سلام خانومایی که یه بچه دیگه دارید چجوری مدیریت میکنید که بچه اول احساس تنهایی و حسادت نکنه؟امشب دخترم گفت کاشکی من نبودم دیگه فقط به داداشم میرسیدید💔
قلبم شکست بچم خیلی احساس کمبود توجه داره فقط چون من بیشتر سر داداششم شیرش میدم عاروغش میگیرم عوضش کنم وسطشم اون میخوابه برسم به کارای خونه و کارای دخترم
اونم بیشتر روز میره خونه مادرشوهرم توی یه ساختمونیم وقتایی هم که بیکار باشم خیلی وقتا نیست که باهاش وقت بگذرونم
شبها هم همیشه میخوابوندمش قبل از زایمان الان نمیرسم و واقعا بچه ی نخوابی هست شبا تا صبح نمیخوابه الان هنوز بیداره میگه چرا دیگه مامان نمیاد برام قصه بگه بغلم کنه تا بخوابم بخدا یکساعت طول میده وگرنه درحد ده دیقه میام پیشش بعد دیگه هی سر میزنم بهش میگم بخواب خودش نمیخوابه تا مارو نخوابونه نمیخوابه خوابش شده ساعت سه و نیم نصف شب تا دوظهر امشب وایسادم پیشش تا بخوابه یکساعته هنوز نخوابیده دارم خستگی هلاک میشم نمیدونم این دخترو چیکار کنم

۹ پاسخ

حالا خداروشکر نیمه دومیه وگرن هی بخوای ببری بیاری با بجه واقعا سخت میشه شایدم سرش گرم میشد مهد نمیره؟

خیلی من واسه اولی دلم میسوزه ولی مادرم چقدر مگ‌توان داره از پدرش کمک بکیربیشتر باهاش وقت بگذرونه سماهم بعد یه مدت ک سرپاشدی بذار پیش کسی یه ساعت لینا ببر خانه بازی پارکی جایی امسال دخترت میره پیش ۲ ؟

تا چند ماهگی بچه دومت هرکار کنی اون حس رو داره بزرگتر که بشن انقد باهم رفیق میشن،انقد دخترم مراقب داداششع جرئت داری به داداشش بگو بالا چشت ابروعه..... باهم رفیق میشن حسابی
دنیا همینه دیگه عزیزم یه روزم ما حسودیمون میشد به برادر یا خواهرمون سخت نگیر

بنظرم یه بار صبح زودتربیدار بیدارش کن تا خواب شبش اوکی بشه
بدنش عادت کرده اون ساعت بخوابه ،ترک عادتش بده

بچه ها کوچیک و پشت سرهم همینطورین ب نظر من از ی مشاور کمک بگیر اگه خیلی حساسی چون روحیه بچه ها باهم متفاوت
من خودم دوتا بچه دارم ولی اختلاف سنی شون زیاد با همین وجود گاهی دخترم حسادت داره ولی من بهش میگم ای بابا ای داداش هم مارو دیونه کرده بخواب دیگ بچه یا اینکه اگه چیزی میگه راجب بچه واکنش نشون نمیدم.

بخوای نخوای چون همه توجه ها قبلا ب اون بوده الان نصف شده احساس ش‌بد میشه من تمام تلاشم کردم اما بازم پسرم یکم بد شده من فکر میکنم از بس به پسرم توجه کردم بد شده دخترم میزاشتم پیش مامانم میرفتم با پسرم پیاده روی مغازه براش اسباب بازی می‌گرفتم خانه بازی بردمش با نی نی بهش زبونی میگفتم دوستت دارم بغلش کن زیاد بهش بگو نی نی کوچولو نیاز ب مراقبت داره از زبون نی نی بگو بزرگ بشه باهات بازی می‌کنه دوتا دوست خوب میشین

اخی عزیزم
میفهمم شرایط سختی رو داری میگذرونی
به نظرم حتما از یه مشاور کمک بگیر اون اصولی بهت میگه که چکار کنی و چی بگی به دخترت که این حس بد ازش دور بشه

تا چند ماه یا یکسال این رفتارها طبیعیه پسر منم همین بود دلم براش می‌سوخت میشستم گریه میکردم براش خیلی ازش دور شدم بعد زایمان کم کم با داداشش همبازی شد بهتر شد

چندسالشه حساس شده طفلی بچه دومیت تا گریه نکرد وقت شیرش نشد سمتش نرو وقت بیشار رو برای بزرگه بزار صدمه نخوره

سوال های مرتبط