۴ پاسخ

امان از خانواده شوهر

پدرشوهر منم خیلی مطمعن میگف دوتا پسرن هر چی ما میگفتیم دختر پسرن اون حرف خودش میزد خداروشکر سونوگرافی درست بود و ی دختر و پسرن❤️🥹

مگه مهمه جنسیت بچه اخه؟!مهم اینه سالم باشن اهمیت نده

اونا حالا بزرگ شدن جنسیت قشنگ معلومه ولش درگیر نکن اعصابتو

سوال های مرتبط

مامان اِلیسا مامان اِلیسا ۱ ماهگی
مامان فراز 🫰🏻✨ مامان فراز 🫰🏻✨ ۳ ماهگی
شوهر من کلا خیلی ادم بیخیالیه از اول بارداری هرموقع گفتم درد دارم گفت طبیعیه نگران نباش 😐 انگاری مثلا ده تا شکم زاییده ، خلاصه من یه روز حالم بد بود انقباض کاذب هم گرفته بودم ، بهش گفتم بریم اول فشارمو بگیرم بعدش برم نوار قلب بگیرم گفت بابا طبیعیه گفتم باشه تو منو ببر ، منم دیدم هی داره میگه طبیعیه و نگران نباش و اینا حسابی کفری شدم ، شروع کردم به آخ و اوخ، گفتم نفس تنگی دارم ، وای زیر شکمم درد میکنه انگاری بچه داره میاد پایین ، گفت به خودت تلقین نکن تا بدتر نشی ، یعنی خدایی اینقدر حرصم گرفت خواستم حالشو بگیرم از این حرفش گفتم بچه اومده پایین تو واژنمه گفت ینی چی گفتم انگاری داره میاد یه نگاه بهم کرد ترسیده بود گفتم وای داره میاد گفت چی میگیییی گفتم ای وای بچه داره میاد اقا اصلا از این ادم انتظارشو نداشتم ولی چنان ترسیده بود بخدا میخواست پشت فرمون غش کنه 😂😂 که خودم ترسیدم گفتم تصادف میکنیم ، فورا بهش گفتم شوخی کردم 😂😂 ولی خدایی یه طوری بود میترسم دفعه بعد کیسه ابمم پاره شد باور نکنه وقتشه باید بریم بیمارستان 😂😂😂😂
مامان امیرعلی وآوینا مامان امیرعلی وآوینا روزهای ابتدایی تولد
کمی درد دل کنم باهاتون بچه ها 🥲



سه شنبه هفته آینده دخترم دنیا میاد
دیشب داشتیم با همسرم صحبت میکردیم یهو حرف رسید سر اینکه من موقع پسرم دوست داشتم اسمشو بزارم ماهان ولی همسرم گفت نه گذاشت امیرعلی...
جریان از این قرار بود که موقع انتی گفت احتمالا دختره منم چون جای معتبر و خوب رفته بودم فکر میکردم قطعا دختره حتی براش پتو و لباس و... گرفتم
تا انومالی ک رفتم دنبال اسم بودم همسرم می‌گفت پسره من میگفتم دختره
یروز اومد گفت اگه پسر بود من میزارم اسمشو دختر بود تو بزار
منم که خنگ ،صددرصد فکر میکردم دختره با دمم گردو میشکستم و قبول کردم .... زدو تو انومالی گفت قطعی پسره☹️ همینکه تو آسانسور بهش اینو گفتم زود گفت امیرعلی بابا داره میاد ،یعنی حتی از من نپرسید این اسمو دوست داری یا نه که بنظرم خودخواهانه بود رفتارش و همش می‌گفت قول و قرار کردیم و فلان ، خب درسته حرف زده بودیم ولی واقعا توقع نداشتم اینجوری بدون مشورت با من انتخاب کنه ...
حالا دختر خدا بهم داده از اول گفتم آوین بزاریم اسمشو گفت نه
گفتم چطور سر امیرعلی خیلی ب قول و قرارمون پایبند بودی حالا چی شده نوبت من رسیده میگی نه ، خلاصه ۶ ماهم تموم شد گفت آوینا منم خوشحال
ب خانوادم گفتم و... همیشه هم ب این اسم صداش زدم ...
حالا دیشب میگه من ته دلم راضی نیستم ولی احترام میزارم ب انتخابت😐
تو ماه صفر داره دنیا میاد ب من باشه این مذهبی میزارم
منم گفتم نه ،ولی خیلی ب دلم اومده ،واقعا ناراحتم کل این ۹ ماه هروقت گفتم آوینا و صداش زدم گفت زهرای بابا 🥲 یعنی من واقعا حق انتخاب ندارم! از یه طرفم دلم میگه ولش کن اسم مذهبی بزار اینم دلش خوش بشه
ولی نمی‌دونم چی ، شما بگید چیکار کنم