۶ پاسخ

چقدر سخت
معمولا بچه ها تو ماشین اروم میشن

دخترمن هم اوایل اینجوری بود بقدری گریه می کرد به کبودی میزد من خستش می کردم موقعه خواب سوار ماشین میشدم توگوشش پنبه می زاشتم ولی بعدش خود به خود درست شد

عزیز منم دخترم تقریبا از اول تا دوماه پیش همینطوری بود خیییلی بدبود سخت می‌گذشت هیچ جا نمی‌رفتم از ترسش ولی به مرور عادی شد الان بهترشده نق میزنه ولی گریه نمیکنه اوایل غش میکردازگریه شوهرم میگف شاید گوشش کیپ میشه یا شاید حالت تهوع میگیره آخر نفهمیدیم از چی بود خودش بمروربهترشد انشالله که گل پسرشمام خودبخود خوب میشه

وقتی بارداربودی باماشین اتفاقی نیوفتاده که بترسی؟

شاید حالت تهوع میگیره یا دلپیچه

شاید از ماشین میترسه
صندلی عقبم بشینی بازم همینطوره؟

سوال های مرتبط

مامان 💞Alisan💞 مامان 💞Alisan💞 ۱۳ ماهگی
#شیر شب وابستگی شدید جیغ نق گریه
هیشکی درد منو نمیدونه علیسان از بد تولد دوساعت یه بار برا شیر پا میشد جوری بود شب تا صبح من ۶ یا ۷ بار پا میشدم و ساعت ۴ صبح پی پی میکرد به مدت ۳ ماه از ۶ ماهگی وابستگی انقدر زیاده که فقط باید بچسبه به من .بغل کردنش یه طرف نق زدن یه بندش یه طرف فقط خوابه صدا نداره من که عاشق آهنگ گوش کردن بودم حالم از اهنگ بهم میخوره فقط میخوام سکوت باشه بعضی وقتا میشینم گریه میکنم گفتن تحمل کن یکسالش بشه میره برا خودش بازی میکنه بزار چار دست و پا بره بزار فلان بشه و ... نشد که نشد الان به وقت یکسالگی شبا ۵ دفعه بیدار میشه ۳ بار شیر ۱ بار آب یه بار پستونک یعنی خسته ترینم بعضی شبا اصلا دلم نمیخواد بخوابم غذا اصلا از دستش نمبتونیم بخوریم انقدر میاد سفره رو میکشه و بهم میریزه نمیتونیم یه لقمه بخوریم یکساله با شوهرم یه جا نمیخوابم توی صندلی غذا نمیشینه توی روروئک نمیشینه شبا یه جوری گریه میکنه بیدار میشه برا شیر با پستونک یا آب که خوابم که میپره هیچ سردرد میشم و فقط میخوام زار بزنم خلاصه بگم جونم بزاش میره ولی دیگه حالم بهم میخوره از زندگی دیروز رفتیم بیرون یعنی تو رستوران بچه های هم سنش بودن و توی آلاچیق نشسته بودن مثل ما یا داشتن به راحتی غذا میخوردن کنار خانواده هاشون یا با وسایلشون بازی میکردن علبسان سفره رو میکند نونا رو پرت میکرد غذا رو تف میکرد دستمال کاغذیا رو پاره مسکرد میذاشت دهنش سوییچ ماشینو انقدر زد تو شیشه آلاچیق مسئوله اومد شاکی شد منوی رستورانو داشت پاره میکرد یعنی حالم بهم خورد از بیرون رفتن برگشتنشم انقدر تا خونه غر زد تو ماشین انقر شعر خوندم انقدر باش بازی کردم تا رسیدیم خونه دیگه روی گریه نداشتم وافعا دیگه بریدم و خستم