۱۲ پاسخ

آفرین پهلوان
من با یه بار معاینه اومدم خونه سه روز نتونستم بشینم
دیگه نظرم عوض شد سزارین اختیاری قبول کردم‌
خدارو شکر بدون درد همون روز اول بعد هشت ساعت راحت راه رفتم می نشستم

تبریک میگم گلم.ببخشید چند هفته زایمان‌کردین؟

انشالله قسمت همه منتظرا😍❤️

بدون درد رفتین بستری کردن؟ از تاریخ گذشته بود یا نه ؟

عزیزم بدون درد رفتی چطور زیر ۴۰ هفته قبولت کردن عزیزم؟

الهی شکر انشاله ک داغش نبینی ‌.انشاله ک ماهم این لحظه شیرین رو ب وقتش تجربه کنیم هر چند ی بار تجربه کردم ۶ سال پیش

منکه با درد رفته بودم انقدر دردش وحشتناک بود برام که کلا معاینه هیچی مهم نبود از نظرم

دختر منم هجدهم بدنیا اومد ساعت 13:۴۵ ظهر

کدوم بیمارستان زایمان کردی عزیزم؟هزینه طبیعی چقدر شد

ای جان دلم برام دعا کن تو این ایام زایمان کنم

چندتا بخیه خوردی من سر بچه اولم نخوردم بخاطر همین میترسم سر دومی بخورم

الهییی عزیزممم مبارک باشه انشاالله پا قدمش براتون خیر باشه و خدا براتون حفظش کنه گلممم

سوال های مرتبط

مامان آراد مامان آراد ۱ ماهگی
میخام از تجربه زایمانم بگم تکون بچم کم شده بود رفتم پیش دکترم گفت نامه میدم بستری شو من۱۷ساعت۸صبح بستری شدم ولی چون بدون درد رفته بودم خیلی زایمان سختی داشتم کلی بهم امپول فشار و سرم زدن قرص زیر زبونی و واژینال دادن سوند گذاشتن ولی هیچ پیشرفتی نداشتم تازه شب شده بودم۳سانت و تا روز بعد رو همون موندم باکلی درد مجبور بودن هی معاینم کنن کلی اذیتم کردن تا روز بعد عصر یک ماما اومد بعد معاینه گفت باید کیسه ابت پاره بشه بادست ک نتونست با میله های مخصوص سوراخش کردن بازم فایده نداشت کلی درد کشیدم تاعصرک شد۵سانت باز ثابت موند ک دیگ یک دارویی رو ریخت رو دستش میکرد تو واژن ک دیگ دردهام وحشتناک شدن و دهانه رحمم تند تند باز میشد ولی اینقد درد داشتم و معاینه شده بودم بهم اکسیژن وصل کردن چون بیحال شده بودم دیگ بالاخره بعد کلی درد ساعت۷شب۱۸مهر پسرم بدنیااومد و گذاشتنش رو سینم کلی حالم خوب شد اینم تجربه من از زایمان طبیعی اینکه میگن زایمان دختر راحته پسر راحته یا بچه دوم راحت تره فقط بستگی ب بدنت داره وسلاممممممم
مامان اِلینا🐥💗 مامان اِلینا🐥💗 ۴ ماهگی
پارت سه

بعد کلی گریه دردامم خیلی شدت گرفته بود و هر نیم ساعتی میومدن معاینه میکردن بعضیاش واقعا دردناک بودن ساعت شده بود ۸ شب به ماما گفتم چند سانتم گفت ۴ ۵ سانت گفتم امکانش هست قبل ۱۲ زایمان کنم گفت نمیدونم بستگی به خودت داره خیلی درد داشتم ولی اصلا جیغ و داد نکشیدم و فقط تو خودم ریختم و تو دلم ناله میکردم دیگه نای تکنیک تنفس نداشتم و از درد مثل مار به خودم میپیچیدم🫠 یه دوساعتی تحمل کردم و ماما اومد معاینه کرد دید ۸ سانتم دیگه فول شدم و کیسه آبو ترکوند و حالا یه حس زور زدن داشتم و بردنم اتاق زایمان و با چندتا زور ساعت ۱۰ و ۳۵ دقیقه شب دختر قشنگم بدنیا اومد و گذاشتن رو سینمم🥹🥹 خیلی حس خوبیه بعد کلی درد کشیدن انقد خوشحال بودم که زدم زیر گریه و کلی گریه کردم🥲🫠
خلاصه که یه چندتا بخیه خوردم و برد اتاق ریکاوری و دخترم شیر دادم و دو ساعتی اونجا بودم و بعدم از بخش زنان اومدن و بردنم یه اتاق دیگه
از درد زایمان اون فشار دادن شکم خیلی درد داره یعنی مردم من😑💔 کلی هم لخته اومد بیرون فردا صبح هم اومد فشار داد یعنی آدم زنده میشه و میمیره😑
ساعت ۴ صبح یه خانوم دیگه رو هم آورد تو اتاقی که من بودم ازش پرسیدم اون خانومی که بچه اولش بود چیشد گفت رفت سزارین بشه ۱۰ سانت باز شده بوده ولی نتونست طبیعی بیاره و سز شد دلم خیلی براش سوخت💔 بعد چند ساعت دیدمش و حالشو پرسیدم پسرش شیر نمیخورد و بردنش یه بیمارستان دیگه بستری بشه 🥲
خودمم بعد ۲۴ ساعت شوهرم اومد رضایت شخصی داد و مرخص شدم
ولی از زایمانم خیلی راضیم خداروشکر که بسلامتی تموم شد 🫠 با اینکه زایمان اولم خیلی سخت بود ولی این زایمانم خیلی راحت بود و حاضرم چندباری طبیعی باشم ولی سز نشم 🤝🏻❤️
مامان افرا💕 مامان افرا💕 ۲ ماهگی
تجربه-زایمان-2

ساعت ۷ صبح رفتیم بیمارستان کوثر و تخت خالی بود و رفتم داخل و معاینه کرد گفت دهانه رحم کامل بستس و آن اس تی گرفت و ضربان قلب هم گرفت خلاصه گفت همه چی خوبه ولی چون قند بارداری داری باید بستری بشی و نامه بستری داد. ساعت ۹ صبح روز شنبه من بستری شدم بهم لباس دادن و تمام وسایل هامو گرفتن حتی گوشیمو ، استرس نداشتم چون نتونتسه بودم خودمو تو ۹ ماه راضی کنم که من میتونم طبیعی زایمان ولی خوب دیگه راهی بود ک باید میرفتم . رفتم تو ی اتاق با امکانات بالا و تمیز و خوشحال از اینکه نرفتم بیمارستان چمران😂خلاصه ساعت ۹ برام سوزن فشار رو وصل کردن و من استرس زیادی نداشتم ولی بازم حالم خیلی خراب بود حال روحیم افتضاح بود (اصلا ذوغ نداشتم) تمام کارم شده بود گریه ، فکرم خیلی درگیر بود و همش امام حسین و امام رضا رو صدا میکردم ک زایمان راحتی داشته باشم . خلاصه ساعت ۲ شیفت عوض شد و دوباره معاینه شدم و دهانه رحم حتی ی فینگر هم نبود و من هیچ درد نداشتم . شد ساعت شیش غروب ک معاینه کردن دوباره کیسه آبم ترکید (خداروشکرررر) خلاصه منم بازم بسته بسته و بدون درد بودم خلاصه اون شب خیلی سخت گذشت کارم شده بود گریه همش دلم برا شوهرم تنگ شده بود میگفتم کی میشه برم بغلش کنم 🥹چون من روزانه کلی با شوهرم تلفنی حرف میزنم بعد فک کنی. ی دفعه صداشو ی روز کامل نشنوی خیلی سخته بدترین حس اونجا بود ک دلم برا خونه تنگ شده بود و حالم ع خودم بهم میخورد و ترسیده بودم
مامان گل🌸 مامان گل🌸 ۴ ماهگی
سلام اومدم از تجربه زایمان طبیعی بگم سه شنبه ۳۱ تیرماه رفتم معاینه ۱ سانت بودم بعد از معاینه دردلگنم شروع شد تا صبح فردا انقباض با درد زیاد داشتم رفتم بیمارستان معاینه کردم ۲ سانت بودم باز برگشتم خونه تا ۷ غروب رفته رفته دردام بیشتر میشد ک نمیتونستم تحمل کنم رفتم بیمارستان ۳ سانت شده بود قرار بود بستریم نکنن ولی چون راهم دور بود بستریم کردن تو اتاق تنها بدون گدشی و همراه واقعا برام ترسناک بود تنهایی یک طرف دردام هم یکطرف هر یک ساعت ماما میومد معاینه میکرد تا ۱۰ شب ۳ سانت بود ولی باهر معاینه دردام بیشتر میشد تا ۱۲ شب شد ک معاینه کرد ۵ سانت شدم دردام ک افتضاح شده بود دوتا ماما اومدن بالاسرم کیسه ابمو پاره کردن اون لحظه واقها ترسناک بود از ترس میلرزیدم بعرش دکتر اومد اپیدورال تذریق کرد ک اصلا درد نداشت ماما میگفت اپیدورال تا ۷۰ درصد بی حس میکنه ولی من ۱۰۰ درصد بیحس شده بودم ک عالی بود بعد از این تا دوشب من فول شدم بدون هیچ دردی بعدش اپول فشار زدن زور زدنم شروع شد تا ۳ کله بچه گیر کرده بود ی جا نمیدونم دقیق برای چی پایین نمیومد ک دکتر اصلیم اومد با چند تا حرکت بچه رو در اورد بدون هییییییچ دردی و بخیه خوردم اینگونه بود ک دخترم ساعت ۳:۲۰صبح ۲ تیرماه ب دنیا اومد واقعا راضی بودم از طبیعی با اپیدول ب شماهم پیشنهاد میشه❤️بمارستان تخت جشمید کرج دکتر اکرم هاشمی
مامان لیانا خانم 😍 مامان لیانا خانم 😍 ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت دوم
اصلا تو درداتون داد نزنید بدتر میشه فقط نفس بکشید تند تند دم و بازدم ، ساعت ۱۱:۳۰ ماما اومد و رفتیم اتاق خصوصی خیلی عالی بود خانم رحیم دل بلافاصله دکتر اومد معاینه کرد گفت اینکه ۸ سانت شده 😂 تعجب کرده بود گفت خیلی خوب پیشرفت داشتی ، بعدم حس فشار داشتم خیلی درد تو کمرم بود ، هر لحظه حس میکردم الان بچه میاد بیرون خیلی حس فشار داشتم ،ساعت ۱۲:۳۰ من فول شده بودم و بعد از اون ماما گفت فقط زور بزن جوری که انگار میخوای مدفوع کنی ،زورت هم باید حساب شده باشه الکی فشار نیار به خودت ، من فقط نفس عمیق میکشیدم و زور میزدم ، توصیه من به شما اصلا جیغ نزنید تو این لحظه و فقط سینتون رو بچسبونین و نفس عمیق بکشید و زور بزنین ، فقط هم موقع درد زور بزنید ، خلاصه زور میزدم کله بچه میومد بیرون دوباره می‌رفت تو 😂😂 دیگه ساعت ۲ رفتم اتاق زایمان ، شکممو فشار دادن بچه اومد بیرون ، بهترین حس دنیا بود یعنی
من خودم به شخصه مثل چی از زایمان طبیعی میترسیدم ولی بستگی به بدنتون و آمادگی شما برای زایمان داره اونقدرا هم که برا خودم بزرگش کرده بودم سخت نبود ، تونستم کنترل کنم دردامو خداروشکر زایمانم خوب بود بیمارستان هم از لحاظ رسیدگی عالی بود ، حتما حتما مامای همراه بگیرین واقعا خیلی تاثیر داره ، دکترمم خانم سجاد نیا بودن ولی روز زایمان خانم دکتر میروکیلی اومدن بالا سرم ، و تمام 😁
مامان فسقلی مامان فسقلی ۶ ماهگی
خب منم اومدم تجربه زایمانمو بگم بهتون😍
من دقیقا ۳۸هفته بودم ک تصمیم داشتم طبیعی زایمان کنم و رفتم معاینه لگن شدم ک خیلی واسم دردناک بود حالا معاینه تحریکی نبود و بعد اون لکه بینی داشتم و بخاطر درد معاینه از لحاظ روحی خیلیییی بهم ریخته شدم تا ۳ روز حالم بد بود بعد با خودم گفتم من قراره زایمان کنم ک خیلی از عوارض و نداشته باشم پس وقتی با معاینه انقد حالم بده حتما بعد زایمان بدتر میشم جوری بودم ک میگفتم من بعد زایمان خودمو میکشم ک دیگ خانوادم گفتن برو سزارین منم منتظر ی جرقه بودم سریع رفتم پیش دکتر خودم و واس فرداش وقت زایمان گرفتم و درسته عمل بود ولی خیلی استرس نداشتم و سریع وسیله هارو اماده کردیم و رفتیم بیمارستان سوند اصلا درد نداشت و یه حس بد داشت تو اتاق عمل هم هیچییی نفهمیدم فقط تهوعی ک داشتم اذیتم میکرد ولی چون ناشتا بودم فقط عوق میزدم بعدشم ک اوردنم بیرون ماساژ رحمی چندتای اولو اصلا نفهمیدم ولی دوبار ک ماساژ دادن درد داشت ولی ن اونجور ک میگفتن با ی دست اروووم ماساژ میدن بعدم ک گفتن راه برو من سعی میکردم خیلی نترسم دردناک بود ولی ب خودم میگفتم اینم میگذره پمپ دردم نداشتم فقط بدیش این بود ک بیمارستان مسکن نمیدادن دیگ خودم قایمکی رفتم ی مفنامیک خوردم و شبو خوابیدم ولی بدون مسکن یکم سخته