۶ پاسخ

عزیزم کیست خوب نیست برو جراحی میکنن‌‌ در میارن راحت میشی بزار گریه کنه بالاخره آروم میشه بزار پیش شوهرت

عزیزم شوهرت ببره پارکی جایی خودت هم برو دندون پزشکی

عزیزم باخودت ببرش و به زبون بگیر بهش گوشی بده همسرت نگه داره یا خوراکی براش بگیر مشغول شه منم دندونم عفونت شدید گرفته باید برم عصب کشی و ترمیم

من با خودم بردم رو دام نشست منم دو تا دندون کشیدم اومدیم بیرون

ببین اینجور وقتا تایم خاب ظهرش وقت بگیر قبلشم یکم استا بده بهش خستش کن قبل خاب ببرش حمام قشنگ بشورش ک خسته بشه دوساعتی بخابه

خب با خودت ببرش اونجا بهش گوشی بده بازی کنه یا کارتون ببینه
اتفاقا وقتی ببینه چیکار میکنن با دندونت بیشتر مراقبت میکنه از دندوناش

سوال های مرتبط

مامان مهتا مامان مهتا ۴ سالگی
مامانا بااین بچه زبون نفهم چه کنم بی پدرمادرنه میخوره نه می‌خوابه همش جیغ گریه بهونه بیطرف اعصاب نداشته برام هرچه با ملایمت وصبررفتارمیکنم نمیشه همسایه طبقه چهارم میگه همش صدای تو و گریه و جیغ مهتا توخونمومه چی می‌کشی به فکرجونت باش اسم غذا میادانکارمیخوای بکشیش بیشرف گرسنه میشه شروع می‌کنه بهونه جیغ بازم نمیخوره دایم با شوهرم سرایت دعوا میکنیم هرچی توهین وفحشه به من میده بخاطر جیغ و گریه این بیشرف بهم میگه ازمادر ج. ن. د. ه این بچه اینطوری به عمل میادازاعصاب خرابم کل بدنم شروع می‌کنه به جوش زدن سوختن کل بدنم رو داره میمیره دکتر میگه از اعصاب خرابت سیستم ایمنی بدنت برعکس داره عمل می‌کنه چیزای مفیدسرکوب می‌کنه خطرناکه عزیزترین کستوبندازبیرون باهات اینطوری میکنن شبم ساعت چهار صبح میکبه دیروزهشت صبح بیداربود دوشب خوابید همش بیرون بردم به شدم میبرم بیرون میگه ولگرد نمیبرم میگه تموم بده ببرانقدرازشوهرم سرد شدم دلم نمیخوادببینمش ماهی یه بار به زور رابطه اونم حس میکنم داره بهم تجاوز میشه اونم ازاین بچه فقط شیرکامایو روزی یکی میخوره چه بدبختم گفتم تلخ کنم دیگه نخوره میترسم قندبگیره دکتربردم از دادخوب بود😔😔
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
سلام یه مشورتی باهاتون دارم دیروز که می خواستم ماهلین رو ببرم پیش دکترش گفت خواهرشم بیار گفتم باشه و بردمشون هر دو همزمان تو اتاق بودن من بیرون نشسته بودم چون نمیزارن مادر باشه ولی بیرون کاملا صدای خانوم دکتر میاد جلوی هر دوشون تمرین گذاشته بود ماهلین اصولا وقتی همزمان با هم بخوام تمرین کنم همکاری نمی کنه و انگار اعتماد به نفسش پایین میاددیدم دکتر هی داره بهش تذکر میده که ماهلین بالای صفحه رو نگاه کن ماهلین بیشتر دقت کن بعد دیدم عصبانی شد سرش یه کمی داد کشید و دعواش کرد که چرا اینجوری می کنی اونم افتاد به گریه هی بهش می گفت گریه نکن توجه کن و درآخر گفت ببین خواهرتو من می دونم وقتی با هم بخوام کار کنم‌ماهلین اذیت می کنه در بیشتر مواقع و من و باباشم دیوونه کرده با این کاراش لجبازی داره هیچکس غیر از من بچشو نمیشناسه ولی من میگم من بی سوادم مادرشم و یه دیپلم ساده دارم ولی چرا دکتر مملکت اینجوری باید رفتار کنه اگه تنها بود اینقدر ناراحت نمیشدم ولی چون خواهرشم باهاش بود میگم اعتماد به نفس بچه رو سرکوب کرده من از این لحاظ خیلی ناراحت شد این خانوم استاد مشاوره بچه هامه من با مشاورشون راحتم گفتم تلفنی جریان دیروز رو باهاش در میون بزارم کار و تشخیص خانوم دکتر عالیه ولی این رعتارشو نپسندیدم و بهشم گفتم اینا با هم باشن اذیت می کنند و به صورت جداگانه خیلی عملکردشون بهتره تا وقتی با هم کار بشه بعد جلوی ماهلین گفت دلوین خیلی بهتره ولی این اذیت می کنه خوب این بچه می فهمه احمق که نیست ماهلین خیلی دختر حساسیه و زود بهش برمی خوره من فوق العاده از این کاره خانوم دکتر ناراحت شدم به نظرتون چی کار کنم ؟؟نمی تونم درمانشم قطع کنم به نظرتون گذشت کنم اینبارو؟؟یا تذکر بدم ؟؟