۳ پاسخ

عزیزم تلویزیون نگاه کردن اصلا خوب نیست، سعی کن با چیزای دیگه سرگرمش کنی که کم کم عادت کنه . من تجربه پسرم رو دارم تو دراز مدت مشکل ایجاد میکنه برات . البته امیدوارم اینطور نباشه ، ولی من تجربه خودم رو که دارم خیلی پشیمونم از این کار . الانم خوشش نمیاد ها زیاد نگاه نمیکنه . حتی ممکنه چند روزم تلویزیون ما روشن نشه ولی اینکه وقتی کوچیک بود نگاه میکرد تو رفتار و واکنش‌های الانش تاثیر گذاشته.

حرف زدن پسرتون چطوری خوب جمله میگه؟

و هم اینکه یادگاری میمونه😅

سوال های مرتبط

مامان رز🌹 مامان رز🌹 ۱ سالگی
تو این سن دیگه کم کم به بچه ها نوبتی انجام دادن بازی ها رو آموزش میدیم‌
اینطوری تو بازی با بچه های دیگه، صبرشون میره بالاتر.
من خودم همیشه نقش هم بازی دیگه ش بودم‌
توپ بازی که میکردیم میگفتم‌الان نوبت مامانه.
ولی تو این سن که خیلی با وسیله های بازیشون ارتباط بیشتری میگیرن و دنبال نقش دادن بهشون هستن،
از اسباب بازی هاش کمک میگیرم.
مثلا وقتی داریم خاله بازی میکنیم، خرسی هم میشینه یه گوشه تا نوبتش بشه،
اول رز برای عروسکاش غذا و چای درست میکنه، بهشون میده.
بعد یه تایمی بهش میگم الان نوبت خرسیه.
وخرسی میاد جلو قابلمه رو از رز میگیره و شروع میکنه به آشپزی میکنه.
اولین بار که اینکاررو کردیم رز گفت نه.
بهش گفتم مامان تو بازی کرد و نوبت خرسیه.
با اکراه داد وسیله هاشو.
بعد بازی ازش تشکر کردم که منتظر بود بازی خرسی تموم بشه.
امروز اما وقتی بهش گفتم نوبت خرسیه با ذوق داد وسیله هاشو و کمک هم میکرد، انگور میداد بهش که به عروسکاش بده.
یادتون باشه که بچه ها از بازی کردن همه چیز رو یاد میگیرن❤️
تایم کیفیمون بود و عکس نداریم ازش
عوضش عکس خودم🤣
مامان لیام💙 مامان لیام💙 ۱ سالگی
بچها من به ی مشکل بزرگ خوردم چند رپری که خونه داداش پژمان بودیم حالا مجبوری چندباری به لیام گوشی دادم حالا از اون موقع هر وقت موقع خواب میگه باید گوشی ببینم بازی یا حالا فیلم گفتم کم کم کمش کنم امتحان کردم بهتر ک نشد هیج بدترم شذ لیام اصلا تلوزیون نگاه نمیکنه گوشی هم تو طول روز اصلا ولی موقع خواب انگار عادت شده منم امشب اومدم موقع خاب بهش ندادم اولش قشقرق ب پا کرد گریه بهونه ی اوضاعی ما برق روشن کردیم با اسباب بازی سرگرم کردیم بعد دیگ میخاستم برق خاموش کنم گریه که نه خلاصه با هر مکافاتی بود برق هم خاموش کردیم بازم نخابید اسباب بازی آوردیم داخل رخت خوابش و باری با کلیییی لج و بهونه اینقد خسته شد آوردمش تو بغلم شیر دادم خابیدد این ک میگم دو سااااعت طول کشید حالا بنظرتون کارم اشتباه بود یهو اینجوری کردم چون لیام میشناسم مدارا نمیکنه عذاب وجدان گرفتم شما راه کاری ندارید من چیکار کنم این روند ادامه بدم تا فراموش کنه یا کارم بد بوده؟؟؟؟؟