چزا تزکیه اینطوری شدم به پسرم سرد و بی حس شدم بهش توجه نمیکنم حوصلشو ندارم خدا نخون و نشنیدهه بگیر
هر چقدر برای یه چیزی دعا کنی نمیده کافیه یه بار یه چیز منفی از روی یه حس زودتر بگی

منم حوصله ندارم
اینجوری نبودم اینجوری شدم
فکرکنم بس که نوزادیش اذیت شدم احساساتم اینجوری شده
من اصلا شیرینی های مادرشدنمو نچشیدم فقط تلخیاش بودبس که دخترم پرگریه ونق نقو بود

منم حزب بادم ی ساعت خوبم ی ساعت بدالبته واسه قرص های لامصب جلوگیری

هم هورمون ها هست که بهم میریزه هم اینکه پدرهاشون هم درک نمیکنند
یه مادر اول باید خودش روحی روانی تامینش کنند تا بتونه وگرنه خیلی سخته بچه داری اونم بچه های سخت این روزا

منم دقیقاهمینطورشدم
خدابخیرکنه ان شاءالله

من بی حس نشدم ولی اصن حوصله بازی کردن باهاشونو ندارم یا یه بار بیشتر صدام بزنه داد میزنم نمیدونم بخاطر پریود نشدنمه چیه بعد زایمانم۶ماه شده دیگپریود نشدم بدجور عصبیم امروزم ب شدت شکمم درد میکرد کمرمم انگار داره نصف میشه

دقیقا منم برا دخترم همینطوریم .. حالا یه دوتر پیدا کردم برم بگم قرصی چیزی بده یخورده اروم بگیرم اصلا صبر و حوصله ندارم ..

وااای جمله آخرتو دقیقا قبول دارم .‌ باردار بودم . بازسازی خونه داشتیم خسته بودم یهویی تو دلم گفتم کاشکی استراحت مطلق بودم میخوابیدم فقط . از فردا و پس فرداش افتادم دقیقا تا سه ماه آخر استراحت مطلق شدم .. سه ماه اولم استراحت مطلق شدم ..

چرا عزیزم چته شاید هورمونات اینا بهم ریختن آدم مگه دلش میاد ب بچس بی توجه باشه