پارت ۳
دیگه هعی گفتن زور بزن با هر انقباض و خیلی درد داشتم دوتا امپول مسکن بهم زدن هرچی زور میزدم سر بچه نمی اومد بیرون هر کار کردن نشد ک نشد چندتا متخصص اومدن بودن بالا سرم یکیشون میگفت بند ناف دور گرذنشه یکی میگفت سرش ب درستی وارد کانال نشده یکی میگفت بچه همکاری نمیکنه خودشم کمک کنه بیاد بیرون خلاصه ک ساعت شد ۱۰صبح و من هنوز داشتم درد میکشیدم دردای وحشتناک ک من انقدر تحمل دردم بالاس داد میزدم جیغ میزدم التماسشون میکردم اونام هرکار از دستشون برمی اومد برام انجام میدادن اما نشد ک نشد

تصویر
۴ پاسخ

من برای همین دردا از طبیعی بدم میاد
زنده زنده جون میده آدم

چه شکم گوگولی

آمپول مسکنو عضلانی میزنم یا وریدی تو سرُم؟ تأثیر داشت روی درد؟

نزاییدی هنوز 😐
یاخدا منم بلد نیستم زور بزنم چیکار کنم

مقالات مرتبط

علت زور زدن نوزاد و قرمز شدن صورت
علت زور زدن نوزاد و قرمز شدن صورت چیست؟
خانه داری و بچه داری
آیا خانه داری و بچه داری با هم جور در می‌آید؟
درمان خانگی عفونت بند ناف نوزاد
درمان خانگی عفونت بند ناف نوزاد
عفونت ناف نوزاد
عفونت ناف نوزاد | از علائم تا روش‌های درمان آن

سوال های مرتبط

مامان 🩷MAHLIN🧿 مامان 🩷MAHLIN🧿 ۷ ماهگی
پارت سوم
وقتی فول شدم دکترا اومدن سرم گفتن هروخ دردت گرفت زور بزن خلاصه منم زود میزدم سر بچه میومد وقتی دردم می‌رفت سر بچه هم بالا می‌رفت تا ساعت ۱۰ اینجوری شد گفتن برو دسشویی حالت نشسته زور بزن چند باری رفتم گفتن بیا تخت خوبه ولی بازم هرچقدر زور میزدم بچه نمیومد بیرون باز می‌رفت بالا بعدش گفتن دیگ باید بچه رو بیاریم بیرون یکی از دکترا دوتا دستاشو کرد واژنمو باز کرد ک سر بچه رو بگیره یکی هم شکممو فشار داد تا سربچه بیاد اومد و بیرون آوردن ولی بچم خیلی کوچولو بود ۲۸۰۰ کیلو بود و اینکه از بعدش بگم خلاصه تا وقتی بچه اومد من مردم زنده شدم بعدش
مشاهده ۱۰ پاسخ
مامان علی💙 مامان علی💙 روزهای ابتدایی تولد
و شروع میکردم با هر انقباضی ک داشتم و رو دستگاه انقباض ۱۰۰ بود منم زور میزدم و میگفتن فکر کن ببخشید مدفوع داری و محکم پاهات داخل شکم جمع کن و زور بزن
خیلی عجیب بود جیغ میزدم و زور میزدم
خوبی ک انقباضا دارن با سرم یک دقیقه درد ولت می‌کنه آروم میشی
و من روند زور زدن ادامه دادم و ماما هم شکمم فشار میداد یه ماما دیک هم تلاش میکرد سر بچه رو بگیره و همش میگفت داره میاد زور بزن نزدیکه و منم ب این امید زور میزدم ک تهش شیرینه و قرار این درد تموم شه ساعت شش و ربع با برشی ک زدن و خیلی کم بود خدایی من سر بچه اومد بیرون و من تمام دردام خوابیدن و اصلا انگار آدم یک دقیقه پیش نبودم ک انقد داد میزدم بچه رو گذاشتن رو شکمم و من آروم گرفتم ولی بچم خیلی بهش فشار اومد
خداروشکر شکر میکنم سلامت بغلش کردم
بعد از بچه جفت خارج کردن ک من چنان لرزی گرفتم عجیب بود ..ماما همراهم خودش بخیه زیبایی زد خودم بلند شدم ماما کمکم حماممم کرد لباس تنم پوشید بچم گذاشت بغلم و بهترین حس دنیا بود تازه فهمیدم چخبره و اشکم اومد
خیلی شیرین بود خیلی
مشاهده ۵ پاسخ
مامان آقا نیکان💜 مامان آقا نیکان💜 روزهای ابتدایی تولد
پارت سوم

ماما همراهم اومد و شروع کرد ب ورزش دادنم و یکم سرم فشار بیشتر کرد ک دردام بیشتر شد ولی ماما میگفت دردات خوب نیست دیر شروغ میشه زود تموم میشه
وقتی درد میومد سراغم با تنفسی ک ماما میگفت کنترلش میکردم
ک دیگه گفت بخواب معاینه کنم ک شده بودم ۴ سانت ک زد کیسه اب مو پاره کرد
و با اون یکی ماما شیفت ک بالا سرم بود نمیدونم چیکار میکرد معاینم میکرد دستش تو بدنم بود و میگفت وقتی درد اومد سراغت زور بزن ک اولاش بلد نبودم باید چیکار کنم ک ماما یادم داد
و‌ واقعا دردای وحشتناکی میومد سراغم ک جیغ میزدم و زور واقعا قابل گفتن نیست اون لحظه
مشاهده ۳ پاسخ
مامان فرشته زمینی مامان فرشته زمینی ۵ ماهگی
پارت چهارم
ماما بخش خیلی بد اخلاق بود اصلا تحویل نمی‌گرفت میگفت همه این درد دارن تحمل میکنن همش سرم داد میزد تحدید میکرد میگفت نمیام بالا سرت و از این حرف ها
دردهام خیلی وحشت ناک بودن تا رسیدم به ۹ سانت با گریه التماس میکردم منو ببرین سزارین تو رو خدا اما ماما معاینه م کرد گفت زور بزن ۹ سانت هستی هرچی زور میزدم بچه نمی اومد پایین بعدش سرم داد میزد میگفت تو درست زور نمیزنی همکاری نمیکنی و بعدش میرفت و من می موندم بادرد و گریه
وای از ساعت ۱۰ شب شده بود ۱ شب با دهانه ۹ سانت و درد های وحشت ناک و تنها خیلی بد بود
مشاهده ۷ پاسخ
مامان نیکی مامان نیکی ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۵
بعدا ماما میگفت  ۶ثانت بشی دیگ تا ۱۰ ثابت خیلی راحته  ماماهمداهمم هی با من ورزش کرد هی پوزیشن سجده رفتم (تعصیر داشت واقعا انجام بدین ) البته
همش درد نیست .درد ها هر ۵ثانیه‌میگیره ول میکنه  ولی عمان از اون لهضه که میگیره لامصب 😟
فقط دادا میزدم خدایا دارم میمیرم .خدایا من الان میمیرم😕🥹
ماما هم میگفت فقط نفس عمیق بکشی چنتا میکشیدم ولی دباره باز داد میزدم حس میکردم فقط داد و جیغ ناله  آرومم میکرد  هیجی دیگ با کلی بدبختی و درد  اومدم سر ۱۰ ثانت  حالا باید سر بچه میومد تو لگنم🤕😢 وای نگم از ابن‌مرحله عذاب آور امپول برای زور زدن بهم زدن که هر چند دقیقه همراه با درد زورم باید  میزدم که سربچه بیاد تو لگنم
راستی  وقتی به ۶سانت اینا رسیدم که خیلی درد داشتم  بهم ( اکسیژن میزدم میزدن اسمشو یادم نیست شما بگین؟ 🤣
باید توش نفس میکشیدم  میدادم بیرون ماما  میگفت هم درد آوردم میکنه که رو من تاثیر نداشت هم باعت میشه  دهانه رحمت بیشتر بازشه 😰🤷‍♀️
هیجی رسیدیم با ۱۰ ثانت حالا باید زور میزدم میگفت نفس بکش زور بزن ب نگفت نگاه کن (انگار که یبوست شدی باید به مقعدت فشار بیاد)  حالا مگه میتونستم فقط داد میزدم زور میزدم ما ولی میگفت خوب نیست بیشتر  زور بزن  ولی مگه میتونستم خدایا😢

هیچی دیگ هی مایعنه میکرد من هی زور میزدم هی میگفتن خوب داری پیش‌ میری سر بچه معلومه زور بزن   هیچی نیم ساعت همین کارارو کردم گفت خوب شد بیا بریم اتاق زایمان زنگ زدن دکتر خودمم اومد بالاسرم برای  عمل

اینم بابای بچه که پشت اتاق زابمان بودن با کلی استرس
مشاهده ۷ پاسخ
مامان نینی🩷 مامان نینی🩷 ۱ ماهگی
#پارت-۳
دیگه واقعا طاقت اونهمه درد رو نداشتم...۴ تا سرم فشار بهم زده بودن، اون وسط دوتا آمپول فشار زدن که دیدن اونا اثر نمیزاره سوند وصل کردن با سوند دارو وارد بدنم میکردن💔💔💔
اینقدررررر دردم زیاد بود که اون وسط چندبار از حال رفتم که ب ضرب آی و سیلی ب هوش آوردن
آخر دیگه کم کم دهانه رحمم داشت باز میشد که بهم گفتن زور بزن جیغ نکش
دیگه وسط درد و جیغ زور میزدم که هرچههه زودتر تموم شه که گفتن سرش معلوم شد
سریع بردن رو تخت زایمان و زور و زور و زور تا بچه سرش اومد بیرون و ی قیچی زدن و بقیه بدنش هم اومد بیرون و همزمان درد تموم شد
بعدش دوتا آمپول بی حسی زدن و شروع کردن ب بخیه زدن. داخلی رو ک بخیه میزدن متوجه نشدن اما بیرون رو ک بخیه میزدن ب معنای واقعی کلمه عربده میکشیدم🥴
تا خلاصهههه تموم شد🫢
از ماما هم پرسیدم ک چقدر بخیه خوردم ک گفت اینقدر بخیه خوردی ک شمارش نداره🥲
هنوز ک هنوزه درد دارم و ب زور میشینم. اونجا هم خود دکتر گفت ک ت با سزارین هیچ فرقی نداری و بخاطر حال بدم ب مامانم کفتن پیشم بمونه
ک دیکه خداروشکر فرداش اومدن معاینه ک چیزی تو بدنم نمونده باشه و مرخصم کردن😪
اینم از تجربه ی زایمان طبیعی ک ب شدت اذیت شدم و حتی اگه میلیارد ها پول بدن حاضر نیستم ی ساعت برگردم ب اون درد😫😭
مشاهده ۲ پاسخ
مامان فرشته زمینی مامان فرشته زمینی ۵ ماهگی
پارت پنج
من دیگه نای حرف زدن نداشتم نه قدرتی داشتم نه توانی برای گریه و جیغ زدن
تا دکتر شیفت اومد بالا سرم متخصص بود خیلی مهربان بود
معاینه م کرد گفت ۹ سانتی زور بزن هرچی زور میزدم دکتر شکمم فشار میداد ماما از پایین هر کاری میکردن بچه نمی اومد
شدم ۱۰ سانت دیگه هیچ جیغی نمیزدم توان نداشتم ...
با تمام قدرت فقط زور میزدم و دکتر فشار میداد ضربان قلب بچه اومد پایین دکتر گفت دیگه زور نزن فقط نفس عمیق بکش و اکسیژن زبانم خشک شده بود
دکتر رفت پیش خانواده م گفت آخرین تلاشم میکنم اینبار اگه نشد دیگه باید بری سزارین...
مشاهده ۴ پاسخ
مامان فَرحـღان👼🏼💙 مامان فَرحـღان👼🏼💙 ۴ ماهگی
پارت ۵
رفتن دستگاه وکیوم رو آوردن یکی از دکتر ها اومد زانو هاشو گذاشت دو طرف سرم رو تخت با دوتا دستاش موقع انقباض هام با تمام زورش از زیر دنده هام فشااار میداد ب طرف پایین یکی از دکترای دیگم اون پایین دستگاه گذاشت داخل واژنم و باز کرد و برش زد و بعد دیگه با دستگاه وکیوم دو سه بار تلاش کردن و شکممو فشار دادن تا بالاخره بچه سرش اومد بیرون و اون خانم دکتر کله بچرو گرفت و این یکی دکتر به نافم و شکمم یه فشار خیلی خیلی محکم داد و بچه اومد بیرون
تو همه اینایی ک گفتم من داشتم از درد جون میدادم داد میزدم و زور میزدم و......واقعا خیلی وحشتناک بود دردام
مشاهده ۱۱ پاسخ
مامان پناه مامان پناه ۲ ماهگی
تجربه من از زایمان طبیعی
تو هفته ۳۷ و ۴ روز
ساعت ۴صبح پنجشنبه کیسه آبم پاره شد
رفتم بیمارستان و معاینه کردن گفتن ب زور یک سانتی
معاینه وحشتناک بود خیلی چون دهانه رحمم اصلا پیدا نمیشد😭
دیگه بستری شدم و تا ۹ صب ک دردام شروع نشده بود قرص بهم دادن ک
دردام شروع بشه تا ۲ ظهر قابل کنترل بود و هنوز یک سانت بودم
از ۲ ی قرص دیگ بهم دادن ک دردام غیرقابل تحمل شد و ماما همراهم اومد و هرچی میخواست باهام کار کنه ب زور میتونسم ورزش کنم از درد زیاد دوبار بهم مسکن زدن دیگ وسط دردام خوابم میبرد
انقباض ک میگرفت میپریدم و جیغ میزدم از درد
ساعت ۱۱ بود ماما همراه بردم تو وان آب گرم و تا ۱۱:۵۰ دیقه روی سینه ب پایین دوش آب گرم باز کرده بود و گرفته بود خودمم ک تو وان بودم و با انقباض ها دوباره حالم بد میشد دیگ ساعت ۱۱:۵۰ معاینم کردن گفتن سر بچه پیداس زور زدنای با دردم شروع شد ک ۱۵ دیقه زور میزدم انگار ک مدفوع دارم و همزمان شکم ک کمر و کلیه ام تیر میکشید وحشتناک
دیگ ۱۲:۵ با برش ناحیه پرینه بچم ب دنیا اومد و انگار آب یخ ریختن روم آروم شدم و جفتم بعدش خودش اومد بیرون و بخیه زدن و شکمم رو فشار دادن تا هرچی اضافس بیاد بیرون با اینک خیلی درد کشیدم ولی بچمو ک گذاشتن بغلم خیلی آروم شدم
ایشالا همتون ب سلامت زایمان کنین
ولی آستانه تحمل هرکسی فرق داره من تحمل دردم خیلی کمه و خیلی اذیت شدم🥺
مشاهده ۱۴ پاسخ
مامان کیاناولیانا مامان کیاناولیانا ۶ ماهگی
اما من از اول ب هر کد م از ماما ها میگفتم بنظرتون بچه چند کیلو میگفت ی ۳ و خورده ایی هست ولی من چون داخل سونو وزنم ک ۳۵ هفته رقتم بچه ۳ کیلو بود بشون گفتم زیاد نبود برا اون موقع میگفتن ن بابا بچه اولت ک ۳ و ۴۰۰ باشه نکنه میخای این ۴ تا باشه منم چیزی نگفتم دیگ دیگ.دردا اخر طوری بود ک ماما همراهم میخاست منو از تخت بیاره پایین جیغ میزدم دست از سر من بردار و کارم نداشته باش 😄😄
اونم میگقت خب پس برا چی ماما گرفتی وقتی میخاستی خودت تنها باشی
دیگ ۹ سانت شدم جیغ میزدم منو ببرید روتخت زایمان من دیگ میخام زور بزنم بیاد دیگ تحمل ندارم اونا هم میگفتن ن بری اونجا اذیت میشی باید فول بشی🤣این جا بود بای حالت قهری میگفتم خو باش اگ منو نبردید باید کول کنید
ساعت دیگ ۱۱و نیم بود ک بردنم رو تخت گفتن هر وقت احساس مدفوع داشتی زور بزن منم زور میزدم ولی دیگ دردام رفت بودنو نمیتونستم زور بزنم دکتر هر دفعه میگفت موهای بچه رو دارم‌میبینم ترو خدا زور بزن
منم هر چی زور میزدم سر بچه بیرون نمیومد دیگ طوری بود اونا خودشونم نگران شده بودن و جیغ میزدن زور بزن منم هر چی زور میزدم بی فایده بود
مشاهده ۳ پاسخ
مامان شاهان🩵👶🏻 مامان شاهان🩵👶🏻 ۳ ماهگی
خلاصه سر بچه اومد تو واژن فک کنم چون من حس دفع شدید داشتم و خیلی یهویی شد اخه من رو ۷ سانت‌موندم فک نمیکردن خیلی سریع اتفاق بیوفته ب زایمان برسم دیگ اومدن هول هولکی تو اتاق و من رو توپ نشسته بودم ودستای شوهرم گرفته بودم و جیغ میزدم میگفتم دستشویی دارم اونام میگفتن بیا رو‌تخت بخواب ولی درد امونم نمیداد و‌نمیتونستم بزور منو بلند کردن تا سر تخت دیگ ماسکو بهت‌نمیدن چون باید زور بزنی‌خوابت میگیره و بچه میمونه تو کانال خفه میشه دیک از اونجا باید زور زد خلاصه دستای ماماهمراه رو تیکه تیکه کردم از بس فشار میدادم جیغ ک میزدم حس میکردم بیمارستان میلرزه
اونایی ک طبیعی هستین نترسین دارم حقیقت رو میگم و اینم بگم من بدزام سر اولیمم خیلی‌طولانی بود زایمان برعکس اتاق بغلیم بقران صداش‌نیومد‌یهوییییی اومدن گفتن زایید حتی‌ ماما گف وقت نشد پاپوش و این چیزا بپوشیم وسیله بیاریم تا اومدیم رو تخت بچه کامل اومد بیرون
مشاهده ۲ پاسخ
مامان آقا نیکان💜 مامان آقا نیکان💜 روزهای ابتدایی تولد
پارت چهارم

خلاصه هی ماما شیفت کمکم کرد دیدم گفت سر بچه کامل پایینه و ۸ سانت شدی میرم نماز میخونم میام ۱۰ سانت فولت میکنم بچه ب دنیا بیاد رفت نماز خوند چند دیقه ای برگشت باز شروع کرد
و دردای من بیشتر شده بود ک هی جیغ و دادم هوا بود ناخداگاه از ته دلم جیغ میزدم و از اونور زور🥺😢😂
ک یهو گفت ۱۰ سانت فول شدی چند نفر دیگه اومدن پارچه اوردن تختمو تغییر دادن و ماما گفت دو تا زور بزنی بچه اومده
ک از ته دلم زور میزدم ک نفسم میرفت و بعدش سعی میکردم جیغ نکشم ک نمیشد واقعا
ک یهو ماما گفت زور نزن دیگه سرفه کن چندتا سرفه کردم ک بچه اومد بیرون ی چیز لیز نرم ک حس نکردم یعنی دردی نداشت و همین ک بچه بیرون اومد دردام تموم شد
مشاهده ۲ پاسخ
مامان شاهان مامان شاهان ۶ ماهگی
زایمان طبیعی پارت ۴
فقط زور میزدم دیگ همه وسایل هارو آماده کرد اومد برش زد. و گفت فقط زور بزن بعد نیم ساعت فقط زور میزدم. اونم هر دقیقه یکبار با تمام قدرتمم.بهم گفت یکبار دیگ زور بزن زور آخر رو ک‌زدم. سر بچه اومد گفت دیگ زور نزن ک میخام بچه رو بکشم بچه رو کشیدو گفت شاهان بدنیا اومد با دو دور بند ناف گردنش .. نافشو برید گذاشتش رو سینم. من با وجود اون همه درد جیغ نزدم و گریه نکردم ولی بچمو ک گذاشت رو سینم خیلی گریه کردم خیلی. بغلش کردم دستاشو نوازش کردم.
ماما هم داشت چهل دقیقه فقط بخیه میزد. بخیع زد ؤ شاهان هنوز روی سینم بود وقتی تمام شد. ی پارچه انداخت روم و خواهرم اومد چ گفتم شاهانو بردار لباس تنش بده.
مشاهده ۴ پاسخ
مامان نیلا 🦋 مامان نیلا 🦋 ۵ ماهگی
پارت ۲زایمان طبیعی
دوباره اومدن معاینه گفتن ۵سانتم خوشحال بودم از اینکه تا اینجا پیش اومدن تند تند نفس عمیق میکشیدم‌ابمیوه میخوردم و اسکات میزدم شدم ۶سانت من و بردن یه اتاق دیگه ک دونفر دیگری جز من داشتن زایمان میکردن جیغ و داد ترسیدم ملی کفتم من میتونم تا اینجاشو تونستم همش نفس عمیق میکشیدم اسکات میزدم شدم ۷سانت هنگ کرده بودن ک‌تونستم درون کنترل کنم خیلی‌ای درد داشتم ولی تحمل میکردم بعد ۷سانت اومدن بهم المپول اپیدورال زدن ک‌باعث‌شد آروم بشم خابم کرفته بود حس گیجی. و خواب آلودگی داشتم همش میگفتم خابم میاد تخت بغلیم ۵سانت بود ‌‌فقط داد میزد اخرش بدون بخیه زایمان کرد
من ولی تا ۷سانت درد شدید نبود تو‌دلم میگفتم این بود زایمان طبیعی اینکه خیلی راحته کم کم ک اثر آمپول رفت درد و حس نمیکردم ولی انقباض داشتم تند تند معاینه کردن ک شدم ۸یا ۹سانت هی معاینه میکردن میگفتن درد داشتی زور بزن من زور میزدم دردم شدید بود خیلی شدیددد اصلا فکرشو‌نمیکردم 🙁
مشاهده ۲ پاسخ
مامان زهرا مامان زهرا ۵ ماهگی
پارت ۴
دیگه تا ۱۱ و ربع بود که دیگه واقعا احساس میکردم الانه بچه بیاد بیرون بهشون گفتم و اومدن معاینه گفتن ۱۰ سانتی زود هم همه شد مامانمو بیرون کردن و گفتن زور بزن و زور زدن شروع شد تا سر بچه اومد ولی زور من تاثیر نداشت و بیرون نمیومد دیگه ترسیدن گفتن بچه خفه میشه برش زدن و با زور بعدر خانم خوشگله ما به دنیا اومد😍😍ادامهه
مشاهده ۴ پاسخ