چقدر یه مادر زجر میکشه از زمانی که می‌خواد تصمیم بگیره به باردار شدن کاری نداریم بعضی‌ها با همون بار اول خدا بهشون نظر میکنه امثال منی هم که یک سال و نیمه منتظرم کم نیست...
مادر از لحظه‌ای که تصمیم می‌گیره برای مادر بودن، زجر و استرسه .
بعد که باردار شدی ، استرس سلامتیش رو داری
نه ماه روز و شبت یکیه که نکنه اتفاقی براش بیوفته! نکنه مریضی بگیره! نکنه از دستم بره!
بعد که زجر زایمان بگذره و با کلی درد بچه دنیا بیاد، تازه لول جدیدی از مشکلات رو به روی ادم قرار می‌گیره .
بی‌خوابی! گریه‌ها، دل درد بچه .... زردیش... شیر خوردنش ... شستنش...
تب میکنه تو جونت در میاد! دندون می‌خواد در بیاره با دردش جیگرت تیکه تیکه میشه‌...
بزرگتر که میشه همش گوشه دلت غمه که بچه فلانی فلان چیزو داره بچه من نداره! بچم دلش فلان چیزو می‌خواد من نتونم چی؟ ایندش چی میشه؟
بزرگ تر میشه قد میکشه تو میمونی یه انفجار از استرس که ایندش چی میشه؟ نکنه یکی بیاد قلبشو بشکنه؟ نکنه گیر ادم نا اهل بیوفته و ...
ولی خدا یه جوری همه این زجرا رو شیرین کرده که بقول استاد هوشنگ ابتهاج :( چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی!)
و بمیرم برا دل مادری که داغ این غم مبارک رو میبینه..‌

۱۲ پاسخ

به خاطر همین چیزهاست که خدا پاداشی جز بهشت برای مادر ننوشته
فداکاری وانتظار برای بچه ایی که قرار بیاد
دامن همه منتظرا سبز

چقدر با پیامت حال خوبم شد هم آرام شدم هم بغضی منی که با کلی استرس و التماس و دعا و نذرو نیاز که بارداریم ختم به خیر بشه و نشد آخرش از دست دادمش و حالا کلی چشم انتظارشم🥺🥺

👏👏👏👏👏👏

😔😭💔چقدرررررررر قشنگ نوشتی..و منی که داغ این غم مبارک رو دیدم و بچم از دلم پر کشید رفت پیش خدا..برام دعا کنین اگه پیاممو میبنین

عزیزم صبور باش خدا هرچیزی رو به وقتش میده من ۱۳ سال پیش بچه ۷ ماهم بخاطر یه پزشک بی تجربه از خدا بیخبر از دست دادم تا ۶ هفت سال افسردگی شدید گرفتم بعدشم خواستم بچه دار شم ۶ ساله انتظار میکشم درست موقعی که کلا از خیر بچه گذشتم خدا سهم صبوریمو داد الهی به حق این وقت و ساعت عزیز خدا دامن تمام چشم انتظارهارو سبز کنه با شما سخت ترین انتظار دنیاس برای یک زن

چقددررر حق👏

منم دو و نیم ساله چشم انتظارم
قشنگ همه نوشته هاتو درک میکنم،ک چقد میخواهم بچه دار بشم اما می‌دونم چقدممم سخته
انشاالله یه روزی دامنون سبز بشه عزیزم 🥲از خدام بیشتر نمی‌دونیم ک مصلحتمون همین بوده

چه قشنگ گفتی عزیزم

قشنگ بود عزیزم ، نور چراغ ارزوی دلت روشن شه که ما رو هم آروم کردی با حرفای خوبت

واقعا🥲
خدایا نذار کسی تو حسرتش بسوزه،
بعضی شبا دلم برای بچم ک هیچ وقت نتونستم ببینمش تنگ میشه،
بعضی شبا دلم برای جنینایی که انتقال داده بودم هم تنگ میشه ،یه داغ عجیبیه تا وقتی جاش سبز نشه آروم نمیشه خدایا بعضی شبا،خیلی شبه
صبح نمیشه نورت رو برسون

آفرین. واقعا درسته.پاداش مادرها رو خدای مهربون چه خوب آشکار کرده با قرار دادن بهشت در زیر پای مادران

واقعا چقدر قشنگ نوشتی عزیزم انشالا خدا بهت ی بچه سالم بده

سوال های مرتبط

فـرفـری🍼🦋🧸 فـرفـری🍼🦋🧸 قصد بارداری
دای مهربونم، سلام. می‌دونم که صدامو می‌شنوی، حتی اگه زبونم قفل شده باشه و نتونم درست حرف بزنم. خدایا، شش سال… شش ساله که منتظرم. شش ساله که هر ماه با امید شروع می‌کنم و با ناامیدی تموم می‌کنم. دیگه خسته شدم، خدا. خیلی خسته شدم.

خدایا، تو شاهدی که چقدر دلم بچه می‌خواد. تو می‌دونی که چقدر این آرزو برام بزرگه. هر روز با فکرش بیدار می‌شم و با حسرتش می‌خوابم. خدایا، چرا منو لایق مادر شدن نمی‌دونی؟ مگه من چه گناهی کردم؟

خدایا، این روزها خیلی دلم شکسته. هر بار که یه مادر با بچه‌اش رو می‌بینم، قلبم یه جوری می‌شه. انگار یه تیکه از وجودم رو دارن با خودشون می‌برن. خدایا، منم دلم می‌خواد مادر باشم. منم دلم می‌خواد بچه‌مو بغل کنم، ببوسم و بزرگش کنم.

خدایا، می‌دونم که نباید ناشکری کنم. می‌دونم که تو صلاح منو بهتر می‌دونی. ولی خدایا، دیگه طاقت ندارم. دیگه نمی‌تونم این همه درد رو تحمل کنم. این همه انتظار داره منو از پا درمیاره.

خدایا، کمکم کن. بهم صبر بده، بهم امید بده، بهم یه نشونه بده. بهم نشون بده که هنوز امیدی هست. بهم بگو که منم یه روز مادر می‌شم.

خدایا، تو تنها امید منی. تو تنها کسی هستی که می‌تونه این درد رو از دلم برداره. پس کمکم کن، خدا. خواهش می‌کنم کمکم کن."😭😭😭😭گ
ziba ziba قصد بارداری
کسانی که قصد بارداری دارند این دعا رو ذخیره کنید که همیشه آرامش داشته باشید و بسلامتی و دل خوش باردار بشید و بچه تون رو بغل کنید .
برای منم دعا کنید که بسلامتی باردار بشم و زایمان خوب و راحتی داشته باشم ❤️

🌙 دعای مخصوص بارداری و آرامش دل:

🌸 یا رازقُ یا وهاب، ای بخشنده بی‌منت
دلم رو با امید به دست‌های مهربونت می‌سپارم
ای خدا، همون‌طور که قطره‌ای رو به دریا، و دونه‌ای رو به درخت تبدیل می‌کنی
رحم من رو مأمن امنی برای یه بنده پاکت قرار بده 🌱
قلبی در من بتپد که نشونه‌ی عشقت باشه...
نطفه‌ای در من شکل بگیره که از نوری باشه که خودت دمیدی

✨ الهی رحمم گرم باشه از زندگی
و وجود کوچیکی درونم آرام آرام رشد کنه
ای پروردگار مهربون، منو لایق مادر بودن قرار بده
و این انتظار رو به اجابت برسون؛ اون‌طور که فقط تو بلدی...

💖 خدایا، اگر به صلاحم نیست، دلم رو راضی و آروم کن
و اگر به صلاحم هست، راهش رو باز کن، بی‌درد، بی‌دغدغه، بی‌اشک
تا با لبخند اون دوتا خط، دنیا رو دوباره ببینم...

🤲 آمین یا رب العالمین

هر وقت دلت لرزید، همین دعا رو زیر لب بخون...
♕♡بانوی صبور ♡♕ ♕♡بانوی صبور ♡♕ قصد بارداری
اقدامیivf اقدامیivf قصد بارداری
به عقب که برمی‌گردم... زمانی که بچه بودم فکر می‌کردم مادرا وقتی دعا می کنن پیش خدا... سریع مادر می‌شن... تو بازی های بچگونه‌ام همیشه مادر بودم... بچه داشتم و باهاش بازی می‌کردم... همیشه فکر می‌کردم بزرگ بشم خدا بهم چند تا بچه می‌ده؟ اسم انتخاب می‌کردم... نفس... پریناز... دلسا... مهیاس و... هر بار یه اسمی که به دلم بشینه... عاشق بچه های فامیل بودم و اونا هم دوستم داشتن... تو دوران مدرسه وقتی با دوستام واسه سرگرمی فال می‌گرفتیم و مثلا بهم می‌گفتن تو فال نشون می ده سه تا بچه داری ذوق می‌کردم... وقتی ازدواج کردم و همسرم هم عاشق بچه بود و می‌گفت سریع بچه بیاریم... با وجودی که هیچی از اقدام و بچه داری هاش نمی‌دونستم با وجود استرس ها فقط به خاطر اون عشق قبول کردم... یه ماه... دو ماه... چند ماه... یه سال... دو سال... چرا نمیشه؟ چرا نشد؟ ۱۸ سالگی... ۱۹ سالگی... ۲۰ سالگی... سنم که کمه چرا نمیشه؟ دکتر برم؟ باشه... دکتر و سونو و آزمایش... سریع ivf کن... چرا؟ ivf چیه اصلا؟ مشکلم چیه؟ ذخیره تخمدان کم... ۲۰ سالگی منی که از بچگی فوبیا آمپول داشتم کلی آمپول و دارو و استرس و ناراحتی رسید به تخمک کشی... نشد... نا موفق بود...
از ۲۰ سالگی انگار افتادم تو ۲۲ سالگی... ۴ سال اقدام ناموفق... ۴ سال در آرزوی فقط یه دونه بچه... شاید این ماه... شاید ماه بعد... شاید این دکتر... شاید این دارو... همسری که دیگه مثله اوایل نمی‌خنده... دلی که گرفته... خونه‌ای که سوت و کوره... نگاه هایی که عوض شده... اقوام و دوست و آشنایی که هر کدوم شون یه نظر می‌دن... و منی که تو ۲۲ سالگی حس می‌کنم پیرم و هیچی از زندگیم نمی‌فهمم!