۱۲ پاسخ

چقدحق بود حرفات🫶🏻

عزیزم این حرف دل هممونه
خدابهمون توان بده به بهترین شکل بچهامونو بزرگ کنیم😢

حرفات حرفای منم هست بعضی وقتا حس میکنم وااسش کم میذارم درحالیکه دائم مشغول همینکارایی ک گفتی هستم. دوست دارم صبحای زوود ک بیدار میشه سرحاال باشم باهاش بازی کنم ولی نیستم خابم میاد همش میخام بخابه ک بخابم نمیدونم چررا از این سن بچم لذت نمیبرم هرچند عاشقشم خیلی دلم براش میسوزه تو سن بالا باردارشدم اعصاب ۲۰ سالگیمو ندارم😣😣😣😣ای کاش تمامممو واسش میذاشتمم ای کاش خدا بیشتر بهمون انرژی بده🤲

وای دقیقن🥺🥲

حق خالص🥹👌
حس مادر شدنه ک همه مون درکش میکنیم .
خداروشکر برای داشتن همچین فرشته هایی ک زندگی مونو ی جور دیگه با همه سختیاش قشنگ کردن

یه کم بزرگ شه بهتر میشی میتونی به خودتم برسی
میگذره این روزا زود
من دوتان نابودم کردن

دقیقا همین شده دیگه حس میکنم خوش‌گذرونی های قبل و ندارم بعد با خودم میگم ۲ سالش بشه حرف بزنه درست میشه بهتر میشه
ولی بازم همش میگم خدایا شکرت همین که تنش سالمه هزار مرتبه شکرت

دقیقا عجیب حسیه مادرشدن🥺♥️

من گاهی میزارمش پیش مامانم
واقعا بعضی اوقات نیازه
آدم خسته میشه کم میاره
نیازه که جون بگیره و پر قدرت ادامه بده بچه داری رو

ولی پسرمم هر روز میبرمش بیرون میگرده خوش میگذره بهش و اصلا انگار اون هم با بیرون رفتن روحیه میگیره عین آدم بزرگا

اره گلم تمام احساساتو درک میکنم منم مثل تو هستم ولی هربار بچمو نگاه میکنم میگم جز من پناهی نداره و باید بهش عشق بورزم تموم این سختیا ی روز خاطره میشن...🙂🥰 اما این روزا دیگه تکرار نمیشن پس تا میتونیم عشق کنیم با بچه ها

نمیدونم چی‌بگم فقط دارم اشک‌میریزم.........تمام حرفاتو درک کردم ....یچیزی بگم؟ فقط میترسم اینم بزرگ شد تنهام بزاره:)

وای دقیقا
میرم بیرون یکم برای خودم باشم همش فکرم پیششه🥹🤍

سوال های مرتبط

مامان اِل آی🩷 مامان اِل آی🩷 ۷ ماهگی
هیچ‌کس نمی‌تونه قبل از مادر شدن، واقعاً بفهمه مادر شدن یعنی چی…
فکر می‌کردم وقتی خانواده‌مون سه‌نفره بشه، همه‌چیز فقط قشنگ‌تر و عاشقانه‌تر میشه.
اما واقعیت… یه‌جور دیگه بود.

زندگی سه‌نفره، فقط عکس‌های پر از لبخند نیست،
شب‌های بی‌خوابی داره،
اشک‌هایی داره که بی‌دلیل می‌ریزن،
و لحظه‌هایی که فکر می‌کنی دیگه نمی‌تونی ادامه بدی.

اما توی همین سختی‌ها، شیرینی‌هایی هست که با هیچ چیزی تو دنیا عوض نمی‌شن.
یه لبخند کوچیک از اون فرشته‌ی کوچولوم،
یه بغل که توش همه‌ی خستگی‌هام آب میشه،
و یه حس… یه حسی که هیچ‌جا و با هیچ‌کس دیگه تجربه‌ش نکرده بودم.

زندگی سه‌نفره آسون نیست، اما واقعی‌تره، عمیق‌تره، و پرمعناتر از هر چیزی که قبلاً تجربه کرده بودم.
یاد گرفتم که عشق فقط تو راحتی معنا نداره،
تو خستگی، تو اشک، تو بی‌حوصلگی… تازه می‌فهمی چقدر عمیقه.

اگه امروز خسته‌ای، بدون که تنها نیستی…
ما مادرها قوی‌ترین قهرمانای بی‌نشان دنیاییم.
و هر روز با عشق دوباره برمی‌خیزیم… برای یه کوچولوی شیرین که دلیل همه چیزه.
مامان فندوق کوچولو 😍 مامان فندوق کوچولو 😍 ۶ ماهگی
کاش میشد در عرض یک هفته بچه ها زود بزرگ میشدن، دیگه نیازی به خوابوندنشون و پوشک کردنشون و غذا دادنشون نبود. خودشون همه کاراشون رو میکردن، ناشکری نمیکنم، واقعا خداروشکر که ی کوچولو نصیبم کرد، ولی از وقتی بچه دار شدم خیلی شوهرم ازم فاصله گرفته، انگار دیگه ننو نمیشناسه، دیگه مثل قبل نیست دیگه تغییر کرده، حتی یک لحظه بدون من نمیتونست تنها بخوابه اما الان ۵ ماهه راحت جدا میخوابه و درو حتی میبنده، همه چیو فراموش کرده محبت و .......
اون موقعی که می‌خواستیم بچه بیاریم اون نمیخواست گفت من دوست ندارم تو مادر بشی و دوست دارم همینطوری بمونی، اما من فکر کردم داره شوخی میکنه و جدی نیست حرفش حالا میفهمم که خیلی جدی بوده حرفش انگار از وقتی مادر شدم دیگه از من بدش میاد. حتی یکی دوبار هم بزبون آورد و با خنده نگاه به چشم کرد و گفت نمیدونم دیگه چرا هیچ حسی بهت ندارم.🥲
بعد دید ناراحت شدم گفت شوخی کردم جدی نگیر.
ولی میدونم شوخی نبود از صدتا حرف جدی جدی تر بود😭🥲
من چه گناهی کردم که با کلیییییییییی عذاب نه ماه رو گذروندم و با کلیییییییییییی عذاب زایمان وحشتناک رو پشت سر گذاشتم و همش هم اصرار خودش بود برم زایمان طبیعی ولی چه بلاها که سرم نیومد تو تجربه زایمانم هست تو تاپیکام، بعد حالا انگار نه انگار که منم اصلا وجود دارم. خیلی ناراحتم خیلیییییییی🥲😭
مامان فسقلی🐣 مامان فسقلی🐣 ۹ ماهگی
دلم گرفته پر بغضم فقط میخوام برم یه گوشه زار زار گریه کنم🥲
شیرم کم شده کم چی بگم اصلا نمیخاد بیاد انگاری داره قطع میشه نمیدونم همش میترسم شیرم خشک شده باشه
به صورت پسرم نگاه که میکنم وقتی بااون چشمای معصومش بهم خیره میشه قلبم آتیش میگیره تموم جونم پر میشه از عذاب وجدان و ناراحتی که نمیتونم پسرمو سیرکنم💔
حالم از خودم بهم میخوره نمیدونم چه مرگم شده یهو اینجور شدم
شیر خشکم نمیخوره دو سه تا عوض کردم از اول بهش ندادم نمیدونم برای چیه که شیرخشک نمیخوره
خدایا پسرم آب شد💔طفلکم گناه داره دیگه نمیدونم چیکار کنم...
مامانم میگه چشم خوردی
دیگه موندم چه دلیلی بیارم حرف مادرم یا اینکه خودم ضعیف شدم اخه خیلی لاغر شدم هفته پیش مریض شدم اسهال استفراغ یه روز تمام بالامیوردم رفتم دکتر خوب شدم ولی بعد اون دیگه شیرم شیرثابق نشد
البته اطرافیانم بهم هی میگفتن شیرت‌ خوبه زیاده
کو الان پس کجاست😭
دارم دیوونه میشم بخدا اگه اینجوری پیش بره دیگه نابود میشم
چیکار کنم💔💔💔