دررابطه یا تاپینگ قبل امروز رفتم مشاوره ک بتونم جا خواب بچه را عوض کنم الهی بگردم وقتی حرف زد تازه فهمیدم چ اشتباهی کردم از وقتی بچه دوم ب دنیا اومده این بچه خودشو و دنیای بچگیشو فراموش کرده شده عصای و کمکی من اینو بیار اونو ببر بچه را بغل کن بچه را بگیر و تمام کارای بچه افتاده گردن این طفل معصوم خب منم مجبورم از صبح ک بلند میشم ناهار شستن ظرفا شستن لباسا شستن لباسا بچه جارو کار خونه هم ک تمومی نداره هرچی هم ک جمع و جور میکنی دوباره انگار شب زاییدن خب این طفل معصوم کی برسه بچگی کنه فقط میرسه مواظب خواهرش باشه الانم ک چهاردست و پا راه افتاده عین جارو برقی هرچی رسید میکنه تو دهنش خب باید مواظب بود سرش نخوره تو کاشی لب سنگ چیزیش نشه
خیلی حرف بهم زد ک چرا پسرمو وارد دنیای بزرگسالا کردم و دارم اسیب بهش میزنم
این ک کارای بچه داخل خونه وکارای بزرگا بیرون خونه گردن این طفل معصومه
گفت اینا را کم کن تا بچه از وابستگی دربیاد
خو چجوری دست تنها و توشهر غریب من کاربه پسرم نسپرم و همه را خودم بکنم

تصویر
۶ پاسخ

میشه بگی کجا رفتی مشاوره؟

آخی عزیزم بازم خداروشکر که متوجه شدی چقدر خوب ک رفتی مشاوره آفرین

عزیزم😔😔

عزیزم باید فکر کنی فقط یه بچه داری و مسیولیتی رو گردن پسر بزرگت نندازی
وقتی بچه اول رو دنیا اوردی کسی نبود کمک کنه چیکار میکردی؟

پسرت چندسالشع

عزیزم

سوال های مرتبط

مامان نور دیده مامان نور دیده ۷ ماهگی