این دوتا بچه منو به جنون رسوندن خدا😭😭😭😭
هیچی سر جاش نیس،تمام زندگیم کف اتاقه،اسباب بازی،لباس،ناهار پختم نمیزارن بخورم یکی مثل چسب بمن چسبیده تکون میخورم گریه میکنه،اون يکی برا کوچکترین مساله بهانه میگیره مثل ابر بهار اشک میریزه خدایا چجوری استعفا بدم

تو چقد منی.منم خسته شدم دلم میخاد گریه کنم

چند سالشونه؟ خدا ببخشه

فقط تامیتونی تلاش کن ازهمون کوچیکی وسایلشون رو خودشون جمع کنن براشون عادت بشه من الان پسرهام ده سالشونه عصای دستم هستن میرم حموم میام میبینم حتی جاروبرقی هم کشیدن خونه رو مرتب میکنن

تو چقد شبیه منی خواهر 😃😃

خدا کمکت کنه ،شوهر که کمک نمیکنه
اونوقت میگن خانوما تو خونه میخورن و میخوابن

خدا یارو یاورت باشه انشاالله

وای دقیقا زندگی من😭خدایا شکرت بخاطر لحظه لحظه های زندگیم هر چند ریخته و پاشیده ممنونم.این از ته قلبم اومد

تو منی یا من توام😀

نمیتونیمم استعفا بدیم .حتی حق استعفا هم با ما نیست .دقیقا من که خونه انگار بمب زده اصلا نمیزارن جمع میکنم از آیور شوهر وبچه میریزن .

خدا قوت من یدونس هر روز اشکم درومده خستم چ برسه شماها😭😔

سه ساله و هشت ماهه،به هیچ صراطی مستقیم نیستن
شوهرم صبح زود میره شب میاد

آخی عزیزم چند وقت شونه☺️