۶ پاسخ

چند وقته اکسپلور اینستام پر شده از این جمله که:آخر هم زنی برنده است که به شوهرش به عنوان یک عابر بانک نگاه میکنه،ماهایی که اهل قناعت و بساز و صبوری کردنیم تهش کارمون به افسردگی و مشاور و تراپی میرسه

میدونم سخته گلم و الان خودت نیاز ب ی حامی و پشتیبان داری ک مرهم بشه ب دل و روح آسیب دیدت
ولی اول بیا تراپی رفتن ورزش کردن و رسیدگی ب خودت رو شروع کن
اینطوری شاید ب زندگی برگردی وکمتر عصبی بشی و ی مادر بهتر بشی برای بچت

منم مثل شمام ولی بااین تفاوت من ۱۷سال ازدواج کردم

تو سرش داد میزنی . من ولی قشنگ کتک میزنم🤣🤣دعام کنید این چند ماهه تا عید راحت بگذره برام خل شدم

من از دست یه ادم نفهم شدم یه ادم میگرنی،پنیکی،عصبی
همش میگم از اون دختر نازنازی خونمون چی مونده ، هیچی
من برای نجات خودم و مهمتر دخترم رفتم دکتر خدارو شکر بهترم

منی که تو ۴ سال زنگی مشترک از شما بدترم چی واقعا تا ده سال دیگه چجوری قراره بشم🫡

سوال های مرتبط

مامان Delarose🎀🫧 مامان Delarose🎀🫧 ۱۴ ماهگی
مامانا شما از روازای اول زایمانتون خاطره خوب دارید یا بد 🤕!!!
من خودم روز زایمانم خیلی قشنگ بود خیلی حس خوبی بود برام
جوری ک دوسدارم هر روز تجربش کنم حسی قشنگتر از اون لحظه من تو زندگیم ندیدم و همیشه دلتنگ اون روز هسم 🫧🤍
ولی….. فردای اون روزی ک اومدم خونه..
امان از آدمایی ک هیچ درکی هیچ فهمی هیچ شعوری ندارن…
یادمه وقتی اومدم خونه اطرافیان ک عیادت میومدن از دخترم ایراد میگرفتن ک وای چرا بچه اینقد ریز و لاغره وای تیره پوستش
برای منی ک اولین باااره مادر شدم اولین تجربه زندگیمو خراب کردن قشنگترین حس مادرانمو ازم گرفتن منی ک شب و روزم شده بود گریه بعد از رفتنشون حتی دلم نمیخواس ب بچم نگاه کنم
یادمه یکی از آشنای شوهرم ک مثلا تحصیل کرده بود میگف
وای نگاه کن چرا اینقد درازه ،پاهاش دختر بچه بزرگ بشه سایز کفش براش چی
بعد این حرف دیگ بغضمو جلوی مامانم شکوندم زدم زیر گریه ب هق هق اوفتادم مامانم همینجوری با من گریه میکرد میگف نمیبخشم این آدم و ک اینجوری دل بچمو شکوند ک اولین بااره مادر شده
من تا اونجا رسیدم ک ب مامانم میگفتم ب شوهرم میگفتم بچه رو از خونم ببرین من نمیخوامش دیگ 🥲