۷ پاسخ

پسرمنم تقریبا اینجور من هرچی‌میگم لج میکنه منم نمیتونم تحمل کنم داد وبیداد میکنم الان ی سیلی زدم پشتش ب قول خودش بومبولم زدی یکی ام زدم روی پاش دست خودم درد گرفت ولی اون بچه از رو نرفت

ببخشید پیش فعال نیست ؟

عزیزم این خود پسرمن هست تازه پسرمن تاخیر گفتارم داره دوتا فوق تخصص روانشناسی کودکان بردم گفتن پیش فعاله دارو دادن گفتن بعدازیکماه تاثیر میکنه الان 10روزی میشه دارو میخوره ببین گفت این بچها اگه دارو مصرف نکنن درس ومتوجه نمیشن وهمیشه نمرات پایین میگیرن حتی اگه درسم بخونن چون توجه وتمرکز نداره پسرمنم سرهمین قضیه تاخیر داره

مثل پسر منه نوبت روان درمانگر کودک گرفتم ببینم چی میگه

بچه منم همینه تازه دخترم هست. دهنم سرویس شده قشنگ

من بچه بودم بیش فعال بودم مامانم گفت الان آرومم


بعد کلا نمی نشستم با خواهرم دوقلو هستم

هر دو فقط خراب کاری
اصلا هیچی سالم نمی موند خونه مردم میرفتیم مامانم میگفت ی جا نمی مونید همه شیرینی و شکلات صاحب خونه رو تموم می کردین


کلا زبان آدم بزرگارو متوجه نمی شدیم کار خودمونو میکردیم

دختر من انجوری نیست اگر بگی نکن انجام نمیده

سوال های مرتبط

مامان مهراد مامان مهراد ۲ سالگی
مامانا سلام. دلم برای گهواره تنگ شده بود گفتم یه عرض سلامی کنم. چطورید؟ خوبید همگی؟ چه خبرا؟؟
از فردا باید برگردیم به تنظیمات کارخونه. من که اصلا آمادگیشو ندارم دوباره هرروز درگیر بهانه گیری های بچه باشم. پسرم دائم دست آدم رو میگیره و بلند می‌کنه و یه چیزی میخواد. جدیدا هم اگه چیزی بهش ندیدم پاشو می‌زنه زمین یا گریه میکنه یا ما رو میزنه. این رفتارش خیلی زیاد شده. جایی هم که میریم با دختر خواهرشوهرم نمی‌سازه و هی میره سراغش یه انگولکی میکنه و اونم صداش درمیاد.
خلاصه اصلا حوصله این کاراشو ندارم و دیگه نمیدونم چطور میشه این موضوع رو حل کرد. شما هیچوقت با مشاور یا روانشناس مشورت کردین؟ من قبلا که صحبت کردم میگفت وقتی بچه به حرف بیاد این رفتاراش کم میشه و می‌گفت باید باهاش بازی کنی و زیاد باهاش حرف بزنی.
توی این ایام ماه رمضون و تعطیلات خیلیی کم باهاش بازی کردم شاید به خاطر اون باشه. نمیدونم!
چقدر وقتی کوچیک بودن راحت‌تر بود. حداقل دوسه بار تو روز می‌خوابیدن یه نفسی می‌کشیدیم.
خلاصه بهتون بگم که نمیدونم چطوری باید سختی بچه داری رو کم کرد. واقعا هر روزش پر از چالش های فراوونه.
مامان hana مامان hana ۲ سالگی
درد و دل کمی طولانیه ...

مدتیه خیلی ناراحتم... بخاطر عصبی بودن و جیغ زدنای هانا... بچم هیچی رو با ارامش ازم نمیخواد( مثلا اگه حتی دیر تر براش غذا بکشی کلی گریه میکنه ، همون اول غذا رو میبینه شروع میکنه داد زدن غذاااا غذاااا هر وی میگم چشم برای شما میکشم اول ولی فقط داد میزنه کلا همش دعوا داره همش عصبیه همش میزنه منو یا حالا باباشو پیش بقیه خوبه( دایی و دختر دایی هاش و دختر عموش و..) ولی پیش من و باباش نه .. همش براش وقت میزارم مشاور میگفت روزی یه ربع وقت مفید کافیه براش ولی خدا شاهده من چندین ساعت براش وقت میزارم حتی وقتایی که آشپزی میکنم میبرمش کنار خودم با بازی هم اشپزی میکنیم هم اون بازی میکنه، اما بازم عصبیه اونم خیلی زیاد ، تا یه جاهاییش میدونم اقتضای سنشه و تازه از ۳ سال این شرایط بدتر هم میشه ، اما همش میگم نکنه این مقدار طبیعی نباشه و زیاد از حد باشه... با دعوا و عصبانیت هم خیلی مخالفه یعنی اگه ما یه کم تن صدامون عوض بشه سریع واکنش نشون میده یه واکنش بدتر از ما .‌ یکی دعواش بکنه در جوابش به شدددت جیغ و داد میکنه که منو دعوا نکن و طرفو دعوا میکنه و حتی میزنه ... دیشب یه عطاری اشنا رفتیم کف دستمو دید میگفت خودت خیلی استرسی و این استرس و عصبی بودنا به بچت منتقل کردی اما درسته من استرسی ام خیلییی تو رفتارم با هانا مراقبم اتفاقا باباش خیلی بدتره مثلا موقع عصبانیت خیلی خوب نمیتونه خودشو کنترل کنه خیلییی تذکر میدم به شوهرم ولی خب... خیلی ناراحتم من همه این ۳ سال تلاشم رشد و پرورش یه بچه شاد بود چرا اینجوری شد 😥