۱۲ پاسخ

خیلی درک میکنم...

خیلی خیلی درکت میکنم
منم غریبم

خوش بحالتون که اسم غریبی رو دارید من که غریب نیستم اصلا خواهر برادرامون خونمونو نمیشناسن،بقدری دلم میگیره خدا داند...

منم غریبم عشقم

شهرخودت کجاست گلم؟

غریب و بی کس فقط منم.
کلا ده دقیقه تا خونه مامانم فاصله داریم
و پنج دقیقه تا خونه مادرشوهرم.
ولی هیچ کمکی بهم نکردن.

اکثر بچهااینجورین دیگه شانس ما ماماناس که بچها بدقلق میشن بس که لی لی به لالاشون میزاریم..درباره غربتم والامن۴سال شهر غریب بودم هیچ کیواونجانداشتیم انقدخوب بود..الان دوسال اومدم پیش مادرشوهرم تو شهرخودمون بااینکه همه فامیلامون مامانم اینام نزدیکمن ولی با با غریبی حال میکنم..

والا من خونه مامانم که میرم خسته تر بر میگردم
بچم شیطونه و ....

هیچی مثل غربت سخت نیست من ۲۰ ساله دور از خانواده ام هستم هنوز عادت نکردم میرم اونجا بچم جون میگیره بخدا منم با خیال راحت میرم همه جا

اره خیلی خوبه منم شهر خودمونیم دخترم عاشق خاله هاشه همیشه یا ما میزیم یا اونا میان

چفد دلم بچگیامو خواست
دقیقا همینحور بود

آره، سخته من نزدیم یکساله اومدم کاشان فقط ۳تاخواهریم اینجا بازم دلم میگیره 😭

سوال های مرتبط

مامان شکلات مامان شکلات قصد بارداری
دخترم وقتی دنیا اومد همه چیزش عالی حتی زردی نداشت یه دختر سفید و تپل که همه عاشقش بودن تا قبل از ۱۱ ماهگی همه چیز قشنگ بود زندگی با همه سختیای بچه داری شیرین بود اما من ته دلم دلشوره داشتم میگفتم سه ماهه سینه خیز میره پس چرا راه نمیره اطرافیان میگفتن تو فامیل همه دیر راه میفتن دو تا دکتر اطفال بردم درست راهنمایی نکردن گفتن همه چیز خوبه روزی که برای چکاب بهداشت یه سالگی رفتم روز خیلی سختی بود فرم و پر کردم بهیار گفت اوضاع خوب نیست باید ببریش فلان جا من هنگ کردم به شوهرم زنگ زدم اومد اون متقاعدموت کرد که بریم مرکز تکامل شروع سختیامون اونجا بود نکنه بدش این بود شهرمون کاردرمانی نبود مجبور بودیم بریم شهر دیگه و خوب بعد از چند جلسه اوکی شد و ۱۵ ماهگی راه رفت همون موقع رفتم پیش یه دکتر فوق تخصص مغز و اعصاب گفت نوار مغز بگیر منم گرفتم یه سری دارو داد گفت اینارو مصرف کن
منم اومدم دیدم مشکل بچه فقط راه رفتن بود که حل شد پس مشکلی نیست اونارو ریختم دور غافل ازینکه...
خیلی باهاش بازی می‌کردم توجه نداشت اهمیت نمی‌داد منم به اطرافیان میگفتم میگفتن درست میشه اما بازم همه چیز و زندگی نرمال تا تولد دوسالگی دخترم باز رفتم بهداشت و باز گفتن خوب نیست حتی یادمه مامانم خواهرم گفتن این فرما برای بچه دو ساله انتظار زیادی داره اما اینباردیگه جدی گرفتم نگران تشخیص اتیسم بودم زندگیم جهنم شده بود دو تا دکتر بردم گفتن اتیسم نیست تاخیر تکاملی باید ببری کاردرمانی ذهنی من حتی نمیدونستم یعنی چی