۴ پاسخ

وای منم کهیر زدم ولی دکترم حرفی از ختم بارداری نزده😭 خیلی عذاب میکشممم

خب...؟

نامه ی فوبیا از کجا گرفتی
نامه باعث شد سزارین بشی یا اختیاری رفتی خصوصی؟

چن هفته زایمان کردی

سوال های مرتبط

مامان فرهاد مامان فرهاد ۱ ماهگی
پارت ۳
روز ۱۱ تیر هم گذشت و من همون علائم رو داشتم و اون روز هم سعی کردم تو خونه وزرش انجام بدم تقریبا از صبح ک بلند شدم تا شب فعالیت داشتم شب ک خوابیدم تا صبح هر نیم ساعتی از کمر درد و تکرار ادرار بیدار میشدم سعی کردم تا صبح خودم نگه دارم ساعت ۴ نیم صبح دیگ از خواب بلند شدم هی راه میرفتم تو خونه ....
تا ساعت ۹ همینجوری با خودم کلنجار میرفتم ک درد شاید بیشتر بشه
بعد صبحانه رفتم حموم و اینم بگم قبل حموم رفتنم ی تکه ترشح سفید ک رگه قهوه ایی داشت دیدم و باخودم گفتم بخاطر معاینه اون روزه
از حموم ک اومدم بیرون دردم آروم شد ولی سرم زیاد گیج میرفت و فشارم رفته بود روی ۱۳ مامانم اصرار کرد ک بریم بیمارستان و منم قبول کردم ساعت ۱۰ رفتیم بیمارستان و اونجا بهشون از الکی گفتم حرکات بچم کم شده و مثل قبل احساس نمیکنم اوناهم مدارکم گرفتن دیدن طبق پریودیم تاریخ زایمانم ۱۱ تیر هست و طبق ان تی ۱۹ تیر
و من طبق پریودی شده بودم ۴۰ هفته و ۱ روز به پزشک بخش زنگ زدن و اونم گفت بستری بشه برای ختم بارداری
منم خوشحال شدم ک قراره سفر نه ماهه تموم بشه
خلاصه ساعت ۱۱ بستری شدم منو بردن بخش زایمان
پارت بعدی‌‌‌‌‌‌‌......
مامان فسقلی مامان فسقلی ۳ ماهگی
خب منم اومدم تجربه زایمانمو بگم بهتون😍
من دقیقا ۳۸هفته بودم ک تصمیم داشتم طبیعی زایمان کنم و رفتم معاینه لگن شدم ک خیلی واسم دردناک بود حالا معاینه تحریکی نبود و بعد اون لکه بینی داشتم و بخاطر درد معاینه از لحاظ روحی خیلیییی بهم ریخته شدم تا ۳ روز حالم بد بود بعد با خودم گفتم من قراره زایمان کنم ک خیلی از عوارض و نداشته باشم پس وقتی با معاینه انقد حالم بده حتما بعد زایمان بدتر میشم جوری بودم ک میگفتم من بعد زایمان خودمو میکشم ک دیگ خانوادم گفتن برو سزارین منم منتظر ی جرقه بودم سریع رفتم پیش دکتر خودم و واس فرداش وقت زایمان گرفتم و درسته عمل بود ولی خیلی استرس نداشتم و سریع وسیله هارو اماده کردیم و رفتیم بیمارستان سوند اصلا درد نداشت و یه حس بد داشت تو اتاق عمل هم هیچییی نفهمیدم فقط تهوعی ک داشتم اذیتم میکرد ولی چون ناشتا بودم فقط عوق میزدم بعدشم ک اوردنم بیرون ماساژ رحمی چندتای اولو اصلا نفهمیدم ولی دوبار ک ماساژ دادن درد داشت ولی ن اونجور ک میگفتن با ی دست اروووم ماساژ میدن بعدم ک گفتن راه برو من سعی میکردم خیلی نترسم دردناک بود ولی ب خودم میگفتم اینم میگذره پمپ دردم نداشتم فقط بدیش این بود ک بیمارستان مسکن نمیدادن دیگ خودم قایمکی رفتم ی مفنامیک خوردم و شبو خوابیدم ولی بدون مسکن یکم سخته
مامان جوجه مامان جوجه ۲ ماهگی
دوستای گلم خانومای محترمم ممنونم از تبریکای قشنگتون و دوستای مهربونم .
من روز شنبه رفتم دکتر ویزیت آخر ک بهم گفته بود ۶خرداد ک امروز میشه سزارین میشم ولی خیلی شکمم اومده بود پاین و انقباض هم داشتم بدون درد ولی درد واژن شدید داشتم دکترم گفت بچه دیگه رسیده یکشنبه بیا زایمان کنی ک میشد۴ خرداد🥰🥹
ساعت ۸ صبح بیمارستان فلسفی پذیرش شدم همین ک سوند وصل شد انقباض شدید گرفتم همراه بادرد و آبریزش. ساعت ۱۰:۲۰رفتم اتاق عمل تا دکتر بیهوشی ودکتر خودم بیا یکم طول کشید بعدش آمپول بی‌حسی ک زد باز حس داشتم گفتم ب دکترم میفهمم گفت پاهاتون تکون بده قشنگ تکون دادم خیلی کم بی‌حس شده بودم. دکتر بیهوشی اومد دیگه آمپول نزد اکسیژن گذاشت دهنمو یدفعه از هوش رفتم و نفهمیدم چیشد چشم ک باز کردم دیدم ۱۵ ب ۱۲ و من مثل چی میلرزم و دکترم ۱۲:۳۰اومد بالا سرم و گفت بیهوشی درصد پاین کردیم بی‌حس نشدی همه چی خوب بود بچه هم خوبه ۱۰:۴۵ بچه اومد🩵🥰
شیرم خورد و رفت دل تو دلم نبود ک بچمو ببینم🩵🥹
خداروشکر آوردنش و دیدم بعدش ک بخش رفتم خیلی درد داشتم ب دکترم گفته بودم پمپ درد بزنه ولی نزده بود مسکن قوی داده بود ولی باز درد داشتم😮‍💨
تا ساعت ۶،۷درد همچنان داشتم و ۱۲ ب بد مایعات خوردم و راه افتادم ولی درد داشتم همچنان.
زایمان اولم خیلی راحت بودم خداروشکر
ولی این زایمانم همچنان درد دارم و بزور از تخت بلند میشم.شکمم راه نیوفتاده و نفخ شدید دادم کسی میدونه چیکار بایدکنم؟؟؟
مامان ني ني پيني🧿 مامان ني ني پيني🧿 روزهای ابتدایی تولد
امپول و ك زد پاهام شروع كرد سوزن سوزن شدن شديد و شكمم هم همينطور هم زمان دكترم داشت بتادين ميزد با پنبه ولي انقدر تو فاز سوزن شدن بين اينك ميتوني تكون بدي نميتوني اينا بودم خيلي ترسيدم بهش گفتم تورو قران برا من ارامبخش بزن گف ن ب بچه ميرسه ضربات رف بالا خودش زد🤣🤣🤣ديگ اقت دنيا بهشت شد همه جام ك سر شد(البت صبوري ميكردم نميترسيدمم ميشدا)دگ خبري از سوند چندش نبود يهو صدا بچمو شنيدم🥲🥲🥲واي نگم بهترين حس دنياس ميارنش بغلت گريت ميگيره و اون اروم ميشه🤣خلاصه گف حالا ك بچت درومد ميخواي يچي يزنم بخوابي منم از خدا خواسته دگ تا دكترم با غيبت با اون يمي پشت پرده برا من بخيه زدن من خواب بودم🤣🤣🤣بعدم رفتم ريكاوري زختركم اونجارو گذاشته بود رو سرش اومدن شبر دادن بهش شيرم داشتم اصلا تو ريكاوري عالي بودم هنه چي فوق العاده بود و من خووووشال😁😁يبار همون موقع ك خواب بودم شكممو ماساژ دادن يبار موقعي ك ميخواستن ببرنم بخش ك دردي نداشتم درضمن من پمپ دردم گرفته بودم،خلاصه گل و بلبل بود همه چي و من خوشحال ب فكر بچه هاي بعدي🤣🤣 امااااا
مامان محمدحسن💙زینب🩷 مامان محمدحسن💙زینب🩷 ۳ ماهگی
مامان آوا مامان آوا ۱ ماهگی
تجربه سزارین من رفتم بیمارستان بستری شدم بخاطر مشکل قلبی ک داشتم باید بیمارستان هزینه نمیدادم چون سزارین اختیاری نبودم دکتر من بستری کرد هفت تیر بیمارستاان قبول نکرد گفت ۲۵ تومن هزینه منم تمام کارام تا سوند انجام داده بودم دکترم اومد منو مرخص کرد در اومدم بعدش ۹ تیر دیروز بصورت اوراژنسی منو برد یه بیمارستان دیگه رفتم کارام در عرض دو دقیقه کردن رفتم بی حسی ک زدن یک درصددددد بب حس نشدم دیدم بهم چشمک انداختن منو بیهوش کردن و‌منم همه چی فهمیدم ک میخان بیهوش کنن چشمام بستم و بیدار شدم اما دکتر گفت بچت مدفوع کرده بود ۱۰ دقیقه دیر میشد خدایی نکرده بچم الان نبود🥲🥲اینم بگم سوند ک بیمارستان اول وصل کردن خیلی سوزش درد داشتم چون رفته بودم کامل تخلیه کردم ادرارمو و اینکه خودم سفت گرفتم ولی دومین بار چون گفتن وقت نداری تخلیه نرفتم و ب خودم روحیه دادم نفس عمیق ک گفتن بکش اصلاااااااا هبچ چیز نفتمیدم هیچی با اینک‌با دفعه قبل ک سوند در اورده بودم سوزش داشتم گفتم الان میمرم اما هیچی حس‌نکردم