همش میگفتم چرا الکی میگین چرا الکی امیدواری میدین وقتی نمیتونستم مشخص نبود مگه از لگن و از رحمم از همون اول میرفتم سزارین درد دوتاشو کشیدم
آخراش اینقد حالم بد بود که میگفتم خدایا چ غلطی کردم یعنی بچه اینقدر می ارزه بخاطرش درد بکشی
این مدتی که تو اتاق زایمان بودم هیچکیو نمیذاشتن وقتی ام میخاستن از حالم باخبر بشن میگفتن نزدیکه داره بدنیا میاد 🥲 مادرشوهرم چندبار با التماس اومد و از دور منو دید و فقط گریه میکرد
آخرش دکتره بهم گفت نتونستی چون وزن بچت خیلی زیاده چهارونیم پنج کیلوعه ک وقتی بدنیا اومد ۳۵۰۰ بود😐‌
خلاصه ک خیلی سخت بود کاش از اول بهم میگفتن توانایی نداری میرفتم سزارین
خلاصه که مادرشدن برای من خیلی سختی داشت امیدوارم هیچکس تجربه اش نکنه و زایمان راحتی داشته باشه تو دردهای طبیعی همش دلمو خوش میکردم که الان تموم میشه راحت میشم ولی هم دو روز قبلش درد کشیدم هم الان بعدش درد سزارین 🫠

۱۹ پاسخ

کدوم بیمارستان بودی؟

مبارکه عزیزم
خداروشکر که خودتو نینی صحیح و سالمین

واااقعااا طبیعی خیلییییییی سختههههه
من بااینکه طبیعی دوم بودم از یه قدمی مرگ برگشتم
هنوزم که هنوزه عوارضش باهامه
اصلاااا طبیعی خوب نیس
خداروشکر به خیر گذشته و الان کوچولوت بغلته🥲
چشتم روشن عزیزم🥰

اووووف طبیعی مزخرفترین چیزه 😥😥😥 تا چند سانت باز شدی ؟

الهی بگردمت چقدر اذیت شدی🥲

چرا نتونستی آخه من فرقانی زاییدم راضی بودم

سلام عزیزم
قدم نو رسیده ات مبارک و پرخیر و برکت باشه ❤️
برای منم دعا کن سزارین بشم
من هزینه سز اختیاری ندارم
40 هفته شدم و درد هیچی ندارم
وزن بچمم 4 کیلو شده
دارم از استرس تلف میشم بخدا😥❤️‍🩹

هر دو سخته طبیعی اولش سخته سزارین بعد بیهوشی سخته

بچها ایدیمو گذاشتم دوست داشتین روبیکا پیام بدید

وای چقدر سختی کشیدین😥😥😥😥😥😥😥😥
من نمیفهمم کدوم سیاست لعنتی هست که باعث شده اینهمه تبلیغ زایمان طبیعی کنن،تاجایی که جون مادر و فرزند در خطر باشه😢😢😢😢😢

منم موقعی که زایشگاه بودم از زمانی که بستری شدم تا وقتی که خارج شدم برای سزارین
یه خانمه تو تخت کناریم درد کشید و آه و ناله کرد

هی هم ماما ها میومدن میگفتن نه تو بدنت امادس لگنت فلانه چرا میخوای سزارین بشی(حالا بنده خدا از همون اول برای سزارین اومده بود)
یههه عااالمه درد کشید
و من وقتی تو ریکاوری رومو برگردوندم راست دیدم اونم کنارم رو تخته🥲
فهمیدم بنده خدا رو بعد اونهمه درد سزارین کردن

عزیزم درکت میکنم منم با ۱۲ ساعت درد طبیعی رفتم سزارین
لعنت به زایمان حالم بهم میخوره
بخاطر زایمان سخت و افسردگی بعدش هیچوقتتتتتت حاضر نیستم دوباره بچه داربشم

دقیقا مثل من شدی ولی من خودم درد داشتم میرفتم قبولم نمیکردن چهل هفته ام تموم شد دوروز گذشت بعد رفتم مثل تو شدم☹️
انشاالله که زودتر سرپاشی و خدا نینی تو برات نگهداره

بچها گپ دوستانه گهواره زدم دوست داشتین بیان اونجا حرف بزنیم تازه زدم عضو چند نفریم

عزیزم توقم میخااان صد درصددد طبیعی بیاری قانونش اینه برای همین منم وست ب دامن هر پارتی شدم بچمو سزارین بدنیااوردم ریسک طبیعییی اصلااا نکردممم توقم ب همه دروغ میگن تومیتدنی بیاری چون میخان همه زورت بزنی شاید بشه خاک توسرشون سزارین ممنوع کردن خیلیا بچه هاشون مرد به خاطراینکار کاش ازاول سزارین انتخاب مسکردی طبیعییی خیلیی بده واقعااا اون واسه زنای قدیم بود نه حاالا ک مازناجون نداریم بخداسزارین انقدرام سخت نیس

مبارکت باشه خداروشکر کن بردنت سز بچه منو ک اخر با وکیوم کشیدن بیرون🫠🫠🫠تجربمو نوشتم

وای اینجوری خیلی بده منم خیلی ترسشو داشتم ولی شکرخدا تونستم طبیعی زایمان کنم
امیدوارم که هرچه سریعتر سرپا بشی

سزارین اختیاری حداقل باید ۴۰ میلیون میدادی با زیر میزی به دکتر کلی بساط داشتی الان سزارین اورژانسی شدی رایگان . دفعه بعد باردار بشی دیگه خیالت راحته سزارین هستی فکر طبیعی کی بدنیا بیاد رو نداری . دقیقا مثل خواهرشوهرمن برات اتفاق افتاد اونم بچه اش تپل بود تنبل بود کلی درد کشید موقعه آخراش بچه ایست قلبی کرد سریع سزارین کردن اینقدر بچه تو لگن گیر کرده بود سرش کشیده شده بود خربزه ای . همه اینا فدای یه تار موش الان سالم کنار هم هستید خدا برات نگهش داره

مبارک باشه عزیزم بخدا این داستان تو خوندم یادم از خودم اومد منم همنجور بود تازه بچم دو کبلو هشتصد😔😔😔

خیلی باید قوی باشی تا دردهای زایمان طبیعی برات هیچی باشه
طاقت درد نداشتی باید میرفتی سزارین

سوال های مرتبط

مامان پسریم مامان پسریم ۳ ماهگی
تجربه سزارین #پارت اخر
نی نی داشت گریه میکرد همه گفتن گشنشه منم تازه در اومده بودم پامو نمیتونستم تکون بدم که بچرو گذاشتن بغلم سینمو دادن به بچه با سختی اونقدر گشنش بود ول نمی‌کرد، از یطرف بی حسی داشت کم میشد درد داشتم یخورده که پرستار اومد بازم ماساژ رحمی داد این دفعه یکم دردش بیشتر بود ولی قابل تحمل بود، 8 ساعت گذشت من اصلا سر درد نگرفتم هی میگفتن حرف نزن سر درد میگیری که پرستار گفت دیگه تا الان سردرد نگرفتی بعدشم نمیگیری و نگرفتم گفتن یچیزی بخور باید راه بری خرما کمپوت بهم دادن بهیار اومد بلندم کنه خیلی هولم کرد بلند شدن وحشتناک بود جیغ کشیدم گفتن بخیت میپره هر قدم که برمی‌داشتم از شدت درد از چشام اشک می‌ریخت سخت‌ترین قسمتش که خیلیم سخت بود همین راه رفتنه بود من کلا یروز هربار که راه میرفتم چشمام از درد سیاهی میرفت پمپ درد اصلا تاثیری رو من نداشت فرداش میرفتم دستشویی از درد غش کردم آوردن مسکن بهم زدن بعدش خیلی بهتر شدم دیگه راه رفتن راحت‌تر از قبل شد ولی هنوزم یکم سخته راه رفتن
مامان حلما🧡هامین مامان حلما🧡هامین روزهای ابتدایی تولد
پارت دوم
هر سه دقیقه یه بار انقباض شدید منو گرفت از ساعت چهار تا هفت کلا روی سه سانت بودم دردام وقتی بیشتر بودن که سرم آمپول فشار بهم وصل بود
خلاصه کیسه آب با معاینه های مکرر ترکید ضربان قلب بچه اومده بود پایین
عکس نوار قلب هارو فورا برای دکتر فرستادن دکتر فورا گفت اتاق عملو آماده کنید براش نینی یچیزیش هست که نمیاد منم گریه میکردم میگفتم میتونم طبیعی بیارمش نمیخام سزارین ماما مسول من خیلی مهربون بود بهم دلداری میداد گفت خدای نکرده تا الان اومدی دوست داری بچت یچیزیش بشه چون من موقعه درد زایمان اصلا جیع داد گریه نمیکردم فقد با تنفس دردارو تحمل میکردم اونا هم بهم میگفتن میدونی طبیعی دوست داری ولی بچهت جونش در خطره خلاصه شوهرم سریع رفت امضا کرد منو بردم اتاق ده دقیقه نشد بدنیا اومد صدای گریش رو شنیدم هزار بار شکر کردم بند ناف دور گردن پیچیده بود نمیزذاشت بچه بیاد رحمو باز کنه وزنشم بالا بود چهار بود خلاصه رفتم سزارین انجام دادم ساعت ۸ شب درد نداشتم زیاد پمپ درد وصل بود و شیاف میزدم ..ولی تنها دردی اذیتم میکنه دوست دارم زود سرپا شم نمیتونم هنوز انگار انقباض دارم هنوز چون رحمم درد داره.. خلاصه اینم داستان زایمان من من هنوز انتخابم طبیعی هست بوده با اینکه زایمان سزارین زیاد درد ندارم
مامان 🦋اسرا💚زینب🦋 مامان 🦋اسرا💚زینب🦋 ۱ ماهگی
یه نکته هم بگم
من تا قبل از ب دنیا اومدن دختر دومم همیشه از خوبی های سزارین گفتم چون رو بچه اولم همه دردای زایمان طبیعی رو کشیدم لحظه اخر سز اورژانسی شدم و سزارینمم خیلی خوب بود و زودم سر پا شدم..

اما بعد از سزارین دوم چون خیلی خیلی عذاب کشیدم دیگه اصلا نمیگم سزارین بهتره من الان درد هر دو زایمان رو انگار تجربه کردم و میگم هر کدوم سهتی خودشو داره و بستگی داره گاهی وقتا ادم زایمانش خوبه و راحته زود سرپا میشه اذیت نمیشه حالا چ تو طبیعی و چه سزارین
گاهی وقتا هم زایمانش بده و ممکنه کلی دردوعذاب و عفونت سختی ... همراش باشه..
من بعد از عمل دومم تو همون روز میدیدم تختای کناریم یسریا سزارین بودن یسریا طبیعی اما هیچ درد و هیچ مشکلی نداشتن خیلی راحت کاراشونو هم انجام میدادن..
پس ب این نتیجه رسیدم ک دیگه هیچوقت ب کسی نگم کدومش خوبه کدومش بد..
برای همه دوستای عزیزم ک هنوز زایمان نکردن از ته دلم دعا میکنم چسزارینو طبیعی زایمانتون راحت و بدون سختی باشه خیلی زود سرپا بشینوحالتون خوب بشه همینطور برای بقیه مامانای گهواره..💚

درضمن موقع عمل براتون دعا کردم ب یادتون بودم با این که حالم بد بود ان شاالله ک اثری داشته باشه🦋💚
مامان الیسا خانوم مامان الیسا خانوم ۵ ماهگی
سلام خانوما اومدم تجربه زایمانمون بگم
نمی‌خوام به کسی استرس بدم چون بدن با بدن فرق می‌کنه
من. رفته بودم برای مراقب بارداری و هنوز. هیچ علاعمی نداشتم فقط لکه بینی کم داشتم . وقتی معاینه شدم کلان یک سانت بودم . ولی وقتی دکتر فهمید که بچه ۴هستش گفت که بستریم کنن . و احتمال خیلی زیادم سزارین بود ولی به تشخیص دوتا دکتر که بعد از پاره کردن کیسه این دادن. این بود که بچه به چهار کیلو نمیخوره . ولی باز خواستن ریسک کنن که شاید طبیعی بدنیا بیاد . اونجا هرکس هم اتاقی من بود طبیعی درد کشیدن و بعد یک یا دو ساعت دیگه زایمان کردند ولی من با دوتا آمپول فشار که درد های زیادی کشیدم یک شبانه روز با درد موندم که دهانه ی رحممم از دوسانت هیچ تاثیری نکرد وقتی دکتر اومد. بهش گفتم که خیلی درد دارم بچم طبیعی نمیشه و اونم گفت قبول دارم ولی باید بمونی تا ساعات پر بشه تقریباً ۱۲ظهر بود که من واقعاً از درد داشتم جون میدادم دکتر اومد گفت که برای اتاق عمل آکادمی کنم برای اتاق عمل هیچ استرسی نداشتم و تمام خیلی راحت بود درسته بعدش برام سخته ولی خیلییی میارزه به بی دردی طبیعی چون من خیلی عذاب کشیدم. نظرم نسبت به طبیعی عوض شد . ولی درکل. امیدوارم که همتون زایمان خوبی رو تجربه کنید درسته سختی داشت ولی ارزش اینکه. دختر قشنگمو بعدش بغل بگیرم داشت هر دوتاشونم سخته. در کل باید به ا توکل کرد مادرشدن الکی نیست . پس دنبال درد کم یا راحتی نباشیم که هیچ کدوم راحت نیست. هردو سختیاب خودشو داره . ببخشیدک اگه واضح توضیح ندادم. در کل اینتوری تونستم بنویسم
😂😂❤️❤️
مامان فسقلی🐰 مامان فسقلی🐰 ۳ ماهگی
مامان اسرا و اسما مامان اسرا و اسما ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
دقیقا چهل هفته و چهار روز بودم از وقت انتی و همه سنو ها گذشته بود
از اوایل بارداری درد داشتم ولی از روزی اولی که وارد نه ماه شدم دردام بیشتر وبیشتر و بیشتر میشد دکتر و بیمارستان که میرفتم میگفتن بزور یه سانت هستی همه کار هم می کردم ولی بی فایده بود خیلی اذیت شده بودم خلاصه دیگه آخرین بار دوشنبه رفتم پیش دکترم گفتم دکتر طور خدا یه کاری کن من از آمپول فشار می ترسم اگه میدونید باز نمیشم بهم بگو سزارین بشم معاینه کرد گفت هنوز یه سانتی ولی ترشح زایمان گرفتی گ
ب

پنجشنبه صبح بیا بیمارستان بستریت می کنم...خلاصه برگشتم خونه درد داشتما ولی خب قابل تحمل بود دیگه شب دردم خیلی زیاد بود ولی خب قابل تحمل دیگه سه شنبه من دردام زیادتر شده بود طوری که گریه می کردم از درد ولی خب هی می‌گرفت ول می کرد شوهرم هرچی میگفت بریم بیمارستان میگفتم نه الکی بریم برگردیم خلاصهههه سرتون رو درد نیارم کارامو کردم و ساعت ۹شب بود راهی بیمارستان شدم ولی امیدی به بستری نداشتم یه دو نفر جلوتر از من بودن که معاینه بشن ولی من از درد به خودم میپیچدم و گریه می کردم ساعت۱۰و خورده ای بود که اومد معاینه ام کرد