امشب رفتم توی ۹ماه حس عجیبی دارم یه امتحان مهم باید بدم که درس نخوندم یه بچه ۱۸ماه دارم که همش عذاب وجدان دارم براش احساس میکنم تو زندگیم از شوهرم دور شدم همش میگم بعد زایمان چیکار کنم با دوتا بچه چون از مادرو خواهر و کلا خانواده یه غاره فاصله دارم نمیدونم همسرم کمک میکنه یا نه الان که خونه به هم میریزه من حال ندارم که اصصلا به روشم نمیاره نمیدونم بعد زایمان چه اتفاقی میفته خدایا خودت کمکمون کن انقده فکر تو سرمه که هوووفففف

مامان پناه منم مثل شما با این تفاوت که من چندتا قاره فاصله دارم

وای منم بچم ۱۸ ماهشه خیلی رومخمه دست تنهای تنهام الان از درد کمر عاجزم میخام برم دکتر خیلی دلم پره کجابزارمش

منم تو شرایط شما هستم دقیقا یه بچه ۱۸ ماهه دارم اعصابم هم ضعیف شده اصلا نمیتونم درست با بچم رفتار کنم همش دعواش میکنم داد میزنم بچم هم بدتر پرخاشگر شده نمیدونم چیکار کنم 😔

همه ی مسولیت های زندگی رو گردن نگیر خونه بچه ها تمیز کاری نگهداری تربیت بچه
اگه انجام بدی فقط رو خودت فشار میاد و هیچ کی ازت تشکر نمیکنه و اخرش میشه وظیفه است
سعی کن همسرت رو تو کارا شریک کنی هم کارای خونه هم بچه داری