خانما دوهفته پیش سر یه موضوعی با مادرم دعوام شد تلفنی البته و باهاش قهر کردم موضوع مهمی بود سر این موضوع که چرا هیچ کاری تو این ۶ماه بارداری واس من نکرد در محور این موضوع بود همش نه کمکی نه منو برد یه هفته نگه داره نه اومد پیشم نه بچمو یه ساعت نگه داشت و ......از دوهفته پیش یه زنگ بهم نزده یه سراغم ازم نگرفته یعنی براش مهم نیست من که باردارم مشکلی دارم ندارم شوهرم این موضوع رو به روم نیاره یا نه قبلش هم خیلی بهم زنگ نمیزد ولی خب اگه من نزنم اونم نمیزنه روزی نیست که بابت این موضوع گریه نکنم

من کاملا حق میدم بهت چون انتظار داری عزیزم اما ما نمیتونیم دیگه تغییرشون بدیم فقط میتونیم برای اینکه کمتر ضربه بخوریم یه کم بی خیال باشیم ان شاالله خدا انقدر توانایی بهت بده بتونی کوچولوهاتو خودت بزرگر کنی

نکنید گناه داره بنده خدا بچه بزرگ کرده بسشه دیگه هنوز شما باید کمک حالش باشید نکه ییه چیزی طلبکار باشید که چرا نمیاد کمکت
همین که سایش بالا سرته خدارو شکر کن تا میتونی باهم باشید قدر همو بدونید یه بسته شیرینی بخر برو اشتی الکی بگوحالم بد بوده درد داشتم نفهمیدم چی گفتم
من اگه روزی یک بار زنگ نزنم مامانم صداشو نشنوم اروم نمیگیرم

عزیز من به نظر خودم کارت اشتباه بوده مادرت وظیفش نیست بیاد کمکت وظیفش بوده بزرگت کنه که کرد اگه بخواد کمکت کنه دستش درد نکنه ولی اگه نکرد شما اجازه نداری دعواش کنی شاید بنده خدا نمیتونه

وقتی این حرفارو بهش زدی در جواب چی گفت؟

عزیزم مادرته کارایی که باید برای تو انجام می‌داده رو انجام داده الانم شاید افتاده شده شاید واقعاً توان نداره

مادرمنم هیچوقت کمکم نکن دوتابچه تنهایی بزرگ کردم یکبارگفتم گفت مگه من بچه هاموکی بزرگ کرد منم دیگه نگفتم منت کسی روی سرم نباشه

خب دعوا کردی قهر کردی مشکلی ازت حل شد؟