مامان منم قبول میکنه بگیرتش ولی خودم نمیدمش چرا چون بچه تا ۳ سالگی وابستگی شدید به مادر داره جدا کردنش آسیب میزنه بهش هیچکسی هم اندازه مادر دلسوز بچه نیس اتفاقی براش نیافته من هربار بچمو میدم نه پوشکش عوض میشه نه غذاش میدن درست حسابی نه بلدن بخوابونن از ترس گریه نکردنش شبا تا ۶ صبح میزاره بازی کنه ترجیح میدم خودم سختی بکشم
منم الان حس خوبی ندارم اصلا
مامانم به بچه محبت داره به خودم نه
منم مامانم و خواهرم کمک میکنن
واسه پسر بزرگم دو ماه خونشون بودم
بعد هم فقط شبها میرفتم میخوابیدم خونه صبح برمیگشتم
تا دوسالگی انگشت شمار پوشک عوض کردم مامانم همکاراش میکرد
واسه پسر دومی دو بود بدنیا اومد بود متوجه شدیم مامانم سرطان داره رفتم خونه خودم دست تنها بودم
الآنم نمیتونه کمک کنه بهم
ولی پسر بزرگم میره پیشش میمونه نگهش میداره
مامانه من خیلی کمکم میکنه اونروز خونشون بودم مریض شدم اصلا نمیتونم پوشک آراد هم عوض کنم انقد بیحال بودم مامان غذاشو میداد میخابوند حتی لباساشو میشست پوشکشو عوض میکرد
والا من مامانم پیش همه میشینه میگ فاطمه بچه بزرگ نمیکنه بچه رو مادرشوهرش بزرگ میکنه
چرا چون من میرم کلاس پناهروزی دوساعت پیش مادرشوهرمه
آخ آخ
تک تک حرفهات حرفهای دل من ک نمیدونم به کی پناه ببرم
چی گفتن مگ
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.