شماهم بارداری اول با دومتون فرق داشت؟ حس میکنم سر اولی خیلی نارمو میکشیدن و همه حواسشون بود بهم حتی شوهرم. یادمه حداقل یه دست میزاشت رو‌شکمم یا درمورد بچه حرف میزد یا پاهامو ماساژ میداد . ولی سر این یکی اصلا نه تنها حواسشون نبود خیلیم اذیتم کردن💔

ما که تو بارداری اول مثه بارداری دوم شماییم چی بگیم😂

من سربارداری اولم شوهرم چیزی نفهمید نازم نکشید چون بچه تر بود الان ک حامله ام بیشتر توجه داره

من بارداری اولمه هرچی جنگ و جدل تو خانواده هامون بود اتفاق افتاد داغونم داغون

بنظر من اونا به ما توجه نمی کنن و مارو ناراحت میکنن ما هم می شینیم غصه شو می خوریم و روحیه مادر تو بارداری روی بچه خیلی تأثیر گذاره بچه رم غصه دار میکنیم فرق ما با اونا چیه ؟؟؟
بیایید برای اون آدما ارزش قائل نشیم وبرای بچه های تو شکممون جبران کنیم خودمون حال خودمونو خوب کنیم تا بچه مونم شاد و سلامت دنیا بیاد

من حس میکنم این بارداری از لحاظ توجه بقیه بهتره چون خودم یاد گرفتم به خودم احترام بزارم. مثلاً میرم خونه مادر شوهرم سفره نمیندازم جمع کنم میگم کمرم درد می‌کنه یا تو خونه جارو برقی و شستن سرویس با شوهره . البته چون لکه بینی داشتم بقیه هم خیلی کمک میکنن مثلاً مادرشوهرم چندبار اومده کمک خونه جمع کرده یا بچمو خیلی نگه میداره

اوووف شوهرمن تا ازسرکار میاد میزنه فیلمنو عصریخبندان میبینه اونوقت کاملا حواسش به فیلم چایی و غذا میارم حرف میزنم انگار نه انگار حالا تو بگو اینو‌کجای دلم بزارم داره پدر میشه تازه برنامه کودک میبینه 😄بعد میببنم توجه نمیکنه عمدا میرم جلو چشمش زل میزنم میگه کجا میایی میگم وقتی توجه نداری مجبورم اینجور کنم . جالبه میگع بزار ببینم بعد بشینیم از ۷میاد خونه تا ۱۰عصریخبندان میبینه بعد مختار میبینه بعد تموم میشه که حرف بزنیم میگع همچین خوابم میاد سرشو نداشته رفته .حالا بارداری اولمه ‌
خونوادشم اوایل بارداری هوامو داشتن الان کمتر توجه میکنن مادرشوهرم وخواهرشوهرم زنگ میزنه اصلا بامن حرف نمیزنه فقط باشوهرم بعد اخرش میگن سلام برسون که نرسونمم مهم نیست😐

من بارداری اولمه .
سر کار ک میرم هیچ
خودم تهرانم بقیه شهرستان
شوهرمم تا الان ک ۷ ماهمه
۱۵ روز ماموریت بوده
۱۵ روز سخت کاری داشته ۶ تا ۱۰ شب نمیومده .
همه نهار و شام ها ام خودم درس کردم .
😒😒😒😒😒

حتما مادرشوهرت در گوشش میخونه😂

حالا رو دخترمم عادی بود همه چی تا اینکه دکتر گفت استراحت
شوهرم ک میگفت ادم باید روزی یبار بره حموم خونه باشه نمیزاره برم😂

وای منم😂سر اولی پادشاهی کردم سر دومی خدمتکاری😂

اره کسی اندازه من اشک نریخته توبارداری بخدا الان اگه بدونی کجام اشکت میگیره

من هر دو تا بارداری مراقبمه جوش میزنه وقتی یه کاری رو انجام میدم ولی از لحاظ اینکه بیاد دست بزاره ببین نی نی رو میزاره بعد میگه اون لقد میزنه به شکم تو من یجوری میشم فک میکنم شکمت الان پاره میشه ولی من دوس دارم بشینه نگاش کنه 😅🤣

من برای هیچکدوم 😶دریغ از یه لیوان آب که بهم بدن،تازه بهم میگن باز حامله ای

بارداری اولی دومی زیر بیست سال بودم😂😂 عینه کوزت همه اش سرپا بودم و کار میکشیدن ازم
یه بار فشارم افتاد غش کردم همسرم نبود فقط مادرشوهر بود اب اورده بود میریخت تو حلقم 🤕🤕
سال بعد دخترش حامله بود فشارش افتاد عینه میگ میگ رفت ابمیوه و کمپوت خرید اورد از خانواده همسر از نازکشیدن عروس خبری نیس

شاید خودت حساس تر شده ای
ولی اره دیگه بداشون عادی شده

اره دقیقا
😔

بارداری اولم ۳ماه باردار بودم خیلی خوب بود هواسش بم بود نمیزاشت کاری کنم‌البته استراحت مطلق هم بودم ولی سقط شد سر این اصلا توجه نمیکنه ب چیزی ک هوس میکنم یا خونه رو جمو جارو میکنم اصلا کمک حالم‌نیس چ‌برسه ک ماساژ بده🤦‍♀️🤦‍♀️بااینک جفتم پایینه طول سرویکس کمه بچه پایینه اصلا درک نمیکنه همش هم میگه مادر پدر مو دعوت کن و...

آره عزیزم