۷ پاسخ

خیلی کار خطرناکی کردید فوت کردن تو بینی کار اشتباهی دور از جون خطر خفگی داره
خداروشکر به خیر گذشت
چرا تو گهواره انقد بچه ها وسیله تو دماغ میکنند

دختر منم چند باری اونطوری کرده ولی خدا رو سکر بخیر گذشته،خدا رحم کرده.یبار سر ظهر بود داشت با وسیله داداشش بازی میکرد از اون یکان دهگان ها ،یکیشو شکونده بود مهرشو انداخته بود تو ببنیش خدا رحم کرد یه لحظه برگشتم دیدم تو دماغش یه حلقه ابی ،گذاشته اروم اروم سرش دادم بیروون ،گفتم نکن خطر ناکه ،دفه دومم بازم بعد از ظهر بود دراز کشیدم سپردم شیطونی نکنید یکم استراحت کنم دیدم چند دقیقه بعد خانم کوچولویه دستمال کاغذی برداشته از وسط پارش کرده چپونده تو دوتا دماغش ولی با صدای بلند داد زدم سرش ،خدارو شکر فعلا که دیگه انجام نداده ونمیده.خیلی باید حواست باشه.هر دم باید نگاش کنم.

واااای خدا رحم کرده به بچه🥺

وااای یا خوده خدا
بچه منم مراقبش نباشم از این کارا میکنه

این بچه ها چه کارایی میکنن آخه بگو بچه برای چی کالباسو تو دماغت میکنی🫤پسر من یبار دستمالو گرد کرده بود و فرو کرده بود تو دماغش اینم رفته بود خیلی بالا، همونشبم شوهرم خونه نبود، به زور درش آوردم ولی انقد خودش ترسید و گریه کرد درس عبرت شد واسش

کالباس و کرده تو بینیش؟نده اینا و به بچه خیلی چیز سالمی هم هست

یا خدا وحشت دارم از این اتفاق

سوال های مرتبط

مامان ❤  hana ❤ مامان ❤ hana ❤ ۳ سالگی
امروز کلی اتفاق عجیب و پر از دلهره و استرس واسم افتاد طوری ک پریود شدم از استرس زیاد

اولی چند تا لباس برا دخترم بود گفتم نندازم ماشین قاطی لباسا رنگ پس میدن بردم حموم با دست بشورم

دیدم صدایی از دخترم بلند نمیشه صداش زدم چند بار جواب ندا د
رفتم دیدم در کمد(چند تا عروسک و اسباب بازی گذاشتم تو اون کمد ) بازه دخترم سرش گذاشته وسط کمد دراز افتاده چشماشم بسته
یا امام حسین فکر کردم خورده زمین بیهوش شده دور از جونش ....چشام سیاهی رفت جیغ میزدم و خودمو میزدم و طفلی دخترم خواب بود بیدارشد کلی از ترس گریه کرد

بعدش رفتم خونه همسایه از تو باغشون سبزی شنبلیله اورده بود همه میخریدن منم رفتم خریدم خبر مرگم
همه گفتن عه دخترت چ بزرگ شده موهاشو چ فره چ ناز حرف میزنه
اومدم تو حیاط بچم جوری افتاد دماغ و دهنش پر خون شد اینقدر جیغ زد و گریه کرد

بهونه بهونه و گریه ک زنگ بزن ب بابا (شوهرم شهر دیگس واسه کارش )
عکسشو فرستادم واسه شوهرم تا سین کرد سریع زنگ زد

زهرا بچم چی شده تو رو خدا بگو بغض کرده بود بچمم صدای باباشو شنید وای خدا داغ دلش تازه شد گریه گریه شوهرمم صداش میلرزید ....

فیلم هندیش کردن پدر و دختر

چقدر مادربودن سخته بخدا

وقتی دخترم خواب بود و فکر کردم افتاده اون لحظه انگار قلبم از جا کنده شد

خدا خودش ب داد دل مادرایی برسه ک بچه از دست میدن فقط خداست ک صبرشون میده واقعا
مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۳ سالگی
از مهمونی خانواده شوهر اومدم
سرم داره می ترکه از درد 😔😔
انقد امیرعلی شلوغ می‌کنه ، هول میده پرت می‌کنه میزنه
خواهرشوهرام هم انگار فقط بچه های اونا بچه ن.
پسر یکیشون نزدیک ۵سالشه، خودشو میزنه، همش قهر گریه
اسباب بازی یه زور برمیداره.هروقت پسرم اینو میبینه بعدش جیغ جیغو میشه و ازش یاد میگیره رفتاراشو.

بعد امیرعلی اسباب بازی سمت صورت همین پسره پرت کرد ، خواهر شوهرم سریع پرید داد زد سر امیرعلی چیکار می‌کنی امیرعلی 😔

امیرعلی هم که حرف گوش نمیده اصلا😔چیکار کنم آخه.

یه جا دیدم اون یکی خواهر شوهرم قیافه گرفته ،امیرعلی و پسرش که ۱۵ ماه کوچکتره از امیرعلی هم جلوش بودن ، گفتم چی شده؟ گفت پسرم اسباب بازیشو میخواد امیرعلی نمی‌ده.
دیگه راضی کردم بهش داد.
باز یه جا امیرعلی
وسط سفره غذاآبکش پرت کرده😑
باز دوباره
داشتن سفره مینداختن نشست وسط سفره، دست می‌زدی بهش جیغ میزد

کلاه پسر کوچکه رو به زور سرش کرد، اونم گریه ش درومد.اینم بعد چند سال زاییده ، رو بچه ش زیادی حساسه😑
خلاصه گاهی میگم هیچ جا نرم مخصوصا خانواده شوهر.
خیلی اعصابم خرده😑