۹ پاسخ

عزیزم بچه اسباب بازی نیست که میگی فلانی دو تا داره من چیم از اون کمتره یا چه میدونم اون کوچیکتره اون بزرگتره این طرز فکر در مورد بچه آوردن خیلی اشتباه است شاید فلانی بخواد ده تا بچه بیاره و بچه هاشو با نون خشک بزرگ کنه تو میخوای یازده تا بیاری بگی چرا من نیارم مگه من چمه؟ بچه دارشدن به شرایط مالی و شرایط جسمی و روحی پدر و مادر بستگی داره خواهشا خوب فکر کن با این تفکر که روزی اش با خودش میاد خواهشا بچه نیار بچه ای که نتونی نیازهاشو برآورده کنی در حق هر دو ظلم کردی

به حرف بقیه گوش نده
بچه دوست داری بیار بعدا برات حسرت نشه کاش جوون بودم میاوردم
بچه ت رو هم نزار هرانچه میخواد ایشون فراهم کنه چون پرتوقع میشن
بچه های الان خیلی ما شاالله باهوش و سواستفاده گر هستن مراقبت لازم دارن که در اینده متوقع نباشن

خوب بچه دوم خرج دوبرابر وچه بسا بیشتر میشه وازنظر روحی باید شما وهمسرتون واقعا در آرامش باشید
اگر فکرمیکنی ازپس هزینه و ازنظرروحی آماده هستید که بیارید درغیر این صورت فکر میکنم به جفت بچه ها ظلمه که تو نداری بخوان بزرگ بشن چون وقتی بچه چیزی نیاز داره نتونی بخری ازنظر روحی فشار بهتون میاد و اعصابتون خورد میشه
شما گفتید که هزینه پیش دبستانی بالاست نمیتونم بفرستم پسرمو پیش یا من اشتباه میکنم ؟؟
البته همش نظر شخصیه خودمه وشما تصمیم گیرنده هستید

حرف های فامیل تونو بشنو بشین باخودت فکر کن بچه بزرگ کردن الان خیلی مسئولیت داره وخیلی بارسنگینی هست برای پدرومادر ازهمه لحاظ میگم ببین شرایط زندگی تون چه جوریه اوضاع وروابط زنوشوهری چه جوریه وضعیت اقتصادی بسنجین وخیلی چیزای دیگه باشوهرت حرف بزن اگه همه چی اکی هست بیارین همه چی به خودت شوهرت بستگی داره نه فامیل

فقط چقدر راحت به همون فامیل شده حتی برادذیاخواهرت..
رودادی گ راحت اینجوری صحبت بکنه!

اگه به بچه دوم فکرمیکنی هرچه زودتربیارمن باتامین مالیش کارندارم ولی فاصله سنی زیاداصلاخوب نیست تجربش کردم دارم میگم

بیار بابا اصلااااا اهمیت نده به حرف اطرافیان
اتفاقا خانواده های خوب باید نسلشون زیاد بشه
چیت کمتر از بقیه اس
بذار بچه هات در آینده پشتوانه داشته باشن
مگه منو تو تا کی زنده ایم؟

تصمیم به بچه آوردن چه ربطی به فامیل داره که دخالت میکنه تصمیم گیرنده شما و همسرت هستین

بیار چرا نیاری اگ تامین میشه

سوال های مرتبط

مامان شاهان🧒👨‍👩‍👦 مامان شاهان🧒👨‍👩‍👦 ۵ سالگی
خانما یک سوال شما رسم دارین که تو خواستگاری بعد اینکه صحبت های مهریه و شیربها تموم شه خانواده داماد به عنوان شیرینی یه هدیه ای بدن؟
واقعیتش من اصلا نه سمت خودمون دیدم نه سمت همسرم اینا
ولی برای دخترخالم بعد اینکه مهریه و شیربها رو به توافق رسیدن و برگه رو امضا کردن برادر داماد به دختر خالم ۱۰۰ تا ۱ دلاری داره ارزشش اون شب می‌شده ۹ تومن
حالا به جون تازه عروسای فامیل از جمله زنداداش کوچیکه خودم ولوله افتاده
میگن چرا به ما هدیه ای ندادین؟ما رسم داشتیم ولی شما اینکارو نکردین
در واقع خودم اصلا ندیدم با اینکه عروس کوچیکمون دختر عمومه غریبه هم نیست ای کاش غریبه بود
نمیدونم چرا تا برای یکی خواستگار میاد و عقد میکنن خاکتوسر تازه عروسای دیگه میشه
حسادت هاشون شروع میشه و میگن چرا تو دوره ما اینکارو نکردین برای فلانی کردین هی شروع میکنن به اعصاب خوردی
با این حرفاشون نه کاری براشون انجام میشه نه میشه به گذشته رفت
من خودم فرمالیته نرفتم چون مصطفی مخالف بود گفت نمیتونم وقت ندارم
تو دلم فرمالیته موند ولی اصلاااا به زبون نمیارم بازگو نمیکنم چون با گلایه کردن هیچی تغییر نمیکنه
ولی الان یکیش همین دختر عموم هی اعصاب ما و بقیه رو خورد میکنه
مامان کارن و کوشان 😍 مامان کارن و کوشان 😍 ۵ سالگی
سلام خانمهای گل 🌸
من دیروز که بچه هام مشغول بازی بودن اومدم جلوشون چندبار گفتم وای سر گیجه دارم اصلا به روی خودشون نیاوردن بعد خودم رو به حالت غش زمین زدم واکنش بچه هام خیلی جالب و دور از انتظار بود
اول پسر بزرگم اومد چندبار اسمم رو صدا کرد بعد آروم زد توی صورتم بعد صورتم رو بوس کرد همین جوری که اسمم رو صدا میزد یه دونه محکم زد توی صورتم از درد نتونستم جلوی خنده م رو بگیرم و خندیدم اینجا انگار فهمید کارش درست بوده امیدوار گفت مامان خوبی گفتم خیلی سر گیجه دارم چشمهایم بسته بود گفت مامان نمیتونم چشمهایت رو ببینم بعد شروع کرد همه موهام رو ریخت توی صورتم 😂🤔 گفت حالا بهتر شد من که نمیتونم چشمهات رو ببینم بعد دوباره من رو صدا کرد جواب ندادم انگار دوباره نگران شد گفت حیف که بلد نیستیم ببریمش یه بیمارستان یکدفعه کوشان پرید روی شکمم چندبار صدام زد بعد گفت مامان میشه با گوشیت بازی کنم🤣😂 بعد هم محکم زانوش رو فرو کرد توی شکمم دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم
مامان دوتا فسقلی مامان دوتا فسقلی ۵ سالگی
میبینی از مساجد زنگ میزنن یا از یه جایی زنگ میزنن و نظرسنجی میکنن ما هم جواب میدم
الان یه خانومه زنگ زد گفت خانم فلانی گفتم بله گفت از فلان جا زنگ میزنم شما فرزند زیر شش سال دارین گفتم بله دوتا دیگه شروع کرد به سوال کردن منم قبل جواب دادن گفتم ببخشید شما از کجا زنگ میزنین آدرستون کجاست گفت از فلان جا و میخوایم خانوما رو شناسایی کنیم براتون کارگاه برگزار کنیم منم گفتم خب منکه نمیخوام شرکت کنم چرا اطلاعات بدم گفت دیگه من باید اطلاعات رو ثبت کنم منم گفتم خب نمیشه که من چرا اطلاعات بدم خلاصه اصرار کرد منم گفتم بپرس ولی اگر سوالتون رو نخوام جواب بدم نباید مشکلی داشته باشین گفت باشه اسم بچه ها رو با پدرشو رو گفتم دیگه اومد تاریخ تولد و کد ملی بگیره گفتم شرمنده من اینا رو نمیتونم بگم قصد شرکت هم ندارم فکر میکنم ادامه دانش الکی باشه خانمه هم گفت باشه خدافظ
شما میبودین اطلاعات میدادین؟؟؟؟منکه تصمیم گرفتم دیگه به هیچ کس اطلاعات ندم از کجا معلوم راست میگفته باشه