صبحتون بخیر مامانای گل
حالتون چطوره؟!
من زیاد خوب نیستم بنظرتون تاکی این بحران ۳سالگی ادامه داره؟!
خودم زمان دقیق درست شدنش رو میدونم
ولی مثل روانشناسی میمونم که دونسته هاش خودشو درمان نمیکنه
از دست پسرم تمام بدنم درد میکنه انقد که حرصم میده
خیلی خودمو کنترل میکنم
گاهی به خودم میام میبینم یک ساعته دندونام رو میسابم روهم و فکم بی حس شده
همسرمم هرچقد مدارا میکنه با پسرم فایده نداره
بشدت بدغذا شده بچه ایی که کله پاچه میخورد الان موزم نمیخوره فقط اب و هله هوله«که من بهش نمیدم اصلا باهاش لج کردم»
زمان و اعصابم اصلا برای خودم نیست
کل روزم مشغول جمع کردن گندای پسرمم
روزی چنددست باید لباس عوض کنم
همش میره اب بازی
وای خدای من الان دراز کشیده دارهworld party میبینه
فقط وقتی خوابه حسابی بغلش میکنم و بوسش میکنم
درطول روز سایه همو با تیر میزنیم اصلا باهم نمیسازیم
غذا نمیخوره وسایل پرت میکنه میشکنه بهونه گیره تا یه چیزی طبق میلش نباشه دراز میکشه رو زمین «حالا فک کن سفید تنش باشه وای اون روز اماده بودم بکشمش»
شما چیکار میکنید خودم میدونم میگذره ولی من موهام سفید شده دندونامم نابود
کردم حتی تو خوابامم پسرم داره خرابکاری میکنه
اها راستی همشم از من اویزونه یعنی اصلا سراغ باباش نمیره هرچند باباشم مایل نیست🤨
هرکاری رو کافیه بگم نکن همونو میره باکمال میل انجام میده کارای معمولی نه کارای خطرناک مثلا اویزون کردن خودش ای تراس شاید بگید چرا باید بره تراس
خودمم نمیدونم قفل درو باز میکنه و سرخود میره


Help✋🏻✊🏻🤯

تصویر
۱۴ پاسخ

جانا سخن از زبان ما میگوییییییی

بچه منم آب بازی، خاک بازی علاقه داره وخیلی خوبه . ولی امان از کثیف کاریاشون و زورگویاشون گاز گرفتنا وموکشیدناشون ومستقل بازیهاشون مخصوصا برای کارای خطرناک، واقعا سن ۳سال خیلی سختر ازاون چیزی بودکه فکرشو میکردم

دقیقا پسر منم همین جوره تازه روزی چند بار چیزایی میخواد که نداریم مثلا دیروز دوساعت گریه میکرد پرتغال میخواست یا امروز گریه میکرد انار میخواست در یخچال دقیق دو ساعت باز بود کلافم کرده بشدت بد غذاس فقط روزی پنج شش تا بستنی میخوره خودش میزنه برا بستنی نمیتونم پام از خونه بزارم بیرون پشت سر هم تو خیابون گریه بستنی میخواد بخوام مقاومت کنم چنان می‌کنه که بقیه میخرن براش میارن ابرو برام نمیزاره

ما هم همینیم. شوهرم میگه انگار موش و گربه شدین از بس که مداااام در حال دعوا هستیم 😭😭

دقیقا من چن روزه یاد گرفتم سره سفره بشقاب دخترمو برمیدارم میگم نمیذارم بخوری اونم ترغیب میشه میخوره خخخ

باهاش صحبت کن این رفتار فقط ماله جلب توجه هست غذا خوب می‌خورده الان بد غذا شده هم یکی دیگه از دلایل اینه که جلب توجه کنه بهش توجه در مقابل لجبازی اش بی توجه باش تا زمانی که خطرناک بشه
اگه چیزی شکوند بی توجه باش بعد جمع کن و حرفی اصلا نزن خواه ناخواه خودش متوجه میشه ناراحتی کم کم خوب میشه

هی خواهر حسام دو هفته اس توف میکنه براش مهم نیست طرف مقابلش کیه توف میکنه تو صورت طرف هرچی جلو دستش باشه پرت میده تو سر طرف خستم کرده گاهی مدارا میکنم گاهی میزنمش گاهی خودمو میزنم اصلا اذیت کار زیاد همش میگه بیا کشتی بگیریم با مشت منو میزنه

من یکساله اومدم خونه خودم تازه ساختم یه شب مهمون داشتم توتراس بودیم سرگرم شد اومدم دیدم بادر بطری که تیز بود کل دیوارو سوراخ سوراخ کرده گفت پشه اومده بود اونا میزدم...🥲🥲دیوار داغون شد...حالابازخوبه رنگ زدم ضد اب وگرنه کل دیوار خط خطی بود هردفعه دارم پاک میکنم

ببین کلا وسواسو بزار کنار درگیر تمیزی نباش ب خودت بگو ک تا سن مدرسش همینه و بعد اون تمام فرشو مبلا شسته میشه و دیوارا رو رنگ میکنم پس درگیر اینا نباش
هرجیز خطرناکو ازش دور کن ک هی بکن نکن نگی
هرروز ببرش پارک یا باهاش بازی کن معلومه ازت سرگرمی میخاد ک بت میچسبه
اینکه هله هوله نمیخری بهترین کارو میکنی منم رو غذای بچم حساسم و هرطور شده حتی با دعوا باید غذاشو بخوره و اصلا هم خوراکی نمیدم مگر اینکه بیرون باشیم یا کسی بده ک سخت نمیگیرم

خب ما هم تو این شرایطیم و دقیقا میدونم باید چکار کنم اما اون لحظه نمیتونم😂
اول که قضیه کارای خطرناک رو حتما مدیریت کن محیط خونه رو امن کن که اصلا نتونه کار خطرناک بکنه، مثلا در تراس رو قفل کن و کلید رو بردار... (جمله نکن بچه ها رو بیشتر ترغیب میکنه که بکنن😂)
در مورد تمیز کردنم ول کن به ساعتایی شل بگیر دیگه نمیشه که همش جمع کرد،
تو این سن پرت کردن هم دارن من بهش گفتم توپ فقط برای پرتاب کردنه، هر چند که همش باید تکرار کرد
هاناحتی منو کتکم میزنه و من مثل خودت فقط اون لحظه حرص میخورم
برای غذاش کاری نمیشه کرد جز تزیین و خذف میان وعده و ندادن هله هوله ۳ ساعت قبل غذای اصلی و دنبالش ندوییدن برای غذا و...
تو کارای خونه شریکش کن ۱

وای حالا دختر من این رفتارا رو نداره بجاش چون با مادرشوهر تو یه ساختمونیم یجور دیگه دهن منو سرویس کرده دیشب عمش اینجا بوده ساعت ۱۰ونیم رفتن خدا شاهده تا ۱۱ونیم زااااار زده هرچی باباش سرگرمش کرد مگه یادش رفت اخرم من دعواش کردم این دفعه ساکت شد خوابید بخدا دیگهههه نمیکشم😭😭😭

پسرمن ازترس خودشواویزون نمیکنه یکم ترسوهست ولی یه تومن پول خشکشویی دادم گندزده به پرده مبل روشن دیوارا واسه عید رنگ زدم ولی گندزده دوباره میبرمش بیرون روری سه چهارساعت بیرون باشه بهتره همش گوشی دستشه ولی قوت قلب منه همه چیزمه

وسایل مارک و اسمشون می گید چند گرفتید از کجا سفارش دادید بفرستش شهربازی یا مهد کودک

و منی ک فکر میکردم ۳ سالش بشه درست میشه 🥲

سوال های مرتبط

مامان سامیار🤎🧸 مامان سامیار🤎🧸 ۳ سالگی
سلام مامانا وقتتون بخیر
مامانا تا حالا کسی اینجا بچه ش رو برده پیش روانشناس؟
پسرم خیلی اخلاقش بد شده جوری که بقیه همش بهم میگن و من بابت این موضوع خیلی ناراحت شدم😪
پسرم خیلی لجباز هست وسیله پرت میکنه گریه میکنه میگه چرا شما کولر روشن میکنید بدید من چرا تو به من از یخچال شیر دادی باید خودم بردارم چرا خوراکی گذاشتی تو بشقاب باید خودم بزارم چرا در کیک رو تو بازش کردی من باید باز کنم چرا واسه من تو این بشقاب غذا گذاشتی خودش باید بره واسه خودش بیاره
چرا تو تلویزیون روشن کردی من باید روشن کنم پسرم جوری اخلاقش بد شده که دیگه خودم خیلی خسته شدم و واقعا بابت این موضوع اعصابم بهم میریزه؟
همش بهم میگن بچت عاقل نیست
دیونه س
بهم میگن ببرش روانشناس
حتی بهم زنگ میزنن میگن چرا واسش پسته نمیخری گفتم چرا اتفاقا میخرم ولی خودش دوست نداره نمیخوره من که نمیتونم بهش به زور بدم بخوره
میگن چرا واسش این لباس خریدی
چرا این مدلی کفش خریدی
برو واسش فلان چیزو بگیر
خیلی از نظر روحی دارن بهم آسیب میزنن 😪

نمیدونم چیکار کنم به خدا از دست این پسر شب که میشه فقط میشینم گریه میکنم😭
مامان فندق کوچولو مامان فندق کوچولو ۳ سالگی
مامان مهیار مامان مهیار ۳ سالگی
خانما یه مشورت میخام ازتون
پایین خونه مادرشوهرم اینا یه زن و شوهر افغان اومدن جدیدا اجاره کردن که یه دختر تقریبا دوساله دارن (شوهره چندساله اینجاست کارگره میشناسیمش)آدمای خوبی هم هستن
پسرم چندبار داخل کوچه مون با دخترشون بازی کرده
امروز من خونه مادرشوهرم داشتم نهار درست میکردم یه لحظه پسرم از پله ها رفت پایین و رفت خونشون من خواستم برم بیارمش چندبار صداش کردم دیدم خانمه میگه بزار باشه بازی کنه گفتم اذیتتون میکنه گفت نه کاری نداره داره بازی میکنه
من تقریبا یه ربع صبر کردم بعد رفتم دنبالش بیارمش دیدم مامانش یه پفک بزرگ باز کرده جلوشون گذاشته پسرم با چه حرص و ولعی داره پفک میخوره(من زیاد چیپس و پفک به پسرم نمیدم مخصوصا نزدیک ناهار)خودشم داشته داخل حمام لباس میشسته
خونشون تقریبا تمیز بود ولی من متاسفانه خیلی بددلم نمیدونم چرا از اون شرایط خوشم نیومد
پسرمو بسختی راضیش کردم بیارم خونه خانمه خیلی مهربون بود به پسرم گفت حالا یه بوس به خاله بده برو خودش صورت پسرمو بوسید
خلاصه من پسرمو آوردم بالا چون پفک زیاد خورده بود اصلا نهار نخورد ..اینم بگم این بنده خداها اصلا غذا درست نمیکنن یعنی من اصلا ندیدم فقط چیپس و پفک‌و کیک و کلوچه مغازه رو میخرن
پسرم بعد نهار باز میخاست بره خونشون من بلند گفتم پس خونه نرو فقط تو حیاط با نینی بازی کن فکر کنم از اینکه گفتم خونه نرو خانمه یه کوچولو ناراحت شد
حالا سوالم اینه شما جای من بودین میزاشتین بچتون بره خونشون باهاشون بازی کنه یا نه؟؟
اینم بگم دختره اینقدر خوشگل و بامزست که همه ازش خوششون میاد و باهاش بازی میکنن
فقط بگین من اجازه بدم پسرم بره یا نه
چون اینا تازه اومدن فعلا هم هستن دوست ندارم پسرم عادت کنه
اصلا خیلی درگیرم نمیدونم چیکار کنم