستونکه خاب نداره .بعد صبحانه پنیر مربا خوردیم من جاروبرقی کشیدم .بعدش ظرفا شستم .بعدش پسرمو بردم حموم بعدش خودم رفتم حموم .دیگ لباسارم شستم. اشغالارم بردم بیرون .سرویس ام شستم ‌.بعد رفتم خرید .ناهارم سیب زمینی سرخ شده باومرغ بود ولی امیر ی تیکه ران کوچیک پیشتر نخورد. بهش شیر دادم .الانم شیربرنج گذاشتم براش ک یکساعت دیگ بدمش .و خودمم ی چای زعفرونی دم کردم لش کردم پسرم رو سکو بازی میکنه

سلام عزیزم پسرم ۷ ونیم بیدار شد شیرش دادم خوابید. خودم چون نهار مهمون داشتم بیدار شدم رفتم دوش گرفتم صبحونمو خورد خورشتمو گذاشتم، بیدار شد بهش املت دادم خورد. بردمش حموم. واسه نهارم که مهمون داشتم زود رفت منو پسرم خوابیدم خیلی وقت نیست که بیدار شدیم، من میخوام بلند شم یه چایی بخورم ولی فعلا حالشو ندارم 🥴

برنج و ماکارونی چیه؟
یه کاسه ماست خورد؟

به کیاشا مولتی چی میدی

سلام من از هفت و چهل دقیقه‌ صبح مثل تراکتور دارم کار میکنم بچه آروم میکنم هرروز اوضاعم همینه حس میکنم کم آوردم دندون درد و دوران پی ام اس هم دارم دخترم همش جیغ و گریه

روز بدی بود شوهرم گارگر گرفته بود ماشین رو بار بزنن سرزمین گارگر سر زمین منتظر هرچی گشتیم سوئيچ نبود خلاصه بعد کلی جنگ اعصاب سه تومن هزینه وتعطیل شدن کار ومریصی مهرسام

خدا قوت

سوال های مرتبط

مامان پناه جان🤍 مامان پناه جان🤍 ۱ سالگی
مامان اِلای مامان اِلای ۱ سالگی
بالاخره ماهم واکسن ۱۸ ماهگی رو زدیم

تجربه خودمم از واکسن میگم بهتون شاید به دردتون خورد

صبح ساعت ۱۰ صبحونه دخترمو دادم ۱۰.۳۰ هم بهش شربت پاراکید میدادم که نمیخورد و بزور دادم
۱۱ رفتیم بهداشت ۱۲ نوبت واکسنش شد
بعدش از ساعت ۱۲ تا ۳ بکوب باهم پیاده روی کردیم و بردم براش شیرموز گرفتم که بزور خوردش
اومدیم خونه یکم استراحت کردیم بجا شربت قطره دادم و دوباره بازی کردیم نذاشتم بخوابه
عصر بردمش خانه بازی بعدش شام خوردیم و تبشو کنترل کردم شبم بردمش پارک تو فضای باز بازی کرد
شب تبش تا ۳۹.۵ بالا رفته بود خداروشکر با قطره کنترل شد
فردا صب پاش اذیت میکرد و بزور زمین میذاشت ولی دوباره بردم یه خانه بازی دیگه کلی با بچه ها بازی کرد قطرشو سرتایم ۶ ساعت دادم و تا شب تب داشت ولی از روز بعدش خداروشکر خوب بود حالش

فقط اینکه مایعات مخصوصا اب خیلی به بچه ها بدید تا ادرارش بیشتر دفع شه و تبش بیاد پایین و کلی پاشو حرکت بده و بازی کنه اینجوری راحت میگذره😍
مامان پناه جان🤍 مامان پناه جان🤍 ۱ سالگی
خلاصه ای از امروز من و خوشگلم
صب ساعت ۸ بیدارشد اومد پیشم مث اینک من هرچند دیقه چشممو باز میکردم میدیدمش ولی قدرت بیدارشدن نداشتم
ساعت ۹ بهش صبونه دادم یکم کتاب خوندیم حدود دوساعت خوابید یمیوه خورد ساعت یک ونیم ناهار دادم بهش استامبولی بود فقط سیب زمینی و ماستو دوتا تیکه مرغشو خورد
ساعت ۳ بهش میانوعده دادم واسش چیز کیک درست کرده بودم قسمت اولشو دوست داشت ولی دومین ردیفو یکم سخت خورد یکم بدو بدو بازی کردیم خمیر بازی کردیم توپ بازی کردیم خسته شد رفتیم حمام اومدیم بااینک خسته بود چشم روهم نذاشت انقد جیغ زد گریه کرد مجبور شدم ببرمش بیرون ساعت ۴وتیم اینا بود رفتیم بیرون ۳ تا کتاب و این چرخونو واسش خریدم خواستیم بیایم خونه دیدم کالسکش بسته نمیش مجبورشدیم تاخونه حدود ۱ساعت و نیم پیاده اومدیم🥲🥲🥲پدرم دراومد واس پارکش کیک درست کرده یودم ک نخورد توراه ی شیر خریدم خورد اومد خونه از مادرحونش مویز گرف یکوچولو
شامشم ساعت ۹ بود یکم برنج و گوشت و گوجه و هندونه خورد
اومد پایین یکم همین گردونو بازی کرد مسواک زد الان خوابید
ومادری ک پاهاش از پیاده روی زیاد با کفش نامناسب نابوده😂