۴ پاسخ

دیگه چند ماه که ما مدام سفر و بیرونیم،شاهانم خیلی سرگرمه ،دیگه میرسه خونه یا کارتونه یا یکم فوتبال و خواب
من وجدانم راحته،از پونزده ماهگی روش کار کردم تا همین چند ماه پیش،یه ساعتشم بیهوده نبوده،الانم خیلی بلده مستقل بازی کنه.من خودمو یکم کنار میکشم

اره تا دو هفته پیش بازی میکردم ولی کم کم شدم یه مادر خسته و بیحال و افسرده
الان اصلا حتی سر صداهاشم رو اعصابمه خدا منو ببخشه منم عذاب وجدان دارم و دارم اذیت میشم

برای چه آزمونی میخونی

اره تا دلت بخواد
بیشتر بازی با هدف اموزش

سوال های مرتبط

مامان گل پسر مامان گل پسر ۴ سالگی
من دیگه رد دادم
دیشب اینقدر گریه کردم اینقدر گریه کردم که حد نداره
نمیدونم به کدامین گناه پسرم اینقدر اذیتم میکنه
میگن برای بچه وقت بذار والا من روزی یک تا چهارساعت براش وقت میذارم روز به روز بدتر میشه
جونمو به لب رسونده
کاش خودکشی گناه نبود خودمو از دستش خلاص میکردم
انگار روانی بچه
میگه تشنمه آب بده آب بش میدم نمیخوره جلو روم خالیش میکنه تو سینک
میگه سیب میخوام براش درست میکنم تو بشقاب میذارم نمیخوره نگام میکنه میریزه تو سطل بعد میگه ببین خوردم .گوشی دستم میگیرم میگه ببین گوشی بذار کنار تا برم وگرنه اذیتت میکنم واقعا هم اذیت میکنه
رد دادم رد دیگه از دستش عصبی شدم واقعا این بچه بیماره مشکل داره
یا من مشکل دارم باید برم بستری بشم
خونه به این بزرگی میاد رو کمر من ماشین بازی اگر تی وی نگاه کنم میپره روم میگه نگاه نکن
براش هر شب کتاب داستان میخونم هر روز باش بازی میکنم قایم موشک سایه بازی بازی فکری نقاشی بدو بدو رقصیدن دوچرخه سواری گاهی پارک بی نتیجه اس بگید چه خاکی از دستش تو سر بریزم دیگه خیلی پرخاشگر شدم از دستش عصبی شدم