تقریبا 40روزه پسرمو از شیر گرفتم ده روز اول اصلا نفهمید اذیت نکرد
ولی بعدش پدرمو دراورده اصلا پیش من نمیاد همش لج میکنه گریه بیقراری انگار عصبی شده ازمن بدش میاد
خیلی اعصابم خورده شوهرمم عوض کمک و دلداری هی غر میزنه تیکه میندازه بهم نمیدونم چیکار کنم خیلی دلم پره دارم خفه میشم💔😞💔

منم میخواستم از شیر بگیرمش با این اوصاف بیشتر نگران شدم

منم دو روزه دارم سعی میکنم بهش ندم روزا خوبه اذیت نمیکنه ولی شبا خیلی اذیتم به زور میخوابه البته ک عادت داشت با سینه بخوابه
شما پیشنهادی داری از تجربیاتت🥺

الهی چقدر نازی شما‌ماشالله عزیزززم .اشکال نداره عزیززم میگذره این روزا . میدونم سخته شوهر ادم جای اینک همراه باشه بدتر نیش و کنایه میزنن

اشکال نداره تحمل کن اول یا آخر باید میگرفتی دیکه از شیر .مردا هم همینن چه میشه کرد

درخواست میدی

محل نده بابا بذار هرچی میخواد بگه

شوهراکدومشون درک دارن والا...همین الان روبی درک بودنش بحثمون شد

شوهرت بره به چوخ

عزیزم ببین ببرش پارکی ،بیرونی جایی،زیاد خونه نمون ،خستش کن،میدونم نمیتونی خودتم خیلی خسته ای ولی چاره ای نیس ،اونقد خستس ک انرژیش تخلیه شه ،هم راحت تر میخوابه هم یادش میره

کلاهمه بچه هاهمینن دخترمن سینمواز4ماهگیش نخوردشیرخشکی بودکه 1ماهی میشه بجای شیرخشک پاستوریزه میدم ولی باشیشه میخوره پستونکشوترک داده بودم اونم جدیداگریه که بایدبدی بهشم میگم خراب شده یااه شده میگه بابابرام بخره و بدون پستونک نمیخوابه خلاصه این پروژه نصفه مونده ولی توترک پوشک موفق شدم 2ماهی میشه که کلاپوشک نمیکنم چندباری خطاداده ولی الان مثل ادم بزرگامیره دستشویی

من دخترمو ۳ماه گرفتم خانوم تازه یادش افتاده دوباره میک بزنه تا خوابش ببره هر روشی هم امتحان کردم که یادش بره نمیشه،

خابشم کلاا بهم ریخته شب ساعت سه با گریه بزور میخابه ده پامیشه دیگ نمیخابه تا 8 9 شب یکی دوساعت میخابه دوباره نصف شب بیدار گریه لج بی حوصله

بیخیال بابا تااخرعمر ک قرار نیست شیر بدی باش بیشتر بازی کن پارک ببر بچه سرگرم باشه ساکته توخونه بیکار باشه بهونه مبگیره