۱۹ پاسخ

وای خیلی سخته.دخترمنم دو روز و نیم بستری بود همین شرایطو داشتیم😭روزی صدبار از ناراحتی میمردم و زنده میشدم.
همین که خداروشکر اومدید خونه خیلی خوبه.حتما زیاد بغلش کن.کنارش باش تا دوباره ارامشش برگرده.ببرش پارک یا هرجا که دوست داره و سرگرم میشه.چند روزی بهش خوش بگذره یادش میره

الهی بمیرم واسه بچم دوباره یادم افتاد روزایی که بستری شده اون ۲۰روز
رگ گیری که بیشعور ها بلد نبود سوراخ سوراخش میکردن وای من چرا نفهم بودم نمیگفتم فقط سرپرستار بچه منم همش گریه میکرد تا میومدن بالاسرش پرستارها...گریم گرفت اون روزا یادم افتاد 😭😭😭😭😭😭😭😭😭
یادش میره بچت به مرور زمان

ای جانمم. خیلی خوب درک میکنم چی میگی مامان جان بمیرم برای بچه ها که جدا از رنج بیماری کلی هم میترسن 😭

میدونم سخته ولی فراموش میکنه گلم
من خواهرم تو بخش اطفال بود موقع رگ گیریا و تزریقا پیش باربد بود تا مدتها ازش بدش میومد
یا تو خواب گریه میکرد
ولی چاره ای نیست

بچه ها خیلی گناه دارن واقعا خیییییلی🥺سارای هم یک هفته آی سی یو بستری بود بچم آبکش شده بود فقط روی یه دونه از پاهاش ۸تا جای سوزن بود همه جاشو زدن نتونستن رگ بگیرن دوتا از گردنش گرفته بودن 😭سارای هم تا ی مدت عکس تو بیمارستانشو میدید تو گوشیم گریهههههه میکرد

حتما با مشاور کودک صحبت کن
چون بچه برادرم ۲ماهگی بستریش کردن فکر نمیکردیم متوجه باشه بچه دیگه بغل هیچکس نمیرف اگه مامانش روسریش سفید بود بغلش نمیموند اینقد این بچه جیغ میزد و گریه میکرد پیش هیچکدوممون نمیموند
تهشم بچه لکنت زبون گرفت تا الان که ۸سالشه بخاطر همون ترس
ما نمیدونستیم و چوبشو خوردیم
شما حتما از مشاوره کمک بگیر

پارسال 10 روز دخترم بستری بود و هرروز شاهد همین ماجرا بودم متنفرم از یادآوریش که دخترم چطوری می‌ترسید موقع رگ گیری 😔😔😔ترسشو بردارین یا دعا بگیرین براش

بازی های فکری انجام بده بزار ذهنش دور بشه. خمیر بازی انجام بده. کناب بخون براش انشالله ک زودتر بهتر میشه

ببین با عروسک بازی کنین بگو اوف شده آمپول بزنیم بعد بگو دیگه اوفش خوب شه میتونه بازی کنه برو ددر
از این داستان ها

چه پرستارهای گاوی بودن ،کلا رگ گیری برا بچه تخصص میخواد،کار هر کسی نیست بچه اصلا نباید متوجه بشه،کاش همونجا میگفتی فقط سرپرست ن بیاد یا کسی که تخصص تو این زمینه داره

سینی روحی بزرگ بزار روی گاز زیرش کم کن بزار داغ داغ بشه. نصف فنجون آب ی قاشق آرد و نصف قاشق نمک کامل حل کن دیدی سفته یذره آب بریز. بعد دخترت بغل کن بسم الله نگو یهویی لیوان داخل سینی خالی کن حواست باشه ب دخترت نباشه چون سینی داغه

دختر منم همینه طفلک الانم دکتر میبینه از استرس سکته میکنه
دختر من ی بار ۹ ماهگی ی بار ۱۱ ماهگی هر بار ۱۱ روز سابقه بستری و این رگ گیری های ظالمانه رو داشت ک الانم با اینکه ۲۵ ماهشه اینطوره وحشت داره تو خواب و بیداری از دکتر بینارستان

خیلیی سخته ماهم۱۵روز بستری بودیم. ۱٠تیر مرخص کردیم هنوزم میترسه شبا انقد جیغ و داد میزد میگف منو نزنه نیاد گریه های وحشتناک چند بار ترسشو گرفتیم دعت براش نوشتیم بهتر شده گوش شیطون کر

میگن ترسش رو بریزی خوبه ولی نمیدونم دقیقا چجوری یکی میگه آب نمک غلیظ و کم درست کن یه ظرف خم بذار قشنگ داغ شه بعد آب نمک رو بریز رو اون بچتو بغل کنین ظرف رو بذارین زمین که به بچه نزدیک نباشه خدایی نکرده چیزی بشه

الهی 🥺
ایشالله دیگه هیچ وقت مریض نشه

عزیزدلم🥹
بغلش کن بهش بگو دیگه تموم شد عزیزم اومدی خونمون مامان و بابا پیشتن دیگه نمیذاریم اذیت بشی آروم آروم بزن پشتش موهاشو بو کن آروم میشه

به مرور خوب میشه فقط باید باهاشون مدارا کنیم منم از وقتی ۷ساعت تو حمام گیر کردم با دختر حال روحیش خیلی خراب شده از همه چی هم می‌ترسه دکتر روانشناس کودک می‌گفت تا میتونی بغلش کن تا بهتر شده یادش بره

برا چی بیمارستان بوده؟ خیلی گناه دارن بچه ها

الهی عزیزم😢😢😢

سوال های مرتبط

مامان قندعسل مامان قندعسل ۲ سالگی
دختر من تازه ۲ سالش شده و چند وقتیه خیلی خیلی لچباز و یک دنده و بهونه گیر شده من قبلا خونده بودم ک سن ۲ تا ۳ سالگی سن همین چیزاس و سعی میکنم همه چیو بزاشتوضیح بدم و تا جایی که میشه سخت نگیرم
اما نمیخوامم سبک تربیتیش طوری باشه ک هرچی دلش خواست رو بتونه با گریه به دست بیاره
الان ک دارم برات اینارو مینویسم یک ساعت پیش ساعت خوابش بود ( از ۷ صبح پاشده بود) میدونستم سیذه بازیشو کامل کرده و مشکلی ندازه اما اصرار داشت از اتاق خواب بیایم بیرون و بریم تو اتاق بازی
منم مقاومت کردم که شروع کرد به گریع کردن اهمیت ندادم ( چون نمیخواستم حس کنه من با گریه تسلیم میشم ) ولی انقددددر گریه کرد ب هق هق افتاده بود و یه کم دیگه نزذیک بود استفراغ کنه بغلش کردم اومدم بیرون از اتاق تو بغلم خوابید 🫤🫤🫤😔😔😢😢😢
بماند ک یک ساعت خودم اشک ریختم ک چقد سنگ دلم مگه از من چی میخواست بماند ازعذاب وجدانی ک ولم نمیکنه اما سوالم اینه پس کی باید جلوی اینحور رفتاراشون وایسیم ؟ من هر وقت بخوام ایستادگی کنم دخترم دقیقا تا مرز استفراغ از شدت گریه پیش میره