سوال های مرتبط

مامان وروجکم🐣🍫 مامان وروجکم🐣🍫 ۱۴ ماهگی
پارسال همین روز و همین ساعت ک کوچولو بدنیا آمد وساعت ۱۱:35دقیقه بدنیا آمد من ۷ خرداد رفتم بیمارستان قبل از اینکه برم بیمارستان مراقبت داشتم رفتم بهداشت و ماما وزنم گرفت گفت وزنت خیلی رفته بالا تو یک هفته ۸ کیلو اضافه کردم و گفت خطرناکه باید الان بری متخصص من ساعت ۱۰رفته بودم بهداشت و گفت عصر برو و برام نامه نوشت و ومن وقتی که از بهداشت برگشتم خیلی ترسیده بودم و عصر شد ورفتم متخصص نبود و یه متخصص دیگه هم رفتم گفت الان نوبت نمیدم برگشتم صبح شد و بهداشت زنگ زد جواب ندادم و به شوهرم زنگ زدن و گفتن ب همسرت بگو بیاد بهداشت و من رفتم بهداشت بعد ماما گفت رفتی متخصص و من گفتم بله گفت پس نامه کو اون نامه ک برام نوشت باید بدم متخصص و متخصص جوابش تو نامه بنویسه ببینه ج مشکلی دارم و من بش گفتم آره رفتم ولی نامه تو خونه موند یادم رفته ببرمش با خودم و بعد ماما داد زد چرا نرفتی مگه من بخاطر خودم بت میگم برو برا سلامتی تو وبچه میخوام ومن ساکت هیچی نگفتم و خلاصه گفت باید عصر بری و من رفتم و متخصص بود و قبلا من خ ماما خصوصی هم گرفته بودم و رفتم برا ماما خصوصی قبل از اینکهبرم متخصص و جریان بشگفتم و برا سونو و آزمایش نوشت سونو و آزمایش انجام دادم ورفتم متخصص آزمایش و سونو نشونش دادم و سونو گفت خوبه فقط آزمایش گفت پلاکت خونت ‌پایینه اگه همین امروز زایمان نکنی خونریزی میگیری وخطرناکه هم واسه تو هم واسه بچه گفت الان پاتو میزان بیرون مستقیم میری بیمارستان من برگشتم خونه وسایلام جمع کردم رفتم بیمارستان و وجریان گفتم بعد آزمایش ازم گرفتن و من خیلی ترسیده بودم و دوست داشتم شوهرم پیشم بمونه بعد گفت شوهرت صدا بزنن ک بیاد امضا
مامان مُعیْن و مَلِکا مامان مُعیْن و مَلِکا ۱۱ ماهگی
ملکا بستری شد و آنتی بیوتیک های خیلی قوی گرفت
آزمایش ها عفونت ادراری خیلی شدید نشون میدادن
و حالا حالا ها باید بستری میبود
تا دلتون بخواد همه دعا کردیم نذر کردیم
ما تازه ملکا رو عقیقه کرده بودیم
دوباره عقیقه کردیم
کلی نذر حضرت رقیه کردیم برا امروز
ولی بدن من ک از هفته پیش نخوابیده بودم دیگ نکشید... خودمم رفتم زیر سرم و حالمم بد تو بیمارستان هم فقط یک همراهی راه میدادن.. و من تنها بودم
دیگ به اون فامیلمون ک دکتره گفتیم و بنده خدا حرف زد گذاشتن مامانمم بیاد پیشم
انصافا بیمارستان تمیز و پرستارا عالی بودن
فک نمیکردم انقد دولتی خوب باشه.. فقط بديش نبود اتاق خصوصی بود.
دیگه من ک رفتم زیر سرم از اون طرف پسرمم معین کلی بالا آورده بود تو خونه و اونم رفت زیر سرم
روزای سختی بود
دکترش عوض کردن.. رفت زیر نظر فوق التخصص کلیه کودکان

تو اسکن ریه چیزی نشون نداد الحمدالله
ولی تو سونو شکم و لگن تو کلیه اش یک سنگ کوچیک بود...
دکتر اومد معاینه اش کرد و دید چسبندگی واژن هم گرفته متاسفانه
و دلیل عفونت ادراری رو همین جریان بیان کرد...

بقیه.. تاپیک بعد
مامان ادریان مامان ادریان ۱۳ ماهگی
ادامه تاپیک قبل


گفت بخواب خونه مادر شوهرم پایین بود { 2طبقه } رفتم گفتم مامانی یه درد عجیبی دارم که رفته ولی می‌خوام برم بیمارستان گفت باشه برم نانوایی میام منم قبول کردم رفتم بالا قدم زدم تا 8 رفتم پایین گفتم شاید حاضر شده دیدم خوابه 🙄گفتم مامانی پاشو بریم گفت باشه و رفت نانوایی رفتم بالا تا هشت و نیم باز اومدم دیدم تازه اومده و سفره صبحونه پهن کرده پسرش و رفت بیدار کرد منم به زور خودم و نگه داشتم و واکنش نشون نمی‌دادم اومد و صبحونه خورد و منم طاقتم تموم شد اسنپ زد و قبول کرد بعد ده دقیقه حدود 25تا 35 دقیقه راه داریم تا بیمارستان رسیدیم اونجا ساعت شد 9.10 دقیقه ریکاوری شلوغ بود بلاخره نوبتم رسید ساعت شد 10.20 گفت برو معاینه شو رفتم معاینه انجام دادن اورژانسی فرستادن بالا ساعت 10.40دقیقع رفتم طبقه بالا {بخش زایمان} بعد یه دانش جو بار اولش بود اومد کیسه آب و پارع کرده و همون یه نفر قرار بود زایمان من و انجام بده و گفت میخوای آمپول بزنم دردت بره منم گفتم آره اپیدورال و زد و آروم شدم تا ساعت یازده بود که آمپول و زد و گفتن تا مدفوع نکردی صدام نزن 🙄