یهو دکتر گفت نبض بچه افتاد باید برش بزنم سریع برش زد منم هول شدم همون موقع فقط یدونه با جیغ گفتم یاخدا بچم که دیدم بچمو انداختن رو سینم 🥲خیلییی حس خوبی بود همه دردام رفت با گریه اش گریه میکردم..متاسفانه چون من نسبت به بی حسی مقاومم با وجود دوتا بی حسی که زد بخیه هارو حس میکردم ولی دکتر بهم میگفت دیگ نمیتونم دزشو بالاببرم نگا کن به بچت بهش عشق بده درداشو حس نکنی و من همین کار رو میکردم..من از ساعت ۱۱ درد کشیدم تا ۱وربع ولی واقعا قابل تحمل بود اصلا به اون وحشتناکی که میگفتن نبود و من برگردم عقب بازم طبیعی انتخاب میکنم چون صداهای مامانای از ریکاوری دراومده سزارین هنوز تو گوشمه🥲الان یکم بخیه هام تیر میکشه اونم چون نمیتونم مسکن بگیرم اذیت میکنه ولی در مقابل بخیه های اپاندیس و عمل روده ای که داشتم عملا هیچه..من از ۲۵ هفته کلاس های امادگی‌ زایمان میرفتم و پیاده روی میکردم
از هفته ۳۵ پیاده رویمو کردم یک ساعت و نیم
پله نوردی و همه ورزش های لگنی رو انجام میدادم
هرروز دوش ابگرم میگرفتم و زیر اون ورزش میکردم
و از اول بارداریمم تحرک داشتم..واقعا زایمان طبیعی یه هدیه اس که ادم به بدنش میده به شرط اینک اگاهی کامل راجع بهش داشته باشه و بدونه قراره درد بکشه ولی نه اونقدر کشنده..من اگه عطسه نمیکردم که سربچه برگرده الان بدون بخیه و برش بودم در اون حد ورزش و امادگی قبل از زایمان تاثیر داره..البته دست دکترمم درد نکنه که اجاره امپول فشار نداد تا روند طبیعیشو طی کنم...

۷۴ پاسخ

عشقم زایمان طبیعی روشی هست که خدا جلو پای بنده هاش میزاره
سزارین ساخته دست بشره قطعا خدا صلاح بنده هاشو بهتر میدونه
و اینکه زایمان طبیعی بخیه هاش محلی‌ هست که ادرار میخوره قطعا زودتر خوب میشه
منم دوست داشتم طبیعی باشم
و هم ورزش هام و کردم هم پیاده روی
با اینکه جزو مادران پرخطر بودم ولی همه رو انجام دادم ولی اورژانسی سزارین شدم و هنوز بعد یک سال و سه ماه دارم عذاب میکشم

عزیزم مرسی که تجربت رو نوشتی خداروشکر که زایمانت راحت بوده و به سلامتی آقا راستین رو به دنیا آوردی.ولی من طبق تجربه شما فهمیدم اصلا نمیتونم طبیعی زایمان کنم🥲🥲🥲چون از اول بارداری اصلا تحرک نداشتم و اومدم خونه مامانم حتی کارای معمولی و روزمره هم انجام نمیدم.البته من به خاطر بواسیر و شقاق و روده تحریک پذیر که دارم، فهمیدم که طبیعی مناسب من نیست🙁🙁🙁وگرنه از همون اوایل بارداری دلم میخواست طبیعی زایمان کنم
امیدوارم سزارین واسم سخت نباشه

سطر اولش من گریم گرفت
چون عین تورو تجربه کردم

وای خداروشکر امیدوارم منم بتونم طبیعی بیارم
اون عطسه رو واقعا چشمت زدن😑
راستی شما گفتین سرکار هم میرفتین چقدر تحرک داشتین اون موقع؟

وااااای مرسی عزیزم بابت توضیحاتت من هی مطمئن و مطمئن تر شدم و دعا کن تو معاینه لگن هم همه چیز برام خوب پیش بره💙

عزیزم من الان باید چه کارهایی انجام بدم که بتونم زایمان طبیعی داشته باشم؟؟🥹لطفا کمکم کن

عزیزم چن هفته بچت بدنیا امد؟

عزیزم به به خیلیم خوببب ..
فقط پیاده روی از ۲۵هفته چقدر میرفتی؟منم دارم ورزش هارو میرم پیاده روی نیم ساعتی ..صبح و شب سیکل ورزش انجام میدم

مبارکتون باشه خوش قدم باشه عزیزم 💙

من چند روز خونه بابام بودم یه شهر دیگه، الان تاپیکتو دیدم خیلی خوشحال شدم😍
مبارک باشه ان شاالله بسلامت زیر سایه پدر و مادر بزرگ شده عزیزم
چند هفته بودی و چند کیلو بود آقا راستین؟

خداراشکر که به سلامتی زایمان کردی بانو.زایمان طبیعی واقعا خوبه منم دوست داشتم تجربش کنم اما خوب نشد وهردوتا دخترمم سزارین شدم البته سزاربنمم خیلی خوب بود وراضی بودم شکر خدا.امیدوارم تمامی مادرای عزیز بهرسلامتی نی نی هاشون رابه دنیا بیارن وبغل بگیرن😍😍

خداروشکر عزیزم 😍😍😍😍

مبارک باشه زهرا جان چقدر برات خوشحالم که بالاخره روی ماه پسرتو دیدی ان شالله همیشه خوب و شاد و سلامت باشید😘 روند زایمان شماهم سخت بوده اما از بس خودت صبور و انرژی مثبتی همه چیز رو راحت و خوب جلوه میدی و برلت راحتم میشه

منم معاینه کرد گفت فعلا بچه وارد لگن نشده ،زنگ زدم از شیاف مغربی استفاده کنم شکری گفت نه استفاده نکن

مبارک باشه عزیزم🧡مرسی از تجربت
من آدمیم که از آمپول هم میترسم به نظرت میتونم طبیعی بکنم؟! دوس ندارم هی بیان نگام کنن یا دست بندازن تو

مبارک باشه عزیزم. چقدر روحیه گرفتم. شیاف گل مغربی رو از چند وقت قبل استفاده کردی؟

خیلییی مبارکه عزیزم 🥰

خیلی خیلی تبریک میگم عزیزم😍 باحوندن تجریه ت باز امیدوارشدم ب طبیعی:))

بدنت بخاطر ورزش و فعالیت عالی آماده بوده
واقعا تاثیر داره
خداروشکر عزیزم 😍😍

قدم نو رسیده مبارکه گلم 🥰😘

مبارک باشه عزیزم 😍😍❤️🩵🩵🩵

🥲🥲🥲 اشکم ریخت یهو
عزیزمممم چقدر حس شیرینی هست مادر شدن

خدارو شکر عزیزم به سلامتی زایمان کردی
قدم آقا راستینم مباااارک باشه❤🎊

خداروشکر که زایمان راحتی داشتی🥰💕انشاالله منم زایمان راحتی داشته باشم هرچی نزدیکتر میشم بیشتر استرس میگیرم😢

زهرا جان ،شیاف گل مغربی چقدر تأثیر داشت ،آیا با دستور پزشکت استفاده کردی یا نه خودت از داروخانه گرفتی ،

باور میکنی باهمه ی حرفات هات احساسی شدم واقعا ازته دلم گریه کردم نمیدونم دلیلش چی بود 🥺😭

از بیمارستان بگو

واقعا ممنون از توضیحاتتت
الان حال خودت و پسری چطوره؟

ای جان خوشحالم برات عزیزم ک زایمان خوبی داشتی ♥️

چقدر خوب مامان قوی
قدم نو رسیده مبارک باشه❤️🥹
انشالله ماهم نینی هامو صحیح و سالم بغل کنیم☺️

عزیزم مبارک باشه چقد خوشحال شدم از روند زایمانت
ایشالله زایمان منم به راحتی شما باشه

نینی چند کیلو بود

واقعا روحیه گرفتم

انشاءالله قدمش خیر باشه

عزیزم خوشحالم ک بلاخره ب سلامتی زایمان کردی برا منم دعا کن

خداروشکر که هر دو خوبین عزیزم تبریک میگم مبارک باشه😍😍

خداروشکر که راضی بودی عزیزم🥹❤️
خدا برای هم حفظتون کنه😍

خب خداروشکر ک بسلامتی ب دنیا اوردیش منم درد طبیعی رو کشیدم اوژانس سزارین شدم انگار از جهنم پرت شدم ب بهشت مونده ب بدن هرکسی ک برا کدوم مقاوم باشه من سزارینممم خیلی راضییییی بودممممم

مبارکه عزیزم چشم و دلت روشن

ای خدااا مادر شدن چقدر سخته

قدم نو رسیده مبارک عزیزم😍😍❤️خداروشکربسلامتی زایمان کردی و گل پسرتوبغل گرفتی خداحفظش کنه👼🏻😍

سلام عزیزم
خیلی خوشحال شدم 🥹🥹😍😍😍
تاپیک هات خوندم عشقم
خیلی مبارککک باشه ، خداروشکر زایمانت عالی بوده و تلاش هات نتیجه داده.

مبارک‌ باشه عزیزم به سلامتی🌸🌸

مبارکه عزیزم😘 چقدرعالی ک ازهفته های پایین ورزش رو اصولی شروع کردی..بنظرم خیلی اونایی ک توطبیعی درد زیادی میکشن همونایی هستن ک بدنشونو اصلا آماده نکردن و تازه ۳۸_۳۷هفته یادشون میاد شبی نیم ساعت پیاده روی کنن

مرسی ک وقت گذاشتی و تجربه‌ت و برامون نوشتی، به سلامتی و دلخوشی با نی‌نی و اقای همسر باشه 🌸🌹✨

مبارک باشه عزیزم انشاالله همه مامانا بسلامتی زایمان کنن ونی نی سالم به دنیابیارن

عزیزم مبارکت باش قدمش پرخطر باش براتون خداروشکر ک دیگه انتظار تموم شد🥰

تجربه زایمانت خیلی قشنگ بود انشاالله برای ماهم راحت باشه تنت سلامت باشه🥹😍

خدارو شکر که سالم بدنیا اومد

قدمش مبارک باشه عزیزممممم🤩🤩🤩🤩

آخی به سلامتی مامانی، مبارکه، قدمش سرلر خیر و برکت باشه تو زندگیتون. خیلی تجربه زایمان عالی بود تبریک میگم بهت.
🥰🥰🥰

مبارک باشه عزیزم 🥹🫀

مبارکه عزیزم قدمش خیر باشه☺️☺️

الهی شکر عزیزم😍
برا منم دعاکن مامان قشنگ که مثل شما تجربه ی قشنگ طبیعیم تکرار بشه مثل زایمان اولم🥲

عزیزممممم چ خوب ک زایمانت عالی بوده
خداروشکر
اومدن جوجه اتم مبارککک باشه 🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰

خداروشکر که زایمان راحتی داشتی عزیزم

تبریک میگم عزیزم بالاخره از پسش براومدی مامان قوی ❤️

فقط یه سوال شما کلاس بارداری بهداشت و میرفتی یا بیمارستان یا مجازی ؟؟چن جلسه بود؟؟ممنون میشم
هر وخت حالت بهتر شد جواب بدی🙏♥️

راستی با سرنگ به نی نی شیر بده من از بیمارستان شیشه دادم بهش دیگه سینمو نگرفت🤦‍♀️🤦‍♀️

چه خوب که تجربه ی خوبی بوده واست تن هردو تون سلامت ❤️❤️
من توی ریکاوری گوشی دستم بود بعد رفتن بی حسی هم انچنان درد نداشتم نمدونم شاید تحمل دردم زیاده😂😂😂

وای به حدی جو گیر شدم میگم بلند شم ورزش کنم و پیاده روی برم😂☹️حیف که انقباض دست از سرم بر نمیدار و فعلا باید تکون نخورم🥲خداروشکر ک تجربه خوبی شده برات انشالله واس مام خوب باشه گلم

خوبه خداروشکر از اینکه کدوم بیمارستان شد زایمانت از رسیدگی و هزینه همه چیزم بگو هرموقع حالت خوب بود

عزیزم خدارو شکر که به سلامتی زایمان کرده برای ما هم دعا 🤲 کن

تبریک عزیزم،چشمت روشن،انشاالله خدا برات حفظت کنه.مارو هم دعا کن.
کدوم بیمارستان زایمان کردی عزیزم؟

ممنون بابت توضیحاتت گلم
خداواقعا خیرت بده از ترس طبیعی بیخواب شدم از ۵صبح بیدارم تو تایپکای واهی که غول ساختن از طبیعی

خیلی قشنگ توضیح دادی
وقتی می‌خوندم انگار کنارت بودم
منم اولی رو طبیعی آوردم
ولی از چند ساعت داخل خونه درد کشیدم
پیاده‌روی خیلی میرفتم
اما تا رفتن بیمارستان سریع آمپول فشار رو زدن و خیلی عذاب کشیدم
چون دکترا خیلی بد رفتاری می‌کردن و حرفای بد میزدن
به خاطر همین تجربه ام از زایمان طبیعی خیلی بد بود
دکتری که تو اتاق عمل اومد خیلی ماه بود و مهربون
به نظرم اگه آمپول فشار استفاده نشه خیلیا طبیعی زایمان میکنن
ممنون بابت تجربیات

تبریک میگم عزیزم چه تجربه خوبی داشتی خداکنه منم همینجور باشم منم ورزش میکنم با دوره خانم آبادی ان شالله نتیجه بده

نینیتو ببینم

خداروشکر عزیزم انشالله زیر سایه پدرومادر بزرگ شه.برا ماهم دعا کن

مرسی زهراجان انشالله ک تنت همیشه سالم باشه

بسلامتی عزیزمم تبریک میگم

یه سوال دیگه پیاده روی توی خونه بود یا بیرون و چجوری باید تایمش حساب بشه؟😵‍💫

منم وقتی تازه زایمان کرده بودم فک میکردم طبیعی خیلی خوبه
ولی الان باورت میشه راه هم ک‌میرم حس میکنم تو واژنم باد میره وقتی میشینم واژنم باد خالی میکنه یه صدای بلندی هم میده تو جمع که می‌خوام بشینم خدا خدا میکنم و خودمو انقد جم میکنم که صدا نده

مگه صدای مامانای از ریکاوری دراومده چطوری بود؟
میخوام ببینم منم صدا درمیاوردمو یادم نیست؟ 🥲

عزیزم مبارکه 😍

سوال های مرتبط

مامان رادمهر💙 مامان رادمهر💙 ۳ ماهگی
پارت ۳ تجربه زایمان طبیعیاز ساعت۳تا۴:۱۵دقیقه درد وحشتناک کشیدم جوری که فکر میکردم دارم خواب میبینم و این رویاست بعد برش زدن دوتا زور زدم و رادمهر کوچولومو دادن بغلم خنده و گریم قاطی شده بود خیلی حس خوبی بود بعدش وقت بخیه زدن که رسید داخلیا زیاد دردم نمیگرفت ولی بیرونیارو جیغ میزدم میگفتم بیحسی بزن میگفت رو پوست بی حسی تاثیر نداره من بزنم داخل واژنت بیحس میشه دیگه نیم ساعتی هم درد بخیه رو تحمل کردم برش زدنشو اصلا حس نکردم ولی بخیه رو چرا. و دیگه رفتم اتاق ریکاوری بعدم تا صبح نگهم داشتن چون دکتر اطفال نبود که ترخیصمون کنه. برای همه کسایی که آرزوی پدر و مادر شدن داشتن دعا کردم ایشالله همه چشم انتظارا دامنشون سبز بشه هر سوالی داشتین بپرسین راستی اینم بگم ورزشای لگنی و پیاده روی و کپسول گل مغربی تو بارداری خیلی تاثیر داره من اگه ورزش نمیکردم زایمانم خیلی سختتر میشد مامام هم گفت لگنت خوبه معلومه خوب و درست ورزش میکردی ورزشامو هم از اینستا گرفته بودم:
مامان آوش مامان آوش ۶ ماهگی
سلام به همگی من دو روز پیش زایمان کردم و به رسم گهواره اومدم تجربه بزارم ، من از بی حسی اپیدورال استفاده کردم و البته خیلی راضی بودم، صبح ساعت ۷ و نیم حدودا دردام شروع شد، انقباضاتم میگرفت و ول میکرد ولی منظم نبود، یکم کارامو کردم صبحانمو خوردم، خونمو مرتب کردم ، شک داشتم که درد زایمان باشه، رفتم یه دوش گرفتم اومد و دیدم خوب نشد و داره دردام بیشتر میشه، وسایلمو جمع کردم و رفتم بیمارستان، ساعت ۱۲ حدودا بیمارستان بودم، معاینم کردن ۳ و نیم سانت بودم، روز قبلش دکترم معاینه کرده بود و ۳ سانت بود،کیسه آبم رو پاره کردن همون وقت که اصلا درد نداشت و سرم فشار وصل کردن، بعد از سرم فشار دردام یل زیاد شد، اینجاش یکم سخت بود ، دیگه مامام اومد و بردم ورزش و گفت اگه اپیدورال میخوای باید حداقل ۵ تا ۶ سانت باز باشه ، با ورزش به سختی و دردناکی رسیدم به ۵ و نیم و دکتر بی حسی اومد ، وقتی بی حسی رو زد دیگه آب بود رو اتیش ، همه دردام رفت ، خیلی خوب بود، خیلی ضعیف انقباضاتم و حس میکردم، که بهم گفت هر موقه حس کردی فشار بده ، انجام دادم و اصن یه رب بعدش ۹ سانت بودم ، دکترم اومد و اینجا باز انقباظات رو بیشتر حس میکردم و دردناک بود ولی به دردناکی قبل بی حسی نبود، هر کاری گفتن انجام دادم و ساعت ۳ و ۴۰ دقیقه زایمان کردم، همینکه زایمان کردم درد انقباظات تموم شد، و دکتر شروع کرد بخیه زدن، که یه حس سوزن سوزن حس میکردم ، بد نبود، و تمااااام ، رفتم بخش و حالا اثر بی حسیا رفته هیج مشکلی ندارم ، فقط بخیه هام درد میکنه
مامان آلوچه 🍏🍓 مامان آلوچه 🍏🍓 ۲ ماهگی
از من به همه خانومای باردار یه نصیحت ❌❌❌❌
اونایی که میخواید طبیعی بیارید ، هر کاری میکنید بکنید فقط نزارید آمپول فشار بزنن بهتون که دردتون بگیره یا زودتر زایمان کنید
زایمان طبیعی خودش همینجوری کلی درد داره
آمپول فشار درد رو سه چهار برابر می‌کنه .
برا من زدن ، بی حسی هم زدن
ولی با وجود همه اونا جوری درد داشتم که حاضر بودم هم من بمیرم هم بچم
البته من قرار بود سزارین بشم ولی بخاطر فشار خونم که زیاد بود و روزی ۴ تا قرص می‌خوردم دکتر گفت برو طبیعی تا هر جا تونستی پیش میریم اگه فشارت بالا نرفت سزارین میکنیم که آخرش هم با وجود اینکه فشار خونم اوکی شد هر چه قدر التماس کردم نبردن سزارین .
خودم سالم ، بچه سالم ، مشکلی نبود به جز فشار خون که تو ۳۶ هفته زایمان کردم . اونم به زور و با آمپول فشار و بخاطر کلی بخیه خوردم .
تحمل درد از صبح تا شب ساعت هشت و چهل به دنیا اومد .
ولی راضی نبودم از طبیعی . چون هنوزم بخاطر بخیه هایی که خوردم نمیتونم بشینم .
مامان آبنبات مامان آبنبات ۶ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی 👶🏻🗣️
سخت بود،۳۹ هفته و سه روز زایمان کردم
شب یک ساعت رفتم پیاده روی و بعدش رفتم دوش آب گرم گرفتم و زیر دوش یکم اسکات زدم،بعد حموم کم کم دردام شروع شد ولی شدید نبود تحمل کردم تا ساعت ۴ که خیلی شدید شد،بین دردام ۵ دقیقه بود که رفتم بیمارستان ،دیگه اونجا خیلییی دردم زیاد بود معاینه کردن ۵ سانت باز بودم ،بعد دیگه هی شدیدتر میشد طوری که میگفتم خدایا فقط بگذره من نه راه پس دارم نه راه پیش،دردش وحشتناک بود واقعا،تو وان آب گرم رفتم واقعا تاثیر داشت،موقعی که درد داشتم کمرمو قر میدادم تاثیر داشت یکم خوب بود،
دیگه ۸.۹سانت که باز شدم میگفتن زور بزن که مدفوع کنی و سر بچه بیاد،بعد که سر بچه رو دیدن بردنم تو یه اتاق دیگه و اونجا برش زدن که سر بچه بیاد بیرون،قشنگ مردم و زنده شدم،بعد که بخیه زدن من کامل بی حس نبودم حتی دوبار هم سوزن بی حسی زدن بازم حس میکردم و خیلی درد کشیدم موقعی که بخیه میزد،دیگه بعد که بچه دنیا اومد بردنم اتاق ریکاوری ،جای بخیه م و مقعدم چون زور زده بودم خیلی درد میکرد،قرص مسکن و شیاف استفاده کردم یه ذره بهتر شدم ولی الان هنوز جای بخیه م درد میکنه اصلا نمی‌تونم بشینم ،دکتر هم گفت تا ۵.۶روز اصلا نشین حتی خوابیده به بچه شیر بده
خیلی خیلی سخت بود ولی فدای سر بچه‌م،دور سرش بگردم هر دردی رو بخاطرش تحمل میکنم،الان که بغلش میگیرم فقط خداروشکر میکنم که چنین هدیه باارزشی بهمون داده🥹❤️
مامان HOSNA مامان HOSNA ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت آخر
من سعی میکردم حواسم و سمت بچه پرت کنم که متوجه بخیه ها نشم و اونا بخیه رو میزدن و بهم گفتن از داخل یه مقدار پارگی بیشتر بوده و بخیه خوردم اما از روی پوست شیش تاست و زیاد نیست اما بخیه های داخلیم بیشتره دیگه خلاصه دکتر کوچولو من با وزن۳۷۰۰ به دنیا اومد و دهن مامانش و سرویس کرد پرستار ها به شدت از زایمانم راضی بودن چون کاملا طبیعی و بدون آمپول فشار بود و به خاطر ورزش ها لگنم خیلی خوب از پس زایمان براومد و همه تعریف می‌کردن و میگفتن خیلی عالی زایمان کردی
ولی با وجود همه اینا واقعا درد داشت و درد کشیدم خداروشکر که تموم شد ولی کلا زایمان طبیعی روند سختی داره
درسته الان درد خاصی ندارم میتونم بنشینم و خودم بچم و شیر بدم و راحت راه برم و همه اینا به خاطرش خداروشکر می‌کنم اما نمیشه از دردهاش چشم پوشی کرد.
موقع اذان ظهر دختر قشنگم به دنیا اومد و من عاشقم اصلا این حسی که الان دارم وصف ناپذیره انشاالله که قسمت همه بشه
بماند به یادگاری۱۴۰۴/۳/۲۱
مامان کارِن مامان کارِن ۱ ماهگی
تجربه زایمان:
خب خب سلام خانوما من از هفته ۲۸ با فاطمه ابادی ورزش میکردم تو‌ اینستا بزنین پیجش میاد دوره‌ دوپینگ برداشته بودم هفته ای دوجلسه ورزش میکردم.
تنفس هارو کار میکردم و این چیز میزا. وقتی وارد ماه نهم شدم کم کم پیاده‌روی شروع کردم دراصل باید زودتر شروع میکردم ولی لگن درد شدید داشتم. در حد‌توانم پیاده‌روی داشتم و‌ ورزش های لگن تو خونه و پله‌نوردی کردم.
۳۹هفته و ۵روز بودم ک ساعت ۵نیم صب کیسه ابم پاره شد و رفتیم بیمارستان یک فینگر بودم و تا ساعت ۹اینا دردام مث درد پریودی بود و قابل تحمل بود. کم کم دردام فاصلش کم شد و اومدن معاینه کردن شده بودم ۴سانت زنگ زدن‌ماماهمراهم ک بیاد ساعت ۱۱و۲۰دقبقه ماما همراهم رسید من ۵سانت بودم یک ربع برام رایحه درمانی کرد و‌نقاط فشاری گرفت و‌اومدن معاینه یهو شده بودم ۹سانت وقتی ماما اینو‌گف من پشمام ریخت واقعا و‌خیلی خوشحال بودم ک دارم نتیجه تلاش هامو میبینم. برا من گاز انتوکس بی حسی دادن ولی بی حس نشدم فقط گیج شدم و بنظرم گرینه خوبی نبود اصلا. دیگ ماما گف باید شروع کنی زور بزنی تا کرون کنی. دیگ سعی کردم تنفس بگیرم ک زور بزنم از ساعت ۱۱و ۴۵دقیقه تا ۱۲نیم زور میزدم ک دیگ سر بچه دیده شد و اومدن کشیدنش بیرون. و اون لحظه قشنگترین لحظه بود برام با اینکه خیلییی درد داشتم. بچه رو گذاشتن رو‌سینم و بخیه زدن برام بی حسی داشتم بخیه های داخلی رو اصلا نمیفهمیدم ولی بیرونی هارو حس میکردم یکم دردناک و‌سوزناک بود ولی چون بچم رو شکمم بود واقعا مهم‌نبود برام.
داخلی رو نگفتن چن تا بخیه ولی بیرون ۵تا بخیه خوردم.
بنظرم ماما همراه ی لطف خیلی بزرگ در حق خودتون و‌بچتونه حتما بگیرین❤️
امیدوارم همتون ب سلامتی زایمان کنین❤️🙏🏻
مامان جوجه🥰 مامان جوجه🥰 روزهای ابتدایی تولد
پارت سوم
ایپدورال خیلی خوب بود منم اگه این همه درد داشتم بخاطر زایمان زودتر بود و لگنی که تنگ‌ بود اومد بعد از سه چهار ساعت باز معاینه کرد گفت فول شدی مدفوع کن زور بزن تا دکتر بیاد من روی تخت به حالت سجده کردن که فقط فشار بدم زور بزنم می‌گفت سر بچه داره معلوم میشه مامانمم داشت میدید کنارم بود هنوز توی زایشگاه نرفته بودم ساعت دوازده دکترم رسید منم مدفوع کرده بودم گفت پاشو بریم زایشگاه ولی درست حس نمی‌کردم البته سه دوز ایپدورال گرفته بودم تا زایشگاه راه رفتم اونجا رفتم روی تخت زایشگاه حالا بچه نمیومد منم دیگ نمیتونستم زور بزنم چند روز نه خواب داشتم نه چیزی یه عالمه درد داشتم فقط دیگ یه ماما شروع کرد شکمم رو فشار دادن که بچه بیاد منم قلبم درد گرفته بود نمی‌تونستم نفسم بکشم بازم درد رو خیلی شدید داشتم حس میکردم که بهم دوز چهار ایپدرول رو زدن 😐 دکترم خیلی مهربون و با حوصله بود با دستگاه کمی سر بچه کشیدن جلو ولی شکمم فشار میدادن من خیلی بد بود نفس نمیشد کشید دکتر گفت دیگ فشار نده بهش آب بده دیگ بعد از نیم ساعت زور زدن بچه رو کشیدن بیرون گذاشت روی شکمم خیلی حس قشنگی بود گریه شدم شکمم کلا خالی شد دیگ برش هم زده بود چهار تا بخیه خوردم باز بخیه زد برش رو حس میکردم استخوان های واژنم خیلی درد میکرد خیلی گفتم حس میکنم همش بی حسی میزد بهم بردنم توی اتاقم دیگ دوساعت رفتم زیر اکسیژن چون بلند میشدم نمی‌تونستم نفس بکشم بعد یه ساعت اومدن گفتن راه برو برو دستشویی شوهرم دست گرفت برم سرویس دیدم یه عالمه سرگیجه دارم
مامان کوچولو مامان کوچولو ۴ ماهگی
تجربه زایمان ۴
بعد از اینکه نی نیم رو دیدم اصلا قابل توصیف نیست واقعا تمام درد ها ارزش رسیدن به اون لحظه رو داره ولی بعد از به دنیا اومدن دیگه نمی تونستم و ازشون می خواستم زودتر کار رو تموم کنند ولی متاسفانه بخاطر پارگی رحم مجبور شدن ببرنم اتاق عمل با زدن بی حسی از کمر کارشون رو انجام دادن دکترم می گفت اگه اونجا بخیه می‌زدیم خیلی درد می کشیدی
خدارو شکر من اصلا پشیمون نیستم و اگه برگردم عقب باز هم طبیعی زایمان می کنم
واقعا دکترم عاللللللی بود بدون آمپول فشار و بدون دادن استرس با دادن ورزش و حتی زدن مسکن باعث می شد درد الکی نکشم
قطعا زایمان پروسه سختیه ولی اینکه اون موقع کی کنارت باشه خیلی مهمه
یه تجربه دیگه ای که کسب کردم اینکه اصلا زایمان پیش متخصص خوب نیست چون اصلا برات زمان نمیزارن ولی دکتر من یه گروه بودن یه ماما همراه بود که مدام مراقبم بود بهم آبمیوه وخرما می داد فشارم نیوفته و قلب جنین مدام چک می کرد یکی دکتر خودم که ماماست معاینه می کرد و همه چیز دست اون بود و یه دکتر متخصص که فقط آخرش اومد بخیه زد
مامان ❤️ آراد جانم ❤️ مامان ❤️ آراد جانم ❤️ هفته سی‌وهشتم بارداری
بچه ها خیلی میبینم اینجا بیشتر نگران درد بخیه زدن و برش زدن زایمان طبیعی هستین. باید بگم تنها چیزی که اصلا ازش چیزی نمیفهمی همین برش و بخیه هستش. برش که تو اوج درداته اون لحظه انقدر درد داری نمیفهمی کی برش زدن. بخیه هم خب کافر نیستن که قبلش بی حسی میزنن🤣 بی حسی رو راستش یه چیزایی فهمیدم انکار نوک‌ سوزن رفت داخل پوستم به صورت سطحی همین . دیگ از بخیه هیچی نفهمیدم . بعد که اومدم خونه روز ۴ ام اینا یه اینه گرفتم ببینم در چه حاله خدا میدونه چه حالی شدم . با خودم گفتم این منم ینی اینحور متلاشی شدم دلم شکست واقعا 🥺💔باورم نمیشد یه روزی باز مثل حالت اولش بشه. تا ۲۰ روز قشنگ جوش خورد ولی جای بخیه ها رو دست میکشیدم بود و به کم باد کرده بود . سر ۴۰ روز همونم رفت (بخیه زایمان طبیعی خیلی مهمه کی برات بزنه خب دکتر متخصص با یه ماما معمولی خیلی فرق داره برای همین خیلی تاکید میکنم بیمارستان خصوصی برم . برعکس همه که میگن که زایمان طبیعی نیازی به خصوصی رفتن نداره)
مامان راستین🩵 مامان راستین🩵 ۲ ماهگی
خب جنجال تاپیک قبلی رو ول کنین بیایین از اون دوستم باز تجربه اوردم..اول گفته بودین عکس شورت رو بگیرم ازش که میذارم پایین..اون بالایی میگه پاره میشه اون پایینی نه..حتی میگه من روز اول حوصله نداشتم و تندتند سرویس میرفتم سه بارمصرف کرده بودم😅واما تجربه زایمان..زایمانش طبیعی بوده باامپول فشار.شدیدا به من توصیه میکنه تو ورزش ایناتو زودتر شروع کن من ترسیدم دیرشروع کردم دهانه رحمم بسته شد...بستری شده بهش امپول فشار زدن..ماماهمراه داشته باهاش ورزش کرده اینا دیگ ۵سانت شده سرم فشار رو قطع کردن میگه قشنگ دردام نصف شد واقعا زایمان باامپول فشار سخته..بعد گاز انتونوکس گرفته میگه دردو کم نمیکنه ادمو میبره توحالت خلسه و خماری بیشتر😅وگفت به محض دراومدن سربچه همه دردام رفت همشون حتی دردایی که توبارداری داشتم.اها موقع برش و بخیه هم امپول بی حسی زدن.بخیه هاش اذیتش کردن اونم چون زیاد نشسته ودرکل میگه قسمت ناخوشایند همین بخیه هاست واینم پرسیدم که برگرده عقب باز طبیعی انتخاب میکنه گفت صددرصد😅
مامان جوجه رنگی🐣🐦 مامان جوجه رنگی🐣🐦 ۳ ماهگی
زایمان طبیعی پارت ۸
۴۰ هفته ۵ روز زایمان کردم
بچم ۳۵۰۰ وزنش بود
ناخن هاشم بلند بود چون تا آخرین هفته مونده بود
یه شب بیمارستان خوابیدم بعدش مرخص شدیم
الان که به زایمانم فکر میکنم میبینم با اون همه دردی که کشیدم ارزشش رو داشت که زایمان طبیعی رو تجربه کردم حتی اگه یه زمانی زایمان بعدیم سزارین باشه بازم پشیمون نیستم که زایمان طبیعی رو تجربه کردم وقتی بچمو دیدم بدن داغشو حس کردم خیلی خوب بود یه حسیه نمیشه توصیف کرد 🥹
درد طبیعی همون لحظه که بچه بیاد درد تموم میشه ولی سزارین بهوش که میای شکمت ۷ لایه پاره شده ولی بازم هر دو تا زایمان بخیه ها درد دارن
تخت کناریم سزارین کرده بود سه تا سرم بهش وصل بود که یکیش پمپ درد بود هر چند ساعتم هی میومدن براش شیاف مسکن میزدن
منم درد داشتم ولی فقط روز اول شیاف میذاشتم بعدش دردم آنچنانی نبود فقط بخیه هام حس میکردم که سفت بودن که خودشون یکی یکی افتادن
خداروشکر میکنم که زایمانم یه خاطره خوب شد برام
زایمان چه سزارین باشه چه طبیعی هر دوتاش درد و عوارض داره و دست خودمونه کدوم راه رو بریم
و البته بدن با بدن هم فرق می‌کنه بعضیا فقط یه نوع زایمان براشون راحته