🥺😂ای جان چ زایمان باحالی شرمنده ک اینو میگم 😂 ولی خیلی خوب بودپ
مبارکه عزیزم بالاخره زایمان کردی 😂❤️
کل کل کل کل کل خداروشکر دختر چشمت روشن دیشب حرفت بود مامانم سراغتو گرفت گفتم نیستش فکر کنم زایمان کرده،عزیزم بسلامتی مبارک باشه انشااالله که زیر سایه پدر ومادر بزرگ بشه 😘😘😍😍
اے جانم مبارکہ عزیزم،
سلام مامان گل
قدم نو رسیده ات مبارک 🥳😍♥️
مرسی که تجربتو گذاشتی 🌹🌹
مبارکه
وااای
چه زایمان پر دردسری داشتی😅
انشاالله قدمش واست پر خیر و برکت باشه
وقتی درد داری،وقتی بچه شیر میدی واسه همه دعا کن خدا بهشون بچه سالم و صالح بده🤲
چقدترسیدم مبارکت باشه الهی
کجایی الان
اخرش چند ساعت شد؟
چرا به طبیعی اصرار داشتی.
مبارک باشه عزیزم
چه تجربه زایمان باحالی داشتی🤣🤣سرصبح کلی خندیدم
خداروشکر عزیزم قدمش خیر باشه براتون انشالله ماهم زایمان کنیم راحت شیم
و در اخر
ممنو بغل کرده بردن رو تخت زایشگاه همون تخت اصلیه😂
خیلی خیلی روم فشار بود همش احساس دفع داشتم ولی شدید خودس فشار میاورد رفتم رو تخت دکتر گفت یک زور اساسی بزنی مامان راحتی منم گیج و مگن نمیدونستم میتونم زور بزنم یا نه چشمام بسته محکم یک زور اساسی زدم بخدا دیگه چشمام باز نشد یادم نیس🤣🤣🤣خدا کمکم کرد اصن برش وبخیه و بچه اومده بیرون نمیدونم از حال رفته بودم نگو با همون زور سرش اومده بوده 😍بعداز اینکه لباس ها پسرم تنش کردن دیدم ماما همراه میگه مامان جان پاشو پاشو گفتم نمیتونم زور بزنم تورو خدا بزار بخوابم بعدا زایمان میکنم🤣🤣گفت مامان تموم شده گفتم نه دروغ میگی گفت بخدا پاشو دگه انا هاش پسرت ببین گفتم بعدا میرم خونه میبینمش🤣🤣اثرات همه دارو ها منو گیج کرده بوده دیگه منو بردن تو اتاقم وقتی حالم بهنر شد ماما همچی تعریف کرد برام میگفت تو گیجی میگفتی شیک و مجلسی بخیه بزنی خانوم دکتر برا بچه دومم بیام پیشت🤣🤣🤣بخدا یادم نیس خودم چقدر چرت وپرت گفتم میگه میگفتی بچم بزارین سرجاش باشه چرا برمیدارینش 🤣🤣
گفت موقعی که زنگ زدیم به شوهرت لباس بیار زایمان کردی باور نمیکرده چون قبلش باهاش حرف زدم گفتم شاید تا شب اگه نشد میبرن منو سزارین ولی واقعا خدا متو خواست کمکم کرد معجزه شد 🥰😍
ولی الان بخیه هام درد میکنه خونریزی اثرلت معاینه های تحریکی پشت سرهم 😪😭نمیتونم بشینم بخدا ۵ دفه ماساژ شکمی البته شکمی هم نبود با مشت فشار میدادن که بخیه هام احساس میکردم داره باز میشه خدا کنه چند روزه خوب بشم خیلی میسوزه بخیه هام نمیدونم چقدر بخیه خوردم بچم نمیتونم بغل کنم
تنها جایی که من درد حس نکردم وکیف کردم موقع زایمان بود قبل وبعدش همش درد درد درد😂😂ولی تموم شد دیگه انسالله اذادی قسمت همه
خب بلدش
خببب بقییشش؟؟
پارت ۶
دکترمفت واقعا الهام جان دهانه تو دهن مارو سرویس کرده یک ارامبخش بود مسکن بود نمیدونم چی بود زدن بهم تا یکم بخوابم پمپ درد اوردن دیگه یکم گیج شدم ولی درد داستم دیدم یک نفر اومده میگه من ماماهمراه توهستم اجازه میدی معاینه کنم مامان جان دیگه اصن معاینه برام اب خوردن بود فقط جوابس مهم بود بهپ بگن اره شودی ۵ و۶ سانت
معاینه کرد گفت تو ۲ سانت شدی میخوام ورزش بدم شاید فرجی بود دکتر گفته حیفه با این لگن سز بشی رو توم ورزش کردم حموم اب گرم ماساز تحریک سینه نمیدونم هر کار بگی کردم بازم باز نشد دوباره بهم مسکن دادن گیج شدم از شدت درد دیدم ماما میگه مامان بیدار شو بیدارشو گفتم نمیتونم گفت مامان بیدارشو سر خونریزی افتادی😒
تا رفتم خواستم پابشم یک جوری زیر دلم گرفت فشار بهم اومد که روی زمین دراز کشیدم معاینه کرد گفت بدویین تخت زایشگاه مامان فول شده🥰😍بخدا معجزه بود معجزه 🤣از یک ده دیقه ای شدم ۱۰ سانت منو بعل کردن بردن رو تخت گفتن زور بزن
پارت ۵
کیسه رو پاره کردن باز درد های بیشتر دیگه قابل تحمل نبود زنگ زدن دکترم بیاد خودش چک کنم اومد معاینه گفت تو هنوز یکی😭😭😪بعد دکترمگفت اگه ماما همراه میخواد بگیره فعلا دست نگهراین شاید سز بشه😂یعنی لجم گرفته بود این همه درد اخرش بخوام سز بشم التماس کردم بزار مامانم ببینم واقعا احتیاج داشتم به دلگرمی یکی 😂تا اجازه دادن ببینم با گوشی مامانم زنگ زدم به شوهرم بیا که اینجا منو میکشن دارم میمیرم خوب خیلی درد داشتم🤣🤣🤣
بسلامتی خوش قدم باشه گلم
پارت ۴ دیگه دوباره امپول فشار زد دردام و انقباض ها دو برابر شد وای خدااا نمیتونستم زیر دستگاه نوار قلب بخوابم همش به خودم میپیچیدم خیلی دارو بهم تزیق کردن صب ساعت ۷ دونفر اومدن معاینه گفت مامان اگه بازم پیشرفن نداشتی کیسه اب تو پاره میکنیم شاید باز شد دهانه رحمت😒 گرفت پاره کردن واقعا دردمگرفت هنوز یک سانت بودم خودشون شوکه بودن با این همه دارو چطور باز نمیشد
پارت ۳
رفتم اول معاینه کرد پرستار گفت بسته بسته فینگ ر هستی 😒
دیگه سرم وصل کرد بهم یک قرص،زیر زبونی داد هیچ فرقی نکردم بعداز ۳ ساعت دوباره قرص اورد بازم هیچ دردی منو نگرفت 🫣هر یک ساعت معاینه میشدم گیگفت شاید استرس داری درد احساس نمیکنی بازم بسته بود دهانه رحم ساعت ۵ صب دردام شروع شد😍به به دیگه گفتم زایمان نزدیک است😭خیلی درد داشتم خدااااا انقباض های شدید به خودم میپیچیدم گفتم پرستار بیا ببین چندسانت شدم شاید فول شدم. انقدر درد دارم اومد معاینه گفت خانوم تازه شدی یک سانت اونم بزور 🤣🤣🤣منو میگی دلم شکست
خدایی برا اون همه درد یک سانت
به سلامتی عزیزم❤️
پارت ۲
رفتم کارا پدیرش انجام دادن منو میگی گریه نکن که گریه میکنی🤣 شوهرمم میگفت دیگه وقتی رفتی تو زایشگاه تا زایمان نکنی نمیزارن بیای بیرون بیشتر باز گریم گرفت 😂میدونی نه گوشی راه میدن نه کسی هیچی خودتی وخودت
منم رفتم تو الهی به امید تو داستانم هنوز تازه شروع شد که چه ها من کشیدم 🤣🤣
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.