۱۰ پاسخ

اخه بچه ۲سال و ۱۰ماه از رودربایستی و کلاس گذاشتن و ... سرش میشه ،بچه اس دنیا بچگی خودشو داره بزار برا خودش باشه به خاطر بقیه رفتار نکنه این مادرهامون بهمون یاد دادن بعد از اینکه بچگی نکردیم و ...تازه فهمیدیم بخاطر بقیه چقدر خودمون رو نادیده گرفتیم و زندگی نکردیم دیگه اینو نسل با نسل ادامه ندید

از من بتو نصیحت خودتو خسته نکن

تازه شروع شده؟؟؟ خخخ ببین من چی میکشم از وقتی ک یادم میاد همین بوده ینی بیرون میریم خودشون پهن میکنه کف زمین ینی کفو انگار دستمال کشیده با لباساش .کفشاش رو در میاره پرت میکنه تو سر مردم .بعد غذا رو روی زمین میریزه و له میکنه بعد خوردنی زو نمیخوره اونوقت میرع کفش هارو برمیداره کف شونو لیس میزنه .بعد میپره رو باباش یا روسری منو از سرم میکشه بعد هی میدوعه سمت خیابون داد میزنه ک کسی نگیرتم .ینی هربار رفتم جایی باهاش ب گ .و .ه خوردن افتادم .سعی می‌کنم دیگ جایی نبرمش چون از همه جا با گریه برگشتم

من یه شب شام بردمش خونه پسر داییم
خداشاهده یه کارایی کرد موقع شام خوردن ک من شوک شدم یه حرکاتی انجام میداد دوست داشتم خودمو خفه کنم

بچه من مهمون اومد خونمون کلمه ای ب کار برد ک تا خالا ما نشنیده بودیم ازش و نگفته بود یهو سر سفره ب من گفت سس میدی مامان وقتی دادم بهش گفت مرسی مامان پفیوس همه قاشقا تو دهن موند

دختر من برعکس تو خونه آدمو بیچاره میریم جایی یا کسی میاد آروم میشه فقط اذیت و بديش اینه هر اسباب بازی دست بچه ای باشه اونو میخاد من سر این دق میده تا برگردیم اسباب‌بازی خودشم دست کسی نمیده در حالی در تنهایی اصن به اونا محل م نمیزاره کاش این اخلاقم نداشت

والا هنوز مونده
بعد سه سالگی بدتر هم میشن
دور از جونش نفهم تر و لجباز تر و حرف گوش نکن تر
پسر من قبل سه سالگی خیلی بهتر بود. بعدش انگار اصلا ما آدم نیستیم به هیچ حرفمون گوش نمیده یه جا نمیشینه اصلا هر حرفیو میزمه
وای دوسالگیش که فرشته بود در برابر الانش

من پسرم تو خونه پیش خودمون ب حدی با ادبه کیف میکنم اصلا هم اجباری تو رفتاراش نمیکنم ولی امان ک مهمان بیاد روی دیگه سکه میشه گ گفتن چقدر پسرش فضوله..رو سفره غذا میرفت.ب پسر مهمان اساس بازی نمی‌داد.تو اتاقش راه نمیداد.و...

عزیزم تازه شروع حرف گوش نکردن و لجبازیشه
اصلا حرفایی شنیده نمیشه از طرفشون
سخت نگیر

هعییییی واقعا🥲🥲
تازه برای شما شروع لجبازیه

سوال های مرتبط

مامان زیبا مامان زیبا ۲ سالگی
امروزروز اول ازپوشک گیری بود ۲۰بار بردمش دسشویی اخرم فقط۴بارشو اونجا جیش کرد بقیش تو شورت شلوار مبارکش و مبل و فرش 😦😪هلاااک شدم از کمردرد پادرد تازه از حرف زیاد هربار میریم بیست دقه طول میده سوال میپرسه بازی میکنه حرف حرف حرف
رسما خل شدم باورکنین تو طول هفته انقدر باهاش سر کله نمیزنمو حرف نمیزنم که تو توالت از صبح تاالان حرف زدم سردرد گرفتم 🤕🤕🤒🤧جوری بود که شوهرم که اومد خونه فقط دوبارشو به چشم خودش دید که چقدر سخته گغت ولش کن بابا پوشکش کن
دوبارشم گذاشتم اون ببره خیلی اذیت شد اونم
امروز بیست دست شورت شلوار و چندتا لباس شستم
خدا خدا میکردم که زود شب بشه که موفع خواب پوشکش کنم
شماها اگر مادری خاهری کمکی کسی دارین برا ازپوشک گیری خوشبحالتون من که ازکمردرد و سردرد هلاک شدم
خیلی میگم تو دسشویی جای جیشه شلوارت خیس نشه دوسه بار اشکم درومد گفت مامان ببخشید بوسم کرد گفت ناراحت نباش اتفاقی شد🥺🥺موندم بچه به این عاقلی چرا کنترل نداره رو جیشش😍🥲🥺🥺هربارم میبینه من نشستم تو دسشویی منتظرش چهرم عبوسه هی میگه بخند مامان بخند
مامان آوین❤ مامان آوین❤ ۳ سالگی
سلام مامان..
یمدته خیلی حال روحیم بده اوضاعم اصلا خوب نیست...این وسط لجبازی های آوین واقعا اذیت کننده شده..از خوابش که بخوام بگم یا ظهر می‌خوابه شب دیر می‌خوابه.. یا ظهر نمیخوابه از چهار و پنج غروب شروع میکنه به گریه تت‌ شب ده که بخوابه..خیلی گریه میکنه بزور گریش وایمیسته اشک میریزه چجوری خیلی حس درماندگی دارم حس میکنم اصلا بلد نیستم با چالش هاش کنار بیام خیلی اذیتم
آوین عاشق کرمانشاهه چون اونجا همه کل روز باهاش بازی میکنن..از خونه خودمون خیلی خوشش نمیاد😭😭😭نمیدونم براش تکراری میشه یا چی نمیدونم ..حتی بگی بریم خونه فلان دوستت یا از دوستای خودم کل روز رو میپرسه کی میریم کجا میریم انگار ارزوشه از خونه بزنه بیرون خونه خودمون نباشه و این برای من خیلی سنگینه😭
آبرنگ براش میارم آرد میارم خمیر بازی می‌کنیم میفرستم حموم آب بازی کنه کارهای خونه رو با همکاریش انجام میدم ادویه غذاروبزنه فلان..کل روز سعب میکنم بهش تو جه کنم از سر از خونه فراریه ..خب من چیکار میتونم بکنم..نمیشه که زندگیمو ول کنم برم کرمانشاه..نمیتونمم کل روز باهاش بازی کنم اصلا حوصلم نمی‌کشه از طرفی کلی کار داره خونه آدم غذاس لباسه فلان..خودش و باباش اصلا رعایت نمیکنن یچیزی میخورن کامل و فرش رو کثیف میکنن نمیشه که جمع نکنم میشه؟؟؟
خیلی خستم...بیشترم خستگی تو جونم میمونه چون رابطش لا من و باباش بهم خورده صمیمی نیستیم خونه‌مون رو دوست نداره انگار نمیدونم چیکار کنم..
خونه بازی میبرم کنم. دریا پارک تقریبا هر روز بیرونه..با دوستاش میبرم بیرون نمیدونم سعی میکنم مادر خوبی باشم ولی بک درصد هم حس موفقیت ندارم..داغونم بخدا حالم اصلا خوب نیست..غذا آماده میکنم میزارم جلوش..دستاشو میزاره رو هم نمیخوره
مامان امیررضا مامان امیررضا ۳ سالگی
مامان بچه‌ک مامان بچه‌ک ۲ سالگی
روز دوم ترک پوشک هم آسون نگذشت. از صبح تا عصر یه بار خطا و یه بار جیش توی پاتی داشتیم و خبری از پی‌پی نبود. واضح بود که بچه داره خودش رو نگه می‌داره و تحت فشاره. عصر به ناچار پوشکش کردم و رفتیم بیرون و شب رو هم با پوشک خوابید.
از اون عجیب‌تر و دردناک‌تر اما تجربه‌ی روز سوم (دیروز) بود. از ساعت هفت صبح تا ۵ بعدازظهر بچه‌ک خودش رو نگه داشت و حاضر نشد جیش یا پی‌پی کنه. به‌ش آب‌پرتقال دادم که عاشقشه اما لب نزد. انگورهایی رو که براش گذاشته بودم از بشقاب برمی‌داشت، برای این‌که طعمش رو حس کنه یه گاز می‌زد و زود تف می‌کرد و از دهنش می‌داد بیرون. واقعا حیرت کرده بودم. انتظار نداشتم بدونه خوردن باعث می‌شه دستشویی‌ش بگیره و بخواد تا این حد پا روی خواسته‌هاش بذاره و خودش رو کنترل کنه. ساعت پنج دیگه از شدت فشاری که روش بود به گریه افتاده بود و منم سریع پوشک رو پاش کردم. جیش و پی‌پی رو توی پوشک کرد و با خیال راحت آب‌پرتقال و انگورهاش رو خورد (ادامه در کامنت)