۸ پاسخ

خواهر خوب شد یادتون افتاده ماکه دیشب رفتیم پارک پسرم اسکیت برد آورده بود و گذاشته بود کنار حصیرمون وداشت با وسیله ها بازی میکرد ما هم نقد که دنبال دخترم دویدیم یادمون رفت همچین وسیله ای داشتیم ووقتی اومدیم خونه یادم افتاد که اصلا نبوده کنارمون ونیاوردیم به شوهرم گفتم یهو گفت یه پسره داشت اونور تر با اسکیت برد میرفت😑برش داشته بود و برده بود وماهم سرگرم بچه داری فراموش کردیم کلا

منم بغصی از این اخلاقای پدر و مادرارو دوس ندارم......
پارسال دوستم اینت دعوت بودن خونمون شوهرم یک ماشین خارجی کوچولو اندازه کف دست از بچگی سالم سالم نگه داشته بود وقتی بچه متوجه اسباب بازی اینجور چیزا میشد گفت بده به دخترمون بازی کنه اینا ک اون شب اومده بودن سر لجبازی ۵ مرتبه بچشون ماشین برداشت کوبید به زمین شکست 🥺🥺ننه باباشم هیچی نگفتن بهش داشتن نگاش میکردن فقطیکبار اسمو صدا زدن گفتن نکن همین😟

یا دو مرتبه یکی از دوستای دیگم با دخترش میاد خونم ۹ الی ۱۰ سالشه از خورده ریزای مث پنس کش مو گیر یواشکی برمیداره میذاره تو کیفش یا یواشکی میره شکلات برمیداره میخوره ...من نمیگم نخوره یا از خورده ریزا برنداره ولی بیاد بگه خاله من از اسن کش مو خوشم اومده میشه مال من باشه؟این قشنگ تر نیست تا اینکه یواشکی برمیدارن

خب یگه پس گرفته میزاشتی یکم بازی میکرد

اگ من جات بودم ازش میگرفتم و میگفتم خب برو بخر براش بازی کنه ب بچت دزدی رو اموزش نده

تو پ و گرفتید یا ن

چ خونسرد و راحت😐😐

حداقل به مادر و پدر یه ندایی میدادن که توپ بچه برداشته دست ما هست

اون پدر مادر چقدر ببخشید دله بودن ... بعضی ها همین خصلت رو دارن متاسفانه فکر می‌کنند زرنن و از زمین و زمان توقع دارن عیب نداره این که یه توپ بود پس فردا بچشون چیا میخواد توقع کنه ازون پدر مادر خدا میدونه ...وای خدایا ...خودت رحم کن به هممون

سوال های مرتبط

مامان ساحل🍭 مامان ساحل🍭 ۱۶ ماهگی
دیشب موقعه شام عمه دخترم امد که ببینتش،ماهم پایین خونه مادرشوهرم بودیم.بچم رفت رو پله عمشو دید،عمه اش گفت بریم بیرون دور بزنیم.ساعت۹.۵ شب.گفتم نه شبه دیر وقته موقعه خوابشه،شوهرم اولین بار بود رو حرفم حرف زد گفت ببرش باز زود بیارش.همه هم سر سفره شام بودیم من باز گفتم نه شبه بد خواب میشه،به مادرشوهرم گفتم نبره بچه رو الان دیر وقته.گفت نمیبره،یهو عمش امد بالا که بریم شوهرم گفت ببر بیار زود.منم نگاهش کردم و چیزی نگفتم دیگه.بچم رفت اتاق تا باد بیرون،لبه پایینی در سر خورد و با پشت سرش افتاد.یه لحظه دیدم کبود شد بچم.پشت سرش ورم کرد،به زور ساکتش کردم شوهرم بردش حیاط دورش بزنه.عمه با بچم بای بای کرد🥲بچم لج امد و گریه که برم.باز بچه رو برد یه ربع بعدش اورد.انقدر اعصابم خورده از دیشب که نگو.نمیفهمن اصلا!بچم ساعت۹ به بعد ساعت خوابش میاد نخوابه دیگه تا ۱۲.۱ نمیخوابه.میدونن تایم خوابشه باز بچه رو لج میارن.در طول روز میزارم ببرتش بیرون.ولی شب اصلا نمیرارم کسی جز خودم یا شوهرم ببرتش بیرون.اگه اتفاقی هم بیوفته میگن مادرش بچه رو‌نتونست نگهداره.خیلی دلم پر بود از دیشب.منتظرم شب بشه به شوهرم بگم اصلا رفتارت درست نبود،وقتی من مادر میگم نه تو جمع ببد حرفمو تایید کنی نه اینکه کار خودت رو بکنی
مامان رُزا 🩷 مامان رُزا 🩷 ۱۷ ماهگی
همونجور که به خیلی از مامان ها قول داده بودم، دارم بازی هایی که با رزا میکنم رو براتون میذارم. امیدوارم به کارتون بیاد❤️
با چند تا دونه چسب رنگی و توپ میشه یه بازی هدفمند و جذاب انجام داد.
این بازی فواید زیادی داره که براتون میذارم.
� تحریک رشد شناختی: تشخیص شباهت‌ها و تفاوت‌ها (رنگ، شکل، مکان) باعث رشد توانایی تفکر منطقی، حل مسئله و تصمیم‌گیری میشه.

✋ تقویت مهارت‌های حرکتی ظریف: گرفتن توپ، بردن‌ش به سمت مربع و قرار دادنش داخل مربع، باعث تقویت عضلات ظریف انگشت‌ها و دست کودک میشه که برای مهارت‌های نوشتاری آینده بسیار مهم هست.

👀✋ هماهنگی چشم و دست: کودک یاد می‌گیره چیزی که می‌بینه رو با حرکات دست هماهنگ کنه، که این یکی از پایه‌های مهم رشد حرکتی و بینایی هست.

🎯 تمرکز و دقت: این بازی نیاز به دقت داره تا توپ در مربع درست قرار بگیره، همین کار باعث افزایش توانایی تمرکز کودک میشه.

😁 افزایش اعتماد به نفس و حس موفقیت: وقتی کودک توپ رو درست در مربع مناسب قرار میده، احساس موفقیت و رضایت میکنه. با دست زدن تشویقش می‌کنیم که تشویق ما هم این حس را تقویت می‌کند.

🗣 فرصت برای تقویت زبان: می‌تونید همزمان با بازی، رنگ‌ها رو نام ببرید و جملات ساده بگید:
• «آفرین! توپ زرد رو توی مربع زرد گذاشتی!»
• «این آبیه، پیداش کن!»
مامان رویا¹⁷،روشنا🩷 مامان رویا¹⁷،روشنا🩷 ۱۴ ماهگی
بچها رویا انقدر نسبت ب مردا و نگاهاشون حساس شده که حد نداره حتی اگه طرف قصد خیر داشته باشه😣
امروز که بودیم مطب ی آقایی تقریبا ۴۵ ۴۶ ساله روبرومون تو نوبت بود
بعد این اقا از این توپایی که واسه دست ورزی هستن تو دستش بود و هی به روشنا نشون میداد و بهش چشمک میزد
منم بچرو گذاشتم رو زمین ک راه بره اقاعه هم هی بهش اشاره میزد ک بیا توپو بگیر روشنا از جاش تکون نخورد ولی دستشو ب سمت توپ دراز میکرد و اشاره میزد😕
طرف توپو گذاشت رو زمین که بچه راحتتر بره بگیره
بازم دید نیومد یهو پاشد اومد سمتمون توپو داد دست بچه🥴

رویا از اول تا اخرش نگاه طرفو برانداز میکرد خیلی عصبانی بود
وقتییی طرف توپو داد دست بچه چنان محکم و با عصبانیت گفت توپو بگیر از دست بچه😟
تو دلم‌گفتم چیشده اخه چرا یهو اینجوری واکنش نشون داد دیگه ازش نپرسیدم
ولی خیلی زیاد کفری شده بود
تا وقتی ک رسیدیم خونه اخماش توهم بود ک سر اخر بهم گفت یعنی چی که هرکی میاد سمت بچه یچیزی میده دستش راحت ازش میگیری میزاری تو دستش میکروب داره و.. بعدشم نگاه مرده اصلا عادی نبود بجور چندشانه نگاه میکرد ب روشنا ازش بدم اومد😤

بنظرتون من خیلی شل گرفتم این موضوعو یا حق با رویاست؟؟😮‍💨
اخه ب نگاه طرف توجه نکرده بودم
توپم ازش گرفتم دستاشو شستم بعدش🧼