وای دارم از حرص میمیرم
نمیدونم این توله رو چجوری قانعش کنم اصلا حرف تو کلش نمیره
برادرشوهرم ۱۲سالشه دیروز تو چشم بچم لیزر انداخته از اون کوچیکا نه عا از اون بزرگا
گفتم نکن هعی تکرارش کرده گفتم این نوزاده چشمش ضعیفه نکن کور میشه
بزور قانعش کردم
رفتیم بازار از اون شیپور بزرگا گرفته بچمم بغلم خواب بود هعی درگوشش سوت زده گفتم نکن برو اونور هرچقد میخوای بزنش ولی درگوش بچه نمیزنن
به هر روشی گفتم قانع نمیشد اخرش یه غریبه گفت داداش نکن اون دیونه میشه از اون صدا
الانم به به بهونه ای اومده خونمون چراغ قوه اورده کرده تو چشم بچم گفتم نکن رفتم اتاق دو دقیقه نکشید اومدم دیدم قشنگ اورده از فاصله دو سانتی روشنش کرده گرفته تو چشمش داد زدم سرش
الان میگین خب تنهاش نزار
من بچمو اصلا تنها نمیزارم اون کارارم تو بغل من هم باشه میکنه من جوریم که درگوش کسی نمیزنم که بگن عروس بچمو زد ولی واقعا نمیدونم چجوری قاندرماخ (قانع)کنم این نفهمو🤬

۱۷ پاسخ

من باشم یک جوری میزنم گوه بالا بیاره نفهم هیچی از جون بچت مهم تر نیست بزن بمیره حیوون

یاپیش الینن اوتور اشیه بابا دنن گش جهنم اول اشیه

وای ادم اینقد حرصی میشه من بودم یه زهر چشمی ازش میگرفتم

خونه تو چکار میکنه بفرستش بره خونه خودش رو مخ ها

وقتی میاد کنار بچه به یه بهونه ای چیزی هر وسیله ای دستشه ازش بگیر جمع کن که بتونه اذیت کنه بچرو احتمالا حسودیش شده یخورده باهاش مهربونی کن ببین خوب نمیشه

والا ۱۲ سال اونقدم کوچیک نیست که حالیش نشه.با شوهرتو مادرشوهرت صحبت کن جدی.از حسادت این کارارو میکنه احتمالا.

اگه بچت اذیت میشه اصلا نرو خونشون من خودم چون میبینم بچم جای دیگه اذیت میشه خیلیییی کم میرم تو خونه خیلی راحت ترم

اندازه خره الان 12 ساله پسر من 9 سالشه دستش میشوره به بچه دست میزنه، پس این نر غول هم فهمیدست بزن تو گوشش چهار دور دور خودش بچرخه کون لق فکو فامیلش هر گوهی میخورن بزار بخورن بچه ات به تو نیاز داره

سلام مامان عسل جان، اول که میدونم سخته ولی سعی کن آرامشت رو حفظ کنی و از کلمات اینطوری استفاده نکنی🌹 و دوم اینکه میتونی با همسرت خیلی محترمانه و با مهربونی صحبت کنی و از نگرانی هات بگی و ازش بخواهی که با برادرش جدی صحبت کنه🌹

وای منم دقیقا مشکل تورو دارم بچه جاریم دقیقن همین کارارو با پسرم میکنه و من خیلی عصبانی میشم و نمیتونم کاری هم کنم دیروز پسرمو اتاق خوابوندم اومدم حال اونا هم خونه ما بودن نگو رفته بچرو زده تو خاب بچم انقد گریه کرد ک نگو یکی از فامیلای شوهرم گف دیدم بخوری زدش تنها نزار بچرو میکشه خدا نکرده

نزن فردا یچی میشه حالا بیا ب شوهرت بگو

حسودیش میشه اونم بچه س هنوز
اما باهاش قهر کن بفهمه ناراحتی

برادر شوهر منم ۹سالشع الان که زائو هستم میاد خونه سرو صدا میکنه منم دیونه میشم سردرد میگیرم اول ۱۰روز خونه مامانم بودم ۵روز رفتم خونه خودم دیدم نمیشه هی میاد سرو صدا میکنه الان باز اومدم خونه مامانم از دست اون🤦‍♀️

ب شخصع ب مادر شوهرت بگو و بخا ک دیگه نیاد خونتون بعدم شوهرتم جدا هم ب اون توله بگه هم ب مادرش

هر چقدر جوری رفتار کنی که دل کسی نشکنه ،وظیفه میدونن.اجازه نده با بچه ات این کارو کنه محدودیت بزار.هر چند خودم اصلا اینطور نیستم ولی اگه میتونی به حرفم گوش کن

به شوهرت بگو یا به مادر شوهرت بچه ی زبون نفهم و باید یه جوری حرف حالی کرد دیگه حرف حالیش نشه باید کتک بخوره

به شوهرت بگو باهاش جدی حرف بزنه

سوال های مرتبط

مامان آوین🐣🌱 مامان آوین🐣🌱 ۸ ماهگی
موقت
مامانا چرا فکر میکنید بچه ها رو زمین راحتتر میخوابن؟ ولی تو تخت تو عضابن؟
من از اول دخترم کنارم رو زمین میخوابوندم ولی خب وابستگیش به من شدید شده بود حتما موقع خواب شب باید منو لمس میکرد تا حسم کنه و بخوابه.
و خب الان دوماه اومدیم تو اتاق خودمون و تختش آوردیم تو اتاقمون که تقریبا یکم فاصله باشه بینمون و به تخت عادت کنه تاالان خیلی خوب پیش رفتیم و هم خودم هم دخترم و هم همسرم راضیم. وقتایی هست که گریه میکنه الکی و فقط میخواد کنار من باشه اون موقع ها جای اینکه بیارمش تو تخت خودمون میبرمش تو پذیرایی کنارش دراز میکشم. چون حقیقت یکی دو ماه دیگه میخوام ببرمش تو اتاق خودش که جدا از ما بخوابه.
شاید خیلیا با من مخالف باشن و بیان زیر تاپیک بگن نه نکن و فلان و اضطراب جداییو... ولی خب اینجوری بچم راحتتر از من برای خوابیدن جدا میشه و خب خیلی چیزا هست که از بچگی تو ذهن بچه شکل میگیره.
میدونم سخته چون همش باید هوشیار باشم که‌منو بخواد برم پیشش حقیقت الانم تختش ازمون فاصله داره یکم و نچسبوندم به تخت خودم و بهانه میگیره میرم پیشش.
مامان امیر حسین مامان امیر حسین ۶ ماهگی
خیلی حالم بده دوست دارم بمیرم اصلا نه خوشی بهم اومده نه هیچ اون از بارداریم اون از زایمانم سه بار شکمم وا شد این از اینکه همش خونم میرم تا خونه مادرم که بینمون یک ساعت راهه هر دفعه به چیزی میشه اون دفعه ماشین خراب شد ۷۰ ملیون خرجشه الآنم رفتم همش پیش بچم بودم بی‌قراری میکرد ۴۸ ساعت نخوابیدم رفتم تا مبل نشستم بچه رو شکم بود خسته شده بود به خواهرم گفتم برعکس کن به کمر این اومد برعکسش کنه یهو از دستش افتاد خورد محکم زمین فاصله اینقدر بود که تو عکس گذاشتم بعد شروع کرد گریه دو قطره هم بالا اورد( بچم رفکلاس شدید داره ) بعد یهو خوابید هر چقدر بیدارش کردم آب زدم بهش بیدار نشد با گریه بردمش دکتر
خواست بستری کنه چکش کنن بعد گفت دکتر نه بچه خوابه برو اگه بالا اورد غیر طبیعی بیارش منم اوردمش بیدار شد خندید بازی کرد ولی بالا اورد مثل همیشه خیلی خودش بالا میاره دیگه به شوهرم گفتم آوردم خونه کلیم حرف بارم کرد ولی هنوز نگرانم تروخدا بگین چه کنم؟😔
مامان نفس🪽🩷 مامان نفس🪽🩷 ۷ ماهگی
خانما شما ب چشم زخم این‌چیزا اعتقاد دارین؟من یجورایی اعتقاد ندارم شده مثلا اسپند اینا دود کنم ولی اونجوری نیست ک بترسم عکس بچمو جایی بزارم یانشون کسی ندم.میدونم بچه ی هرکسی برای خودش خوشگلرتینه این گفتم ک فکرنکنید از بچم تعریف میکنم ولی ماشلله بچم خیلی خوشگله خودم روزی هزار یک بار قربون صدقش میرم کیف میکنم ازدیدنش قند تودلم اب میشه(البته ک مطمئنم همه ی مامانا اینطورین)ولی سر دخترم اصلا ی جور خاص شدم همش انگیزه پیدا کردم .خلاصه لباسای شیک تنش میکنم همش پاهای تپلش بیرونه همش مرتبه ی دقیقه نمیزارم نامرتب باشه.بعد هرکی میبینش بلا استثنا نشون بقیه میده یا میان باهاش حرف میزنن یا اسمش میپرسن وکلی چیز دیگ‌نزدیکام همش میگن این تنش نکن اون تنش نکن چشمش میزنن‌چن روزیه بد ب دلم افتاده همش میترسم میگم نکنه یه اتفاقی براش بیفته نکنه اینهمه ذوق شوقم کور شه خیلی ترسیدم ولی اصلا نمیتونم لباس بد تنش کنم یا بیرون نبرمش بلاخره بچمه شوقش دارم🙄😩