قطعا که سخته
ولی شاید یه سریا مجبور باشن زود بچه بیارن
یا به خاطر سن بالا
یا ناباروری ومشکلاتی که دارن
ما که جای اونا نیستیم
منم اصلا به بچه دوم فکر نمیکنم کلا از بارداری و زایمان بچه داری بدم اومده .افسردگی داشتم الانم دارم درمان نشده همه اینا هزینس که باید برای خودمون بکنیم دندونام خرابه بازم پول نیست خب وقتی شرایطش ندارم نمیارم مجبور نیستم یکی دیگه هم بدبخت کنم .پولدارم باشی اعصابتو از سرراه که نیاوردی.
سخته من دلم میخاست هر وقت دخترم ۵ یا ۶ سالش شد یکی دیگ بیارم ولی الان ک شده و خودمم نمیخاستم ک بشه خیلی سخته آخر شب موقع خواب کمر درد و بدن درد نمیزاره بخوابم خیلی خسته میشم
صبح بیدار میشم آشپزخونه خونه اتاق و جارو بزن ظرف بشور لباس بشور پهن کن خشک شد تا کن جا ب جا کن بچه حموم کن دسشویی میکنه بشور صبحانه بده ناهار بده شام درست کن باز ظرف بشور گردگیری کن دسشویی حموم بشور پله تمیز کن واقعا دیگ جونی نمیمونه برا آدم
منم واقعا همین یه بچه سمه همینو درست بزرگ کنم کافیه. خب اونهایی که چند تا میارن شاید اقتضای محل زندگیشون هم باشه مثلا بعضی شهرستانها اگه یکی داشته باشی اطرافیان تیکه میندازن و این حرفها
من خودم نمیخواستم بعد 30سالگی بچه دوم بیارم ،بچه اولمم دیر باردارشدم بخاطرهمون شرایطم ایجاد کرد بعدیو سریع تر اقدام کنم
چه پشت سرهم
چه فاصله زیاد
هردو ش سختتتتتته الانم هیچکس اعصاب نداره
بی برقی و بی ابی
خرجای گرون
من و شوهرم عاشق بچه ایم تا نیلا زیر یکسال بود شوهرم میگفت زود یکی دیگه بیاریم خوبه چون اصلا اذیت نشدم نوزادیشو ولی الان ماشالله انقدر شیطونه که فعلا جفتمون از بچه دوم پشیمون شدیم تا بعدا ببینیم چی میشه😅
منم دقیقاا اصلاااا ب بچه فکر نمیکنم و نمیخواممم دیگه
همین فقط شیر دادن معمولی ک اکثرا اینکارو میکنه حس میکنم پیرم کرده استخونام صدا میدن دندونام نابود شده ت این سن
اعتماد بنفسم در برابر همسن و سالام خیلی پایین اومده
بعد مثلا میبینم یکی ۱۷ ۱۸ سالش هس بچه دوم یا سومش هست 🙄🙄
برا بچم مامان بابام تا ۶-۷ سالگی سیسمونی کامل خریدن لازم نیست لباس اینا بخرم شاید سالی یکی دو دست لباس خونگی لازمش بشه کل وسایل بهداشتی شیشه شیر و فلاسکشم بهترین بود تا الان فعلا دارمشون تخت و کمد و سرویس چوب همه چی بهترینشو برداشتم جنس عالی کلی اسباب بازی ، هروقت خودم اینایی که برا نویان خریدن و برا بچه دوم خریدم و تونستم برا هرکدومشون کم کم یه واحد خونه و ۱۰۰ گرم طلا پس انداز داشته باشم اونوقت بچه دوم میخوام! از خدامم هست!
من بارداری خیلی سختی داشتم،زایمانم طبیعی بود، مرگمو جلو چشام دیدم،بااین شرایط اقتصادی ،اوضاع مالی آنچنان خوبی هم ندارم، اماخب یوقتایی میبینم بچم تنهاس، و داره باخودش بازی میکنه آخرشم خسته میشه میگیره میخوابه خیلی ناراحت میشم،بعضی وقتا خودمم انقد خسته میشم دیگه نای اینو ندارم بخام باهاش بازی کنم واقعا دلم واسه بچم میسوزه، وقتی بچه خواهرمو میبینه انقد ذوق میکنه انگار دنیا رو بهش دادن، با تمام سختیها خیلی دلم میخواد یه بچه بیارم یه همبازی واسه بچم بیارم اما خب از طرفی هم به شرایط نگاه میکنم پشیمون میشم، شاید اگر خدا بخواد بچم دوسالش شداقدام کنم واسه بارداری
وای من که اصلا قصد بچه دوم ندارم اصلاااااا ولی شوهرم میگه یکی دیگه میخام
گفتم تا شرایط مالیت عالی نشده اصلا اجازه نمیدم
چون الان تو وضعیت خیلی بدیم که حتی پوشکم بزور میگیرم اینم بگم خودمم دلم میخاد ولی به شرایط و وضعیت مالی همچی که فک. میکنم میگم من گوه بخورم بازم خودمو زجر بدم
خب هر کسی یه فکری داره ولی اگه قرار بود همه مثل شما فکر کنن نسل بشر خیلی زود منقرض میشد! منظورم این نیس بخاطر تداوم نسل بچه بیاریم منظورم اینه همه مثل هم فکر نمیکنن و شرایطشون با هم فرق میکنه
من خدا رو شکر دوتا بچه دارم و خیلی دلم میخواد به امید خدا شرایط فراهم بشه و سومی رو هم خدا بهم بده
روحیات و تفکرات آدما فرق داره
من بعد ده سال بچه دار شدم الانم فقط یکی دیگه میخوام ان شالله اونم وقتی دخترم ۵سالش بشه
ولی خواهرم ۳تا دارن هرکدوم با فاصله کم راضی هم هستن چون اهداف و اعتقادات دیگه دارن
آخه یکسریها رو هم تو گهواره می بینی حسابی از زندگیشون همسرشون از روابطشون حتی شرایط مادیشون واقعا ناراحت هستن ولی بازم می بینی دنبال این هستن ک بارداری دوم یا سوم رو اونم با فاصله ی کم داشته باشن. واقعا متعجب میشم از این نمیدونم گفت جسارت یا حماقت
اگر شرایط نداریم بچه ی بی گناه رو دنیا نیاریم من خودم سر دخترم واقعا افسردگی گرفتم این بچه ها واقعا ریزترین مسائلشون رسیدگی میخواد قدیم ک نیست این همه امکانات ک تکنولوژی و خواسته های ریز و درشت نبود ک طرف تو پوشک بچه ش مونده ها اوووف
سخته ولی شیرینه من هم قصد اقدام مجدد دارم هر کس با توجه به شرایطش تصمیم میگیره من آمادگیشو دارم
سختی داره شیرینی داره...ولی ادم شرایط اقتصادی درنظر بگیره.من خودم مستاجرم شوهرمم شغل درس حسابی نداره البته تا بچه دوم داشت بعدش بیکار شد..بچه سوم هم بعد نه سال اوردم..واقعا سخته ولی بازم شکر
وای منم نمیتونم به بچه ی دوم فکرکنم دیونه میشم
خواهرمن باردار شد انگار خودم دوباره باردارشدم باهاش میرفتم دکتر خانمای باردار رو میدیدم تن و بدنم میلرزید زایمان کرد یجوری حالم بد بود انگار خودم زایمان کردم
اصلا دوسندارم باردار بشم منی که بارداری سختی داشتم پسرم رشد نمیکرد همش مطب دکتر بودم
بدنیا هم که اومد کولیک و رفلاکس انقدر گریه کردم و غصه خوردم پیر شدم داغون شدم
سخت و شیرین
شک نکن سخته
چرا سخت هر کس هم میگ میخوام هنوز مزه اش زیر دندونش نرفتع
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.