سوال های مرتبط

مامان آناهید 🩵🌈 مامان آناهید 🩵🌈 ۵ ماهگی
تجربه ی من از زایمان و روزهای بعدش :
۱. همین طور که میدونین آب دور جنین تو هفته های اخر کم شده بود و در نهایت توی سونوی آخرم رسید به ۴.۹ که دکترم دستور بستری داد و همون شب من بستری شدم بیمارستان نیکان اقدسیه تا آمپول ریه دریافت کنم و تحت نظر باشم تا فردا صبحش که برم برای زایمان .
۲.رفتم بلوک زایمان و ازم nst گرفتن که خوب بود ، بعدش دیگه بهم لباس دادن و با همسرم خداحافظی کردم و بستری شدم .
اونجا در کل رسیدگیشون خوب بود ، ولی مامایی که شیفتش به من افتاد فقط دستگاه nst رو به من وصل کرد و رفت خوابید(وسط شبم یه مامای دیگه دستگاهو برداشت برد واسه یکی دیگه) تا فردا ۶ صبح که مامای من باید به سرپرستشون ریپورت میداد و جلوی چشم من به دروغ گفت دیشب تا صبح قلب جنین رو مانیتور کردم و تحت نظر بود 🙄
۳.مورد بعدی که سرش فقط خدا به من و بچم رحم کرد ، تشخیص اشتباه سونوگرافی بود .
سونوگرافی نیکان فردا صبحش به اشتباه آب دور بچه رو بیشتر تشخیص داد و گفت آب دورش بیشتر شده عددش شده ۷ 🤷🏻‍♀️
دکترم وقتی نتیجه سونو رو دید گفت خب پس فرصت هست و یک شب دیگه بستری بمونم دوز بعدی آمپول ریه رو دریافت کنم و فردا برم برای سزارین .
۴. بعد از سونو منم بعد از ۱۲ ساعت ناشتایی بالاخره بهم اجازه دادن ناهار بخورم . هنوز ۲ ساعت نگذشته بود از ناهارم که nst دادم و دیدن ضربان قلب دخترم به طرز عجیبی بالا رفته ، همونجا زنگ زدن دکترم و قرار شد اورژانسی سزارین بشم . تو این فرصت منم تماس گرفتم به همسرم اطلاع دادم که بیاد بیمارستان ...
مامان رادین💙🐥 مامان رادین💙🐥 ۳ ماهگی
من اومدم با تجربه زایمان سزارین ؛در بیمارستان عرفان نیایش✨🤍
بهترین بیمارستان؛بهترین امکانات بهترین کادر درمان 🫶🏼
(پارت اول)
روز دوشنبه ساعت ۶:۳۰صبح که از خواب بیدار شدم
به همراه مادرم و همسرم و دختر عموم راهی بیمارستان شدیم!
ساعت۸:۳۰ رسیدم بیمارستان که هم خیلی دیر رسیده بودم هم واقعا ترافیک بود !
خلاصه تا رسیدم مادر و دختر عموم رو نگه داشتن نداشتن بیان بالا
منو همسرم رو فرستادن بلوک زایمان برای انجام دادن کار هام و رضایت های همسری ✨🤍
کارام خیلی سریع پیش رفت و منو خوابوندن اول ان اس تی گرفتن ازم بعد آنژیوکت وصل کردن و بعد سوند !!
اصلا از سوند نترسید هیچی نییییییییست
از من ترسو تر فکر نکنم وجود داشته باشه اما اصلا ترس نداشت و درد نداشت 🙂فقط کمی سوزش!!
اما آنژیو کت وصل کردن برام خیلیییی درد داشت
بنظرم از اون بیشتر برسید حتی خانم پرستار هم می‌گفت آنژیو کت درد و سوزشش بیشتر از سونده😂اما خب اونم بعد از ۵ دقیقه عادی شد و دیگه درد نداشت!
ان اس تی هم همه چی خوب بود
کارام تموم شده بود و منتظر بودم بیان ببرنم اتاق عمل!!🥲
مامان ثنا مامان ثنا روزهای ابتدایی تولد
سلام به مامان گل
من دیروز تو بیمارستان انصاری زایمان کردم و امروز مرخص شدم ،سزارین بودم .
خواستم تجربم و خدمات بیمارستان انصاری بگم ،هرکس خواست بره اطلاعات داشته باشه .
صبح که وارد بیمارستان شدم ،باهمسرم رفتم طبقه دوم بلوک زایمان ،اونجا از همسرم خداحافظی کردم و همسرم و فرستادن پایین پذیرش برای کارهای زایمان .
داخل بلوک زایمان لباس دادند عوض کردم ، نوار قلب بچرو گرفتند ،سرم وصر کردند ،وقتی هم اعلام کردند برم برای زایمان سون و زدن ،اصلا درد نداشتند ژل زدند که دردت نگیره .
همسرم که پذیرش و انجام داده بود یه پک به خودم شامل دمپایی ،دستمال کاغذی ،دستمال توالت ،دمپایی ،پوشک ،کاور توالت فرنگی،زیرانداز یکبار مصرف داده بودند.
پک نوزاد لباس کامل با پتو دور پیچ .
خودتون مای بیبی،دستمال مرطوب،یه دست لباس دیگه و تغذیه ببرید .
انقد عمل هم با سری زایمان می کردم ،پرسنل اتاق عمل بسیار مهربونم ،بسیار ماهر از کمر سر کردند .
من مشغول سوال از دستیار بیهوشی بودم که گفت نوزادت به دنیا اومد
هیچی،هیچی متووج نشدم و هیچ صدای چاقو و برشی نشنیدم .
پرسنل بیمارستان بسیار مهربون،رسیدگی عالی،غذا عالی ،نظافت عالی ،همه چیش عالی بود .
خواستید برید انصاری شک نکنید .
من که واقعا واقعا راضی بودم .
مامان فندق مامان فندق ۲ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
پارت ۱
سلام قشنگا از اولش براتون بگم دکتر بهم نوبت عمل داد برای ۳ خرداد شنبه بود گفت ۶ صبح بیمارستان باش دوستم چون قبلا همونجا زایمان کرده بود گفت زودتر بری زودترم نوبتت میشه واسه همین من گفتم زودتر میرم بیمارستان ک روز قبلش باز زنگ زدن ک ۴ ونیم صبح بیمارستان باش و فیلم بردار اتاق عمل هم زنگ زد هماهنگ کردم ک حتما فیلمبرداری اتاق عملو میخوام دیگه تصمیم بر این شد ساعت ۳ونیم صبح حرکت کردیم سمت بیمارستان ساعت ۴ نشده بود رسیدیم و رفتیم برای تشکیل پرونده کارا انجام شد دیدم نفر بعدی واسه سزارین هم اومد برای تشکیل پرونده دیگه رفتم بلوک زایمان برای آماده شدن زیاد استرس نداشتم وقتی استرسم بیشتر شد ک قبول نکردن سوند رو تو اتاق عمل موقع بی حسی بزنن و تو بلوک زایمان برام زدن دردش قابل تحمل بود ولی ی حس بدی داره من اونو ک بهم زدن فشارم از ۹ رفت رو ۱۳ برای اولین بار و چندتا حس بد باهم داشتم احساس میکردم تکرر ادرار گرفتم😅و چندبار با همون سوند رفتم دستشویی ولی خب یکم بگذره بهش عادت میکنی و بعد عملم ک سری چیزی متوجه نمیشی خلاصه لباسامو پوشوندن سوند زدن فشارم و گرفتن دکتر بیهوشی اومد حالمو چک کرد و چندتا سرم زدن و نوار قلب گرفتن ازم و ساعت تقریبا ۶ بود ک رفتیم به سمت اتاق عمل
بقیه اش پارت بعد😀🥰
مامان سوفی و دیا مامان سوفی و دیا ۱ ماهگی
خب بریم سراغ تجربه زایمان سزارین در بیمارستان نیکان غرب با خانم دکتر ملیحه پورزمانی
من تو ۳۹ هفته تمام وقت سزارین داشتم و صبح زود رفتیم بیمارستان، قبلش نیاز نیست برید برای تشکیل پرونده
مدارک و سونوها و آزمایشات و دوتا کپی از صفحه اول و دوم شناسنامه پدر و مادر و همون اول هم ۱۵ میلیون دریافت کردن
بیمه مون تکمیلی بود و چون سزارین دوم بودم و دکترم هم نامه داده بود که با تکمیلی ما کار میکنه از بیمه مون استفاده شد
کل هزینه زایمان حدود ۶۰ تومن شد بعلاوه ۴۵۰۰ هزینه فیلمبرداری اتاق عمل
من اتاق خصوصی هم میخواستم که گفتن بعد عملت به بخش زایمان بگو ولی بعد عمل رفتیم داخل بخش و بردنم تو اتاق دو تخته و گفتن خصوصی نداریم فعلا پره ولی از شانس خوب من اون یکی خانومه چندساعت بعد مرخص شد و من کلا تو اتاق خصوصی بودم😅
خب برگردیم سر زایمان
بعد از تشکیل پرونده ساعت حدودای ۸ونیم من رفتم بلوک زایمان و اونجا قرار بود عملم ساعت ۹ باشه.. اومدن سوند و آنژیوکت وصل کردن و گفتم لطفا سوند رو بعد بی حسی وصل کنین اما گفتن دکترت خواسته اینجا وصل کنیم سوند رو چون تو اتاق عمل آقا زیاده. دیگه پذیرفتم و حس بدش رو تحمل کردم، یه حس سوزش داشت که تا وقتی بی حسی رو بزنن همینجور باهام بود. ولی آنژیوکت رو خیلی عالی زدن و درد نداشت و جای خوبی هم زد کنار انگشت شصتم
بقیه پست بعد
مامان کیاشا مامان کیاشا روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان سزارین در بیمارستان آتیه
این تجربه مربوط به بیمارستان خصوصیه
و ممکنه با دولتی فرق کنه
اول اینکه دکتر بهم تاریخ داد که ۱۷ مرداد برم واسه بستری صبحش رفتم بلوک زایمان مستقیم و اونجا فیش و رسید سیستمی رفت پذیرش و به همسرم گفتن برو پذیرش و به من گفتن برم لباس اتاق عمل بپوشم ازم نمونه ادرار گرفتن بهم لباس اتاق عمل دادن برام سرم و انژیوکت و چنتا امپول زدن داخل سرمم و مرحله آخر بلوک زایمان نصب سوند بود که درد داشت ولی فقط ۵ ثانیه بود دردش بعدش بردنم اتاق عمل اونجا از روی تخت جابجا کردن و متخصص بیعوشی اومد باهام صحبت کرد سنمو پرسید و سوالات دیگه و منو نشوندن واسه تزریق اسپاینال بعدش تزریق حالم بد شد تنگی نفس شدم و فشارم یهو خیلی تغییر کرد دوتا دکتر دیگه اومدن بالاسرم که تو اون یکی دستم هم گفت سرم بزنن و امپول که نفهمیدم چیه اینم بگم که خود اسپاینال اصلا درد نداشت بعدش دیگه پاهام بی حس شد دکتر خودم اومد و یرب بعد صدای زیبای گریه بچم شنیدم تماس پوستی توسط پرستار باهام بر قرار شد و فیلم بردار تمام این لحظات ثبت کرد و کارشناس رویان هم بند ناف ذخیره کرد یسری ازمایش هم بعد عمل گرفتن ازم و طول مدت عمل هم یه پرستار دائم باهام حرف می‌زد و پایا ن عمل موقع بخیه زدن هم پرستار ها واسه بچم امشب شب مهتابه خوندن و آروم شد این تا لحظه سزارین بود مراحل ورودم به بخش رو پارت بعد میگم
مامان عشق مامان عشق ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی (قسمت اول)
تاریخی که دکتر برای زایمان به من داده بود ۲۱ اسفند بود، نه قبلش و نه اون روز علائمی از زایمان نداشتم. هر روز پیاده روی و ورزش میکردم ولی خبری نبود.
روز دوشنبه در حالی که ۴۰ هفته و ۶ روز بودم، ترشح قهوه ای رنگ دیدم، یکبار صبح و یکبارم ظهر، به همین دلیل نگران شدم و رفتیم بیمارستان، دکتر معاینه کرد و همه چیز خداروشکر خوب بود ولی دهانه رحمم همچنان بسته بود‌‌. دکتر بهم گفت که بهتره اونشب بیمارستان بمونم تا تحت نظر باشم. در طول شب چند بار هم شرایط من و هم بچه رو چک کردن. فردا صبح دکتر بهم گفت اگه موافقم القا زایمان رو کم کم شروع کنن، بهش گفتم بهتر نیس که صبر کنیم تا چند روز دیگه شاید به طور طبیعی دردام شروع بشه، که گفت بعید میدونه البته میتونن صبر کنن ولی من باید بیمارستان میموندم تا تحت نظر باشم. راستش منم نمیخواستم ریسک کنم که یکوقت خدای نکرده شرایط بچه وخیم بشه و به حرف دکتر اعتماد کردم و با توکل به خدا القا زایمان رو صبح سه شنبه شروع کردند. روشی که استفاده کردن، یک وسیله ای که سرش بالون طور بود رو وارد واژن و رحم کردن و اونجا بازش کردن تا به صورت مکانیکی دهانه رحم باز بشه. یکساعت بعد از به کار گذاشتن بالون، انقباضات من شروع شد، شدتش از ۱۰، حدود ۷ بود، منظم بودن ولی طولانی نبودن‌‌. حدود ۶ ساعت این انقباضات رو داشتم ولی یکباره قطع شد،دکتر معاینه کرد و گفت که حدود سه سانت باز شدم و تا فردا منتظر میمونیم که ببینیم چطور پیش میره. تا فرداش من انقباضی نداشتم و وقتی دکتر معاینه کرد همون سه سانت بودم، دکتر بالون رو در آورد و قرص تجویز کرد که دردام شروع بشه، که هر دوساعت باید میخوردم، از صبح تا غروب ۵ باری قرص خوردم ولی بازم دردی نداشتم.
مامان غوره مامان غوره ۳ ماهگی
تجربه سزارین در نیکان سپیدقسمت‌اول

من در اصل باید ۲۱اردیبهش میرفتم واسه زایمان
چهارروز پیش که رفتم پیش دکترم‌چون خیلی ترسح سبز داشتم دکترم معاینه کرد و قرص داد
دیروز صبح که رفتم حمام قاطی ترشحاتم خون بود دیگه سریع زنگ زدن بلوک زایمان گفتن بیا
ان اس تی گرفتن خوب بود و اینکه سونو رشد و بیوفیزیکال هم دادم همه چی عالی بود دکتر گفت احتمالا واسه معاینه اس
خلاصه ساعت شش از بیمارستان رفتم خونه
خیلی ترافیک بود تا برسیم خونه ۸ شد خیلی کمرم درد گرفته بود رفتم رو تخت دراز کشیدم که بلکه آروم بشم مدام هم بچم سفت میکرد به شدت درد میومد تا اینکه ساعت ۹ یه صدای تق از تو دلم اومد از ترسم بلند نشدم حسم میگفت کیسه آبمه ولی میترسیدم
تا اینکه پنج دقیقه بعد یهو کلی آب ازم ریخت روی تشک
دیگه اولش حسابی ترسیدم و گریه کردم بعدش شوهرم صدا کردم سریع حاضر شدیم جمع کردیم اومدیم بیمارستان از اون طرف هم به دکترم گفتم اونم گفت شما برو من میام
دیگه تا برسیم بیمارستان ساعت ۱۱شد
دکتر زنگ زده بود بلوک زایمان اطلاع داده بود که من دارم میرم با این شرایط
سریع لباسامو‌ در آوردن نوار قلب گرفتن پرونده تشکیل دادن آنزیوکت و سونداژ وصل کردن حاضر و آماده منتظر بودم اتاق عمل بگه بیا
سونداژ اصلااا درد نداشت لیدوکائین زدن
دیگه دردام خیلی داشت زیاد میشد
همسرم‌اومد رضایت داد و پیش بسوی اتاق عمل....