۱۸ پاسخ

چرا قضاوت گلم تازه یسریا از بچه هم بدشون میاد چند روزی کاملا طبیعی 🤣🤣😍درست میشه ب خودت برس از کم‌خونی هم هست

سلام عزیزم خداقوت ، بارداری و زایمان پروسه بسیار سخت و خسته کننده به همراه تغییرات شدید تو زندگی فردی و اجتماعی بخصوص برای خانوما محسوب میشه و داشتن این احساسات در شما بسیار بسیار طبیعیه و چه بسا زمانش طولانی باشه تا به حالت عادی برگردی خودت و اطرافیانت باید حواسشون بهت باشه ، اگر کمک داری حتما از اطرافیان کمک بگیر . هر موقع هم وقت کردی این اپیرود پادکست رادیومرز رو گوش کن ❤️

تصویر

ببین عزیزم همه جی درست میشه خوابت تنظیم میشه دوباره میشی همون آدم سابق ولی دیگه فکر کن بچت بزرگ میشه پس از کوچیک بودنش لذت ببر مادری براش بکن هر روز بچت داره برزگ میشه هرروز جلوی چشمات بزرگو بزرگ‌تر میشه بعد به خدا سحرت میخوری که کاش کوچیک بود تو از نگه داری میکردی عزیزم من اینه تو بودم ولی سعی کردم باهاش کنار بیام اصلا بچه داری رو سخت نگیر چون خودتت اذیت میشی مثلا هر کجا میری با خودتت ببر اصلا از چیزی نترس که بچه فعلا میشه نمی‌دونم چی چون هر چقدر با خودتت هر جا ببری عادت میکنی و راحتر میشی

کاملا طبیعیه بعدا درست میشی

طبیعیه عزیزم شما تازه مادرش شدی و و یه چیز جدیدی تجربه کردید،تا چند وقت زمان می بره تا بچع بخواد ب تایم خواب و اینا عادت کنه و شما مجبورید خیلی سختی ها رو پشت سر بگذرونید،شما هنوز هورمونا تون بهم ریخته باید مواظب باشی افسردکی بعد زایمان نگیر چون خیلی در کمینه،یکم تحمل کن همهدچیز بر می گرده ب روال قبل،از اطرافیانت بیشتر کمک بگیر

کاملا طبیعیه ، یکم بزرگتر شه ساعت خوابش تنظیم شه باز تنهاییتو داری با شوهرت و اوضاع بهتر میشه ، بدون ک میگذره این شرایط

عادیه عزیزم از اطرافیانت بخواه ک کمکت کنن شاد باش خودتو سرگرم کن بخور به خودت برس با نینی خوش باش هر طور ک میتونی
میگذره این روزا

من تنهاناراحتیم جای بخیه هامه ک امروز اینه گذاشتم دیدم چقدداغونه.عزیرم طبیعیه آدم واردیه مرحله سخت اززندگی میشه مسئولیت ینفردیه بهت اضافه میشه واقعا هم سخته من سه شبانه روزه نخابیدم خستم چشام گودافتاده اما باعشق ب بچم میرسم ب کاراش بااینکه جابخیه هامم سفت شده در داره اما پشیمون نیستم نگاش ک میکنم عشق میکنم ذوق میکنم وهرثانیش براش خداروشکر میکنم

منم دقیقا مثل شما بودم مخصوصا اینکه دیگه نمیتونستم مثل قبل بخوابم🥲💓
ولی روزی هزار بار بخاطر وجود فرشته کوچولوم خداروشکر میکنم❤️‍🔥🥹

منم دقیقا همین احساس رو نسبت به خودم و زندگیم دارم

هرچیزی زحمت داره مادر شدن به این راحتی ها نیست که اونجور فکر کنی افسردگی میگیری خوشحال باش از اینکه خدا ببین چه نعمت بزرگی بهت داده خداروشکر

چقد تو شبیه منی همش به شوهرم میگم حالم بده ک دارم ازت دور میشم یه ماهه حتی یه خواب راحت کنار هم نداریم یه ماهه حتی تاسرکوچه نمیتونیم باهم بریم راه بریم دیگه حتی درست و حسابی هم حوصله همو نداریم یا من مشغول بچه داریم تایم ازاد پیداکنم باید به کارای خونه برسم و غذادرس کنم و حموم برم وقتی برای چیزای دیگه نمیمونه مخصوصا اینکه پسرمن خییییییلی اذیتم میکنه مدام باید پیشش باشی

دختر بس کن تو نهایت یک سال زحمت میکشی بچتو بزرگ میکنی بعدش اون میشه همدم تنهاییات کارهاتو میکنه مامان صدات می‌کنه تو از زندگی از این به بعد هست که لذت میبری

افسردگی بعدزایمان گرفتی بچه دارشدن تغییرخیلی بزرگیه دقیقا مث ازدواج که اولاش یه حالتی داری نمیتونی زندگی جدیدمشترک کناربیاب اماعادت میکنی اینم مث همونه توعادت میکنی ازاینکه تایم تنهاییاتتو دیگ نمیتونی داشته باشی اولاافسردگی ادم میگیره اما بعدش کم کم خوب میشی باخودت میگی من قبلاچجوری زندگی کردم

این حس و وضعیت موقتیه. کم کم همه چی خوب میشه

من تازه بهتر شدم

طبیعیه عزیزم اکثر زنایی که زایمان میکنن همینن یه جور افسردگیه غصه نخور خوب میشه

عزیزم خسته ای

سوال های مرتبط

مامان دلانا❤️ مامان دلانا❤️ ۲ ماهگی
یه حس عجیبی دارم....
یه حس ترس استرس ذوق نگرانی ناراحتی...
این اخرین روزاییه که توی دلمی
حس ترس و استرس دارم از روز زایمان که نکنه مشکلی واسه تو یا خودم پیش بیاد از اتاق عمل میترسم از دردای بعدش از زایمان طبیعی ام وحشت دارم از طولانی بودن روندش و درد شدیدی که ازش شنیدم
حس ذوق دارم که قراره ببینمت بغلت کنم و باهات زندگی کنم حس راحتی دارم که دیگه این روزای سخت داره تموم میشه دیگه سختی هایی که کشیدم داره تموم میشه بدن دردام استرسام تموم میشه از این به بعد دیگه وقتی میخوابم راه میرم میشینم جاییم درد نمیکنه دیگه بدون استرس میتونم کارامو بکنم و برگردم به زندگی عادی...
حس نگرانی دارم از سختیای بچه داری از بی قراری هات از شب نخوابیدنام از مشکلاتی که ممکنه واست پیش بیاد از اینکه نتونم و از پس بچه داری بر نیام از اینکه یه تجربه جدید و عجیب میخوام کسب کنم...
و در اخر حس ناراحتی دارم بخاطر اینکه میدونم خودم قراره دیگه زندگی نکنم دیگه نتونم برم پیش دوستام نتونم هروقت هرجا خواستم با خیال راحت برم نتونم برم بیرون نتونم تفریح کنم و دیگه خونه نشین و پیر بشم....
خلاصه که خیلی حالم یه جوریه این روزا
بماند به یادگار از ۱۴۰۴/۰۲/۳۰