سوال های مرتبط

مامان امیرعلی مامان امیرعلی روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی من پارت دوم
خلاصه تا هفت ماهگی گذروندم و وارد هشت که شدم دکترم گف ک نیازی ب استراحت نیست و میتونی تا مقداری فعالیت داشته باشی و من بخاطر ترسی ک داشتم و مخصوصا همسرم ک ب شدت حساس بود خیلی از استراحتم کم نکردم و هنوز کلی رعایت میکردم ک بزرگترین اشتباهم بود. خلاصه هفت ماهگی و هشت ماهگیمم گذشت ب همین منوال و من واردنه ماهگی شدم و اجازه داشتم ک پیاده رویمو شروع کنم. البتع اواخر هشت ماهگی یه حالتای سفتی شکم داشتم ک وقتی ب دکترم گفتم بازهم برام امپول پرژسترون تجویز کرد ک تا هفته ۳۷ هفته ای یک بار بزنم و من از دکترم پرسیدم که این امپولا باعث نمیشه دهانه رحمم سفت شع گفت ک نه اصلا ربطی ندارع حتی از درمانگاهم پرسیدم اونام همینو گفتن و تاکید کردن ک امپولارو تا اخر استفاده کنم. خلاصه تا هفته 35زدم ودیگ خودم سرخود ادامش ندادم چون میدونستم این امپولا دهانه رحمو جای بچه رو سفت میکنه. و دیگ نزدمشون. وقتی وارد نه ماهکی شدم متاسفانه متاسفانه تنبلی و گرما باعث میشد ک پیاده روی و فعالیتم حسابی کم باشع منی که با امپول بارداریمو گذرونده بودم خیلی بیشتر از اینا باید فعالیتمو زیاد میکردم. کلا توی ماه نهم روزی یک ربعم پیاده روی نکردم حتی ورزشایی که کلاس انجام میدادیمو توی خونه ام انجام نمیدادم خلاصه فک میکردم به راحتی میتونم طبیعی زایمان کنم و همین کوتاهیم باعث شد تا مرگ و به چشم ببینم