۳ پاسخ

ما از همون نوزادی میبریمش فروشگاه تقریبا هرماه دوبار عادت داره میشینه جای کودک

دختر من تو فروشگاه اصلا زمین نمیره.همش بغله.یا میزارم تو سبد خرید.
یه چیزی بهش میدادی هم ساکت نمیشد؟

منم تاچندوقت پیش میگفتم خوبه پسرم چشمودل سیره نه تو اسباب بازی فروشی نه توفروشگاه سلیطه بازی درنمیاره اممممما امان از الان توفروشگاه همینجورک رد میشیم ازقفسه ها ورمیداره یه لحظه غفلت کنی قفسه هارو ریخته زمین اسباب بازی فروشی رو هم ک نگم فقط جیغ میزنه همرو میخاد😅😅

سوال های مرتبط

مامان کوچولو مامان کوچولو ۱ سالگی
آبجیا یه مشورت
همسر من خیلی به هیئت و مراسم مذهبی علاقه داره خصوصا تو محرم و ماه صفر و قبل ازدواج با من هرسال با خانواده میرفتن مشهد ایام 28 صفر رو از وقتی با من ازدواج کرده هرسال یه جوری شده نرفتیم یبار بلیط نبوده یبار باردار بودم یبار بچه کوچیک بود امسال گیر داده که حتما میخوام 28 صفر اونجا باشم و منم میخواد ببره میگه اگه نمیای هم من میرم خانوادشم یعنی پدر مادرش میرن از طرفی هم بچه ی من واقعا اذیت میکنه نه تو کالسکه میشینه یعنی تو بازار چند ساعت گشتیم فقط اومد بغل من بغل کسی نمی‌رفت دیگه کتف هام داشت میشکست انقدر بغلم بود هرکار کردم گفت عمرا تو کالسکه بشینم دست نمیداد همش یا میدوید یا هم فقط بغل بخپا ماهیچه های شکمم درد گرفته انقدر بغلم بود یعنی برم با این وضع مشهد هم زهرمارم میشه نرم هم دلم میمونه همسرم با خانوادش رفته من نیستم نمیدونم چیکار کنم همسرم میگه کمک میکنم گاهی میمونی هتل یا مامانم کمکت می‌کنه که میدونم از پسش نمیاد چون ایشونم مسن چطور نگه داره
مامان سامیار مامان سامیار ۱ سالگی
چقدر امشب دلم گرفت و دلم واسه خودم سوخت
چند شب پیش عروسی بودیم سامی همش چسبیده بود به من و نق میزد همه میزدن و میرقصیدن اما من نه با اینکه همسرم هم خیلی همراهی کرد
امشب رفتیم هایپر خرید کنیم مگه گذاشت همش نق ، گریه ، جیغ که بیام از تو سبد پایین. میزاشتمش پایین وایییی یه کارایی میکرد دست به همه چی میزد ، کف زمین می‌خوابید خداشاهده من گریم گرفت
ظهر هم زنداییم اومد خونمون انگار این وحشیا شده بود همه چیزو به هم میریخت، پرت میکرد ،یه کارایی میکرد که من متعجب بودم
با اینکه خیلی واسش تایم میزاریم باباش خیلی بیرون میبرتش، خونمون ویلاییه همش تو حیاط بازی میکنیم
هم روحی خسته ام
هم جسمی چون تپل هست ماشاالله بخدا هم من هم باباش از کمر درد و دست درد و زانو درد هر شب ناله میکنیم
شبا هم هزار بار بیدار. میشه
تا به این سن هر جا رفتم بچه ای شیطون تر از سامی ندیدم خدا شاهده
کاش خدا دلش واسم بسوزه یکم پسرمو صبور تر کنه
میدونممم همین که سالمه کافیه من با تمام وجود عاشق پسرمم ولی خیلی این روزا سخت میگذره
واسم دعا کنید.
اما
مامان هامین مامان هامین ۲ سالگی
خانما خواهش میکنم به سوالم جواب بدید خیلی کلافه شدم من دوهفته بیمارستان بستری بودم برای کارای عمل کیسه صفرام که یهویی حالم بد شد پسرم مدام پیش خونه مادرشوهرم یا خونه مادرم بود از وقتی اومدم بیرون از بیمارستان و عمل کردم و اومدم خونه خودم یه روز دیدم تو حیاط اب بازی میکرد خیلی هوا گرم بود بهش گفتم باید اب رو ببندیم بیایم تو وگرنه حالت بد میشه خیلی هوا گرمه و اب رو بستم و اوردمش تو چنان جیغ و دادی راه انداخت که تا نیم ساعت داشت جیغ میزد و هرچی ازش سوال میکردم ماما چی شده چی میخوای جیغ میزد دوباره بردمش تو حیاط گفتم بیا اب بازی کن جیغ میزد میگفت نه هرچی بهش میدادم پرت میکرد همینطوری جیغ میزد گریه میکرد خیلی خسته شدم دیگه دیدم هیچی جواب نمیده خودمم باهاش گریه کردم که حتی میگفت باهام گریه نکن بعدش گفت بغلم کن بلند شو گفتم ماما نمیتونم عمل کردم دیگه زنگ زدم شوهرم اومد و سرگرمش کرد خودمم هی بغلش میکردم دیشب دوباره رفتیم تو حیاط شستیمش گفت بزار اب بازی کنم گفتم نه بریم تو میخواستم مای بیبیش کنم شلوار پاش کنم که اومد تو کلی جیغ زد و گریه کرد هرچی بهش میدادیم پرت میکرد شوهرم تعجب کرده بود گفتمش بیا بی محلی کنیم بهش فیلم رو پلی کن نگاه کنیم دیدم اومد کنترل گرفت فیلم رو قطع کرد که یعنی نه نگاه نکنید باهم حرف میزدیم میگفت نه باهم حرف نزدید یعنی فقط میخواست وایسیم نگاش کنیم تا اون جیغ بزنه خیلی کلافه شدیم دیگه بعد یه ربع بیست دقیقه شوهرم برد گذاشتش تو تاب تابش داد تا خوابش برد اصلا نمیدونم چیکار کنم رفتار درست چیه اگه تا حالا همچین موردی داشتید یا میدونید رفتار درست چیه خوشحال میشم راهنماییم کنید
مامان محیا(زندگی) مامان محیا(زندگی) ۱ سالگی
خدا هیچکس رو با همسایه نفهم نندازه،که مجبور میشی خونت رو بفروشی فرار کنی از اون محیط، واحد بغلی ما به حدی نفهم و کم شعور و گستاخ هستن که هرچقدر بهشون تذکر میدیم انگار نه انگار ظهر از ساعت 2تا 3.5دقیقا زنه با تلفن بلند بلند حرف می‌زد انگار تو خونه ما بود😑بعد از اون بچه هاش عین اسب میدویدن اینور اونور جیغ میزدن مادر هم بیشتر از اونا جیغ میزد سرشون انگار از طویله اومدن خب آدم بی‌شعور تو که فرهنگ آپارتمان نشینی نداری غلط میکنی میای اینجا باعث سلب آسایش بقیه میشی برو وسط کوه خونه بگیر اینقدر جیغ و داد کنین که جونتون در بیاد، دخترم گریه میکرد از صدای اونا بچه بدخواب شده بود نمیتونست بخوابه دیگه صبرم لبریز شد داشتم از عصبانیت خفه میشدم در رو باز کردم با صدای بلند اسم زنه رو صدا زدم اومد دم در گفتم این چه وضعشه 2ساعته هی منتظرم این جیغ و داد و تلفن های جنابعالی تموم بشه بلکه بتونم بچمو بخوابونمش، صداتون کل ساختمان رو گرفته به غیر شما ببین صدای کسی درمیاد! اینقدر داد میزدم خودم فشارم افتاددر رو کوبیدم اومدم تو یه ساعت بعد دوباره شروع کردن، برای اینکه خودش راحت بشه بچه داد میزنه یا گریه میکنه در رو باز میکنه بچه رو میندازه تو راهرو آپارتمان در رو میبنده بچه هم هی جیغ و گریه به در میکوبه که مامان باز کن اصلا یه وضعیتی دارم ها فقط خدا میدونه برام دعا کنین خونمون پول خوب بخرن از اینجا برم هرچه زودتر