پارت۲
صبح شد رفتیم بیمارستان از داروخونه بیمارستان همسرم کیف مخصوص مادر و نوزاد تحویل گرفت
رفتیم توی اتاقی که قرار بود داخلش بستری بشم دو تخته بود که از شانس خوبم فقط من توی اون اتاق بودم
پرستار اومد برام سوند وصل کرد
یکم سوزش داشت و میترسیدم ولی خداروشکر قابل تحمل بود سختیش این بود که باید با سوند پا میشدم راه میرفتم و مینشستم و مدام احساس ادرار داشتم ....🥲
پرستار اومد و گفت باید بریم روی ویلچر نشستم و به سمت اتاق عمل رفتیم
وقتی منو برد اونجا اولین کسی که اومده بود برای عمل من بودم و چندتا دکتر و پرستار که درباره همههههه چیز به غیر عمل و جراحی صحبت میکردن 😂😂😂😂
مثلا درباره حقوق اضافه کاری قیمت سیمان....
و منم داشتم استرس میکشیدم😑🤣و دعا میکردم زودتر دکترم برسه
بعد از نیم ساعت نشستن اونجا بیمارهای دیگه هم اومدن که عمل های مختلفی مثل بینی زانو و کمر داشتن هم اومدن....
یه پرستار اومد و بهم گفت بریم اتاق سزارین
و بازم خودم تنها نزدیک ۲۰دقیقه اونجا نشستم و استرس کشیدم همچنان سررررردم بود یخ زده بودم منتظر که دکترم بیادش😁

تصویر
۶ پاسخ

بقیه شم بزارین تجربمون زیاد شه😁

میگم درد نکشیدی خیلی دلتو فشار ندادن ؟؟؟؟ موقع شیاف زدن و خون ریزی همراه داشتی .
من نه همراه داشتم نه هیچی انقدر استرس کشیدم مردم . خیلی هم درد کشیدم

عزیزم ا۱فهان زایمان کردی ؟؟؟،
پیش کدوم دکتر و کدوم بیمارستان

بقیشم بزار😁🤚⚘️

سوند قبل عمل میزارن پس یکی ب ترس هام اضافه شد

الان زاییدی

سوال های مرتبط

مامان یه دختر خوشگل ❤️🍒 مامان یه دختر خوشگل ❤️🍒 قصد بارداری
پارت ۱
سلااااام به همه مادر های آینده
امروز اومدم تجربه زایمانم واستون بزارم امیدوارم که بتونید از تجربه های من استفاده کنید❤️❤️‍🩹



خب از اینجا شروع کنیم که من حالم خوب نبود ۳۶هفته و ۳روز بودم دکتر خودمم یه شهر دیگه بود و ۵ساعت راه داشتیم تا اونجا
چون ترسیدم یهو بلایی سرم بیاد رفتیم پیش دکترم و دیگه موندگار شدیم همونجا ...
روزی که رسیدم رفتم پیش دکترم گفت دختر گلم جاش توی شکمم تنگ شده و باعث شده دیگه به اندازه کافی رشد نکنه و باید همین فردا منو ببره اتاق عمل
من یهو جا خوردم چون هنوز خودمو اماده نکرده بودم 🥹
بعد گفت چون ممکنه ریه دخترم تشکیل نشده باشه اول سه روز پشت سر هم امپول بزن و برو تشکیل پرونده بده😍❤️‍🩹
خلاصه نگم براتون از درررررررد امپول ریه 😭که من هر سه بارش با چشم گریون از اتاق درمیومدم...

منو همسرم و خواهرم با همدیگه رفتیم بیمارستان برای تشکیل پرونده
۳۵میلیون هزینه بیمارستان شد و ۱۵میلیون هم دستمزد خانم دکتر
به غیر خرجای دیگه که نزدیک ۲۰تومن خورد خورد ازمون گرفتن.
ما کارهامون تموم شد گفتن برو و فردا صبح ساعت ۵بیمارستان باش🥹💞قرار بود دختر نازمو ببینم به زودی امیدوارم این حسو همهههه کسایی که منتظرن تجربه کنن
خرگوش کوچولو خرگوش کوچولو قصد بارداری
سلام خانمای عزیز ظهرتون بخیر
میخوام از تجربه عکس رنگی امروزم براتون بگم
اول اینکه اصلا استرس نداشته باشید خانمای که میخواین برای عکس رنگی برید
به من گفته بودن ساعت ۱۱ اونجا باشم ولی من از شدت استرس ۸ صبح از خواب بیدار شدم و یه دلشوره عجیبی داشتم و اینکه از شدت استرس یبند سرویس میرفتم تا شد ساعت ۱۰ ونیم با شوهرم رفتم اونجا که رفتیم یه نفر قبل من بود یه نیم ساعتی نشستیم بعدش نوبت من شد یه فرم دادن که پر کنم بعدش یه شیافت دادن که بزارم گفتم قرص بروفن بخورم گفتم نه خودمون اونجا بهتون دارو میدیم، رفتم شیافت بزارم اون خانمی که از من زودتر رفته بود عکس رنگی دیدم اومد بیرون از اتاق بهش گفتم درد داشتی گفت استرسش بیشتر از دردشه وگرنه دردی حس نکردم، شیافت گذاشتم رفتم بهم گفتن لباس تو در بیار برو روی تخت دراز بکش یکم بتادین روی رحمم ریختن سرد شد بعدش یه دستگاه‌ رو از بالا روی شکمم تنظیم کردن بعدم که خانم دکتر اومد بت مهربونی گفت خوبی؟ استرس داری یا درد ؟ گفتم بیشتر ترسیدم
خندید وگفت؛ نترس الان بهت یه آمپول میرنم که دردی نداشته باشی فقط نفس عمیق بکشید و خودتو شل کن .
بعدش آمپول زد بهم عضلانی
بعدم یه دستگاه داخل رحمم گذاشت اولش یکم درد داشت ولی بعدش بی حس شد
و خانم دکتر بعد چند دقیقه گفت عزیزم بلند شو تموم شدی
گفت شرت بپوش و نوار بزار بعدش برو سرویس عوضش کن یه نوار دیگه بزار
رفتم سرویس دیدم خون اومد و همون موادی که داخل رحمم ریخته بودن
گفتن نیم ساعت راه برو بعدش بیا
کم کم دیدم دردم گرفت انگار درد پریودی بود زیر دلم یکم درد میکرد
و خیلی زود دردش کم شد