۱۵ پاسخ

عزیزم من با توجه به تاپیک های شما و اینکه همیشه از پسرتون خیلی تعریف میکنید حس میکنم شایددد بخاطر تعریف و تمجید های شما و یا حتی اطرافیان اون حس کرده رایان ازش بالاتره و توجه بزرگ سالان رو داره به این خاطر پس میزنه این رفتار و من دیدم کاملا اگر حس کنن کسی توی فامیل توجه بیشتری از اطرافیان ویا حتی پدر مادرش داره سریع پسش میزنن

سمانه ،وقتی که بردیا و بچه خواهرت هستن تو سعی کن کمتر بری ‌.
وقتایی مجبوری بری رایان رو با اون کاری ک خیلی توجهشو جلب میکنه ، سرگرم کن

دیگه وقتی بردیا بزرگتر بشه رفتار بچه خواهرت اینجوری با رایان نمیمونه ..

الانم نزار رایان نقطه ضعفی ب بچه خواهرت نشون بده چون بچه خواهرت دست میزاره رو نقطه ضعفش .

عزیزم اینطوری علاوه براینکه دلش میشکنه..اعتمادبنفسشم میاد پایین...فعلا فاصله بگیر تا کمی درکشون بیشتر بشه.... خواهرزاده من ۸ماه از ویانا کوچکترع..هم دست بزن داره هم حرف‌های بدی می‌زنن..من مدتهاست دیگه با اون خواهرم همزمان خونه مامانم نمیریم... خیییییلی بهتره اینمدلی.. یعنی کلا عامل تنش واسترس رو حذف کردم وتمام.

وای اینجور رفتارارو من فقط توی دخترا دیدم و واقعا آسیب خیلی بزرگی میزنن به اطرافیانشون علتشم حسادته.،حتما باید جلوشو بگیری.وقتی پسرت اینقدر فهمیدست براش توضیح بده درمورد اخلاق ادما که ضربه نخوره.اون دختر هم توسط خواهرت باید تنبیه بشه مامانش بااید از یسری چیزا تو خونه منعش کنه بدلیل رفتارای ناراحت کنندش. ازنجور رفتار برای خودشم مضره یاد گرفته موقع حسادت هیچ کنترلی روی خودش نداشته باشه و علنا ضربه بزنه

رایان اخلاقای دارا رو داره دختر خواهر منم حرص میده جدیدن دارا رو😞

ببین عزیزم درسته آدم ناراحت میشم منم همینم و خیلییییی ناراحت میشم دیدم این رفتارو
اما ما نمیتونیم رفتار بقیه رو تغییر بدیم
باید خودمون رو تغییر بدیم شما با پسرت صحبت کن جوری ک با اون رفتارا ناراحت نشه از ی مشاور کمک بگیر ک بدونی چی بگی ب پسرت ک در برابر این رفتار ها محکم باشه

حستو میفهمم لیاناهم ی دوست نسبتا صمیمی داره ک از ۱۵ ماهگی باهم بزرگ شدن و دوستن خیلی دوستش داره اون دوستشم خیلی لیانارو دوست داشت چندوقته ب لیانا میگه من دوست جدید پیدا کردم دیگه نمیخوام باهات دوست باشم میدونم بچن اما وقتی چهره ی بچمو اون لحظه‌ میمیرم قلبم درد میگیره امروز باهم رفتیم پارک اون دوستشم اومد ک باهم بازی کنن اما کل زمانی ک تو پارک بودیم دوستش با ی دختر ۸ ساله بازی کرد ک همونجا باهاش دوست شده بود لیانا صداش میزد بیا بازی کنیم اما محلش نمی‌داد انگار یکی داشت روحمو خراش میداد با این کارش
اما هی ب خودم میگفتم تو ک همش کنار این بچه نیستی بزار خودش از پس خودش بربیاد خیلی جاها ممکنه از طرف کسی ک دوستش داره حالا هرکی پس زده بشه بزار از الان بتونه با این حسا مواجه بشه و ی راهی براش پیدا کنه نمیگم ولش کردم نه دلداریش دادم سعی کردم بهش بگم میتونی با داداش بازی کنی تا دوستت برگرده ولی نگفتم ولش کن اون دوست پیدا کرده تورو محل نمیده چرا تو میری سمتش یا بگم دیگه زنگ نمیزنم بیاد باهات بازی کنه دلم خیلی ب حالش سوخت نزدیک خونه ک شدیم گفت مامان من نگران دوستمم و شروع کرد گریه کردن نمی‌دونست چطور ناراحتیشو بیان کنه انقدر دلم سوخت براش
اما تصمیم گرفتم رابطمونو باهاشون کم کنیم و لیانارو تشویق کنم ک دوستای دیگه ایم میتونه جز این داشته باشه البته ک چندین باری این کارو کردم اما خیلی دوستش داره اینو و بقیه دوستاشو ب اندازه ی این دوست نداره اونم میدونه و پررو شده
راستش منم دقیق نمیدونم راه حل درست چیه

یااینکه اون پسره کوچلو تره شاید بیشتر باش خوش میگذره

مامان رایان من اصلا اجازه نمیدم کسی ب بچم این رفتارو بکنه حتی اگه عزیز ترین کسم باشه .بچه گناه داره غرورش میشکنه هی میره سمت اونا بی محلی میکنن .بنظرم ب دختر آبجیت با جدیت حرف بزن بش بگو مشکلش چیه
یا اصلا وقتی اونا رفتن شما نرید

به نظرم همین که سعی میکنی کمتر ببینیش خوبه از خواهرت هم می تونی کمو بگیری با دخترش صحبت بکنه

چقد سخت
نمیدونم شاید با خواهرم در میون میذاشتم ک از دخترش بپرسه ک چه مشکلی با پسرم داره

احتمالا داره حسودی رایان رو میکنه توسن خاصیه یا چیزی دیده ک حسشو نسبت بهش برانگیخته کرده مثل تفاوت قائل شدن اطرافیان یا مادر ومادر بزرگش‌‌. از طرف رایاجان ی کادو کوچولو باهم بگیرین وبهش بدین وبعد بشین باهاش حرف بزن دلیلشو بخواه درکنارش با خواهرتم درمیون بزار

یا مثلا مسابقه پازل بازی دادند رایان تند انجام داد گفت من برنده شدم رایان رو کج کج نگاه کرد و بعد به اون کمک کرد انجام بده پازلو و گفت بردیا بیا بریم بهت جایزه بدم پازلو حل کردی رایان هی میگفت منم انجام دادمااا خودم انجام دادم من اول شدم اون بازم میگفت نه فقط به بردیا میخوام جایزه بدم و یا وسیله های خودشم به هیچ عنوان اجازه نمیده رایان حتی نگاه کنه ولی به اون میده یا رایان داره باهاش حرف میزنه هدفونشو میزار رو گوشش تا محلش نده‌.....و کلا رفتارایی که اون مهم اونو دوست دارم و ولی تورو نه... ولی رایان با این وجود بازم اونو خیلی دوست داره ولی خوب ناراحت میشه از رفتارای اون مشخص چون بچه ام کار بدی در حق اون نکرده که اینطوری ببینه ازش.حالا من خیلی وقت متوجه این موضوع شدم سعی میکنم همگی باهم نریم خونه مادرم...ولی اینکه اون صحنه هارو ببینم حتی دیر به دیر قلبم درد میاد‌.دختر ابجیمم خیلی دوست دارماااا ولی نمیدومم چطوری بهش بگم رفتارشو اصلاح کنه‌.حتی نمیتونم از رایان بخوام که توام با اون ارتباط نگیر و خودتو مشغول کن وقتی نمیخوادت چون بچه خواهرمم بخشی از قلبمه دوستش دارم.حتی بگمم چون دوستش داره گوش نمیده .ولی ناراحت میشم😢و نمیدونم چی کنم!!شما بودید چیکار میکردید؟

میگند چرا با رایان اینطوری رفتار میکنی و از پسرم دفاع میکنند و اونا برعکس خیلی هوای رایان رو دارند...).حالا اینکه اونو دوست داره اشکال نداره ووبرام مهم نیست .ولی رو مغز رایانم کار میکنه مثلا میگه اون فقط داداشی منه خیلی دوستش دارم (پسر داداشم خیلی شیطونه و دست به زن داره و وسیله های خودشو به هیچکس نمیده اما وسیله های رایان رو هرچی که دستش باشه میگه باید بده به من وقتایی که اونام بحث میکنند باهم سر وسیله تند میره سمت اون و رایان رو دعوا میکنه و....

🤦🏽‍♀️من اومدم از شما ی سری راهنمایی بخوام ، ی اتفاقی برای خودت میفته خیلی سخته حل کردنش ولی اگه ی خورده آگهی داشته باشه میتونی دیگران رو راهنمایی کنی ، با توجه ب حرفایی ک شما زدین رایان رابطش با برادر زادتون خوب بوده قبلا ؟

سوال های مرتبط