الان که داشتم تاپیکای قبلمو نگاه میکردم دیدم چقد درصد هیت و اشتباه زیادههه😅
و حتی همه به عکسا واکنش 👎🏼 داده بودن اول که با خودم گفتم همه که قرار نیست از بچه‌های من و عکساشون خوششون بیاد ولی جالبیش اینجا بود که من متوجه شدم اصلا به خاطر عکسا نبوده و همه فکر کردن اینا عکسای من و لیلیان هست یعنی درواقع فکر کردن آیلین منم که ۱۶ سالم تموم شده و بچم هم لیلیان همشون هم اینو پرسیده بودن که خودتی؟ چجوری ۱۶ سالته بچه داری؟😆
خواستم برای بار هزارم بگم که لطفااااا دقت کنین به بیوی من که نوشتم آیلین ۱۶ سالشه ننوشتم اسم من آیلینه و ۱۶ سالمه یا ننوشتم من مامان کوچولوام🤌🏼
من خودم مخالف ۱۰۰ درصد کودک همسری‌ام بعد بخوام خودم کودک همسری شده باشم یا دخترم کودک همسری باشه که نمیشه!!!
برای آخرین بار اینو میگم که من ۳۹ سالمه و لیلیان وقتی ۳۸ سالم بود بدنیا اومد و به دلایلی که قبلا از خیلی چیزامون که خیلیا میدونن ماجرارو سو استفاده شد دیگه عکسی از خودم نمیذارم و عکس دخترامم خیلی کمتر از قبل میذارم! حتی تو تاپیک قبلی هم اینو گفته بودم که لیلیان بعد ۵ سال اومد و روز تولد خواهرش بدنیا اومد اما همه بدون خوندن تاپیک میان میگن آره خودتی و تازه ۱۶ سالته بچه داری و فلان یا نظر میدن که فاصله زیاد خوب نیست من خوشم نمیاد و دخالت های بیجا😑
خب من از فاصله سنی بچه‌هام خیلی راضیم شما فاصله ننداز🙌🏼
فقط من نمیدونم چجوری فهمیدن تولده و تاپیکو باز کردن وقتی کلمه خواهر لیلیان رو نخوندن🫠
و برای آخرین بار اینو میذارم و مشخص میکنم که این دونفری که عکسشونو گذاشتم دخترای من هستن و اسماشون آیلین و لیلیانه❤️
میدونم که الان میان دوباره میگن اگه این آیلینه لیلیان کو ولی دیگه من حرفمو زدم😬🤌🏼

تصویر
۱۵ پاسخ

چقدر توضیح می‌دین و براتون مهمه نظر بقیه
مهم خودتونید و دختراتون
موفق و خوش باشید بیخیال مردم و دهنشون

با احترام به مامان کوچولوهای عزیز گهواره من واقعا قصد توهین به هیچکدومتون رو نداشتم و همتون مثل دختر من میمونین و من فقط برای اینکه انقد هیت الکی بهم ندن اینو گفتم که بعد ۱ سال و نیم فعالیت توی اینجا دیگه تمومش کنن و سعی نکنن تو هرچیزی دخالت کنن❤️🌹

مهم نباشه حرف کسی واست

خدا حفظشون کنه عزیزم منم از فاصله سنی زیاد خوشم میاد.. فقط راز جلوگیریتو بگو 😄🙏

خدا حفظشون کنه عزیزم

وای ۱۶ سال اختلاف که عالیه.
میتونه ی کمک خوب باشه برات

اول عکس و باز کردم و با خودم گفتم چه خوب بعد زایمان شکمش اینهمه جمع شده😐
بعد که متنو خوندم فهمیدم وی به چیه😅😅

پسرای منم هفده سال فرقشونه عکسشونم همیشه می‌ذارم خیلی هام میپرسن چرا اینقدر تفاوت سنی دارن ولی برام مهم نیست چون از تفاوت سنیشون کاملا راضیم

خدا دخترای گلت رو حفظ کنه واست🩷

ای خدا عجب نی نی گوگولی فداشم

فاصله دختر من با پسرم ۱۸ ساله خیلیم خوبه

عزیزمم
خداحفظشون کنه😍❤️

اتفاقا این فاصله بهتره چرا؟
چون خواهر بزرگ هواسش هست به بچه کوچیک اگه ۳ یا ۵ ساله باشه حسودی میکنه و میزنه
من فاصله بچه هام ۱۲ ساله و دخترم خودش برادر خواست

خدا هر دورو براتون حفظ کنه وهمین طور شما و پدرشون واسه اونا

منم تولد پسرمو گذاشته بودم با عکس دخترم با اینکه گفتم دخترمه هزار نفر گفتن خودتی چقدر کوچولویی

سوال های مرتبط

مامان ليليَن فرفري🩵 مامان ليليَن فرفري🩵 ۱۲ ماهگی
دوستای قدیمیم یادشونه که من پارسال دقیقا امشب کجاها رفتم و چیکارا کردم که بتونم لیلیان رو ۶/۶ اونم نه به خاطر تاریخ رند و فقط به خاطر اینکه تولدش با خواهرش یکی بشه بدنیا بیارمش😅😍❤️
لیلیان من بعد ۵ سال انتظار و کاملا بدون برنامه ریزی اومد و توی سونوگرافی اولی که زدن ۱۷ شهریور گفتم با آیلین تو یه روز میشه چون اونموقع هم سزارین اختیاری بودم و اگه طبیعی میشدم تاریخم ۱۷ شهریور بود🥰
من تا همون شب قبلش فکر میکردم دخترم قراره نیکان بدنیا بیاد اما چون جای خالی نداشت و دکترمم اونجا نبود عرفان سعادت آباد بدنیا اومد❤️
خلاصه که خانم خانما با کلی تعویض دکتر و توسط بهترین و مهربونترین دکتر و توی یه بیمارستان با رسیدگی عالی بدنیا اومد و بهترین خاطره رو برامون به جای گذاشت😍
واقعا ممنونم از دکتر مریم موسوی عزیزم که تا فهمید میخوام تولد دخترام تو یه روز باشه برام جا خالی کرد و صبح زود هم اومد پیشمون و لیلیان رو بدنیا آورد و کلی هم عکس و فیلم رایگان برای آیلین گرفت🥹🙏🏻❤️
مامان ليليَن فرفري🩵 مامان ليليَن فرفري🩵 ۱۲ ماهگی
مامان ليليَن فرفري🩵 مامان ليليَن فرفري🩵 ۱۲ ماهگی
راستی مامانا درباره زیرمیزی گرفتن و اینای دکترم خیلی سوال کرده بودین که چجوری شده بچرو ۶ ام بدنیا آورده
من اونموقع که انتی بهم گفت ۱۷ شهریور طبیعیه دکترم بهم گفت که ۶،۷ شهریور یا زودتر باید سزارین بشم و زمانی که لیلیان میخواست ۳۸ هفته بود اومد پایین و دکتر به زور ۱ هفته نگهش داشت که زود بدنیا نیاد و ۶ ام بدنیا بیاد. و اینم بهم گفته بودن که باید زودتر از ۶،۷ شهریور بدنیا بیاد چون بعد ۷ شهریور بمونه خفه میشه یا کیسه آب شب ۶ ام یا صبح ۷ ام حتمااا پاره میشه و چون نباید پاره میشد ۶ ام صبح بدنیا اومد سزارین اختیاری🥰
و زیر میزی دکترم که کلا اون تایم از همه میگرفتن و از ما گرفتن ۱۰ تومن اما واقعا خیلی راضی بودم چون بهترین عمل و خوش اخلاق ترین دکتر رو داشتم که بهترین دکتر بیهوشی بیمارستان رو برام آورد که برعکس خیلی از مادرا که تجربه خیلی بدی دارن از آمپول بیحسی برام یه خاطره خوبی بمونه و چیزی حس نکردم واقعا!
و دکتر خودش هم برام کلی عکس و فیلم از لحظه بدنیا اومدن، لحظه‌ای که آوردنش پیشم، با خودشون و اولین دیدار با پدر گرفتن برام❤️
مامان دلارا❤️🌱 مامان دلارا❤️🌱 ۱۱ ماهگی
واقعاکه راست میگن بهشت زیر پای مادراست
من چندروزه اومدم خونه خاهرم دوتا خاهرام هستن یکی مجرده یکی هم ازدواج کرده ولی هنوز بچه نداره بچه دار نمیشه (اینا خاهرای تنی نیستن بخاطر همین کمتر همو میبینیم از وقتی هم بچه اوردم نیومدم خونه شون حالا اینا تعجب کردن میگن ما غلط بکنیم بچه بیاریم تو که نه درست میخابی نه بچه میزاره درست غذا بخوری نه به خودت برسی وبیرون هم که میریم اذیتت میکنه اصلا اینا عجیب دلشون برامن میسوزه😂😂
ولی من اصلا اینا برام مهم نیس تنهاچیزایی که برام. مهمه اینه که دلارا خوب غذاشو بخوره دلارا زمین نخوره و خیلی ازنکرانی های دیگه که همه مون داریم
واقعا چی بوده این مادر
الان که خاهرامو میبینم یادم میاد که چی بودم و چی شدم و چقددارم از خودگذشتگی میکنم و چقد هم راضی ام و واقعاهم دوران شیرینیه مادر بودن خیلی خوبه اینو کسایی که مادر نیستن درک نمیکنن
بهشون میگن اشکال نداره همین دوسال اولش سخته به بعد خوبه دیگه سختی نداره میگن خب این دوسال بدنت داغون میشه فکر اینو نکردی 😅😵‍💫
مامان مهراب مامان مهراب ۱ سالگی
سلام
در مورد یه مطلبی خیلی وقت بود میخواستم اینجا بگم وقت نمیشد خیلی از اطرافیان خانواده دوست همه هر سری من رو میبینن میگن چرا تو سره کار نمیری ولی یکی فکر نمیکنه اول اینکه من خودم شعور دارم برای این قضیه و فکر کردم در موردش و دیدم من اینجا تنهام و پسرمم نمیتونم به کسی بسپارم و خیلی برام مهمه تربیته مهراب و غذا خوردن و همه چیزش و مهدکودک و پرستار و همه چی هم تحقیق کردم و علاقه ای ندارم بهش اونم الان چون الان سن حساسه مهراب سنی که هر لحظه من رو میخواد کنارش باشم بغلش کنم درد داره من آرومش کنم اینکه من به فکر خودم باشم و بگم خب من وقتم رو بچم نگیره پس من چرا بچه آواردم؟با اینکه تمام همکارام میدونن چه تهران چه یزد من شدیدا عاشق کارم بودم و هستم در حدی که من علاقه ای به ازدواج نداشتم چون گفتم من با کارم ازدواج کردم ولی ازدواجم کردم شوهرم گفت مانع کارت نمیشم و اذیتت نمیکنم .من عاشق کمک کردن به مردم و خوب شدن مریض ها بودم .الانم از نظرم بزرگترین مسئولیت گردن منه بچه داری مسئولیت کمی نیست مسئولیت بچه .اینکه خوب تربیت بشه و درست بزرگ بشه.من برای تک تک کارهای مهراب مطالعه میکنم حرفای روانشناس و دکتر گوش میدم نظر میپرسم که کار اشتباهی انجام ندم چون من کسی نیست چیزی بهم یاد بده خودمم و خدای خودم .کاشکی اطرافیان دست برمی‌داشتند از حرفاشون و دخالت ها و چرت و پرت گفتناشون و یکم فکر میکردن.که آی تو خودت رو حروم میکنی و...من بهم خوش میگذره کتار مهراب با مهراب بازی می‌کنم بیرون میرم و همه جا میرم شهربازی میرم نمیزارم ذره ای مهراب اذیت بشه چون من کنارشم .چون من وقتی فکر مادر شدن کردن وقتی رابطه کامل با همسرم انجام دادم فکر تک تک اینجاها رو کردم دوری از کار دوری از تمام کارایی که قبلا میکردم
مامان نیکا جون مامان نیکا جون ۱۶ ماهگی
نیکای من
یکسال با همه شیرینی ها و سختی هاگذشت
یک ساله که شدی
🩷قلب خونمون 🩷
🌺گل تو گلدون🌺
آخه من هرچی از زیباییت بگم کم گفتم دختر نازم نیکای من ضربان قلبم وقتی برای اولین بار دیدمت انگار هزاران ساله عاشقتم و مادرتم و هیچوقت از مادری کردن برات خسته نمیشم
من و بابا و داداش طاها خیلی دوستت داریم و همیشه به این فکر میکنیم که زندگی قبل از تو برامون معنی نداشت
البته که زندگی برای من از وقتی اولین بار مامان شدم معنی گرفت وقتی اولین بار صدای یه پسر کوچولو تو خونم پیچید
الان هم که برای بار دوم مادر شدم و با وجود تو دختر کوچولوی نازم کامل تر شدم و خدارو شکر میکنم بابت بودن تون وجودتون و نفساتون 🌈
مادرشدن برام تجربه ی قشنگی بود و اگه هزار بار دیگه هم به دنیا بیام میخام مادر شما دوتا فرشته ی قشنگم باشم
🩷💕تولدت مبارک هستی من داروندارم 🩷💕
۱۴۰۴/۱/۲۷
این متن دلنوشته ای برای دخترکم بود که هرروز و هرثانیه باخودم تکرار میکنم و هرلحظه بابت وجود بچه هام خدارو شکر میکنم💝
مامان نور چشمام❤️‍🔥 مامان نور چشمام❤️‍🔥 ۱۶ ماهگی
یهو فکرم خیلی درگیر شد نمیتونم بخوابم بسکه پاهامو تکون دادم حالم بد شد، لطفا نظرتونو بگید در مورد چیزی که میخوام بگم
خانوما من یه پسر یه سالهو یک ماه دارم بعد از دو بار سقط خدا بهم داده حالا خیلی نگرانم که پسرم تنها نمونه و یه خواهر یا برادر داشته باشه خودم دوست دارم داداش داشته باشه حالا بگذریم، همسر من از من کوچیکتره شرایط زندگیمم اینکه مستاجر با یه درآمدی که همه چیم روبه راهه در حد معمول،دست تنهام هستم یعنی فقط فقط فقط شوهرم کمک حال منو زندگیمه اینجوری بگم که بعد سزارین خودم پسرمو بعد دوروز بردم حمام،از طرفیم افسردگی بعد زایمان گرفتم که تازه رفتم تحت درمان هی فکر میکنم میگم نکنه تو باردار شدن به مشکل بخورم نمیدونم که بچه دار بشم یا نه،شوهرم باز بچه میخواد ولی میگه حالا نه ولی من خودم به خاطر سنم میگم اگه قراره بیارم زودتر اقدام کنم، اصلا یه سر درگمی دارم نمیدونم چک شده این موقع شب 😔😔😔😔😔😔خانواده سوهرمم شهرستانی هستن الان که شکر خدا رفت آمد نداریم ولی میدونم بعدا هی میخوان گوه بخورن که یه بچه بیار یعنی واسه اونا بچه آوردن هیچ غمی نداره زرت زرت میزان بدون هیچ درک و فهمی از دوران زایمان بعد زایمانو بچه بزرگ کردن
مامان ONE♥ مامان ONE♥ ۱۷ ماهگی
روز سه‌شنبه با دلوان رفتیم خانه بازی
بخوام از تجربم بگم از نظر خودم خوب بود
چون دلوان شخصیتی که بسیار وابسته منه حتی من باشم پدرشم باشه بغل منو ترجیح میده
خانواده هامونو که اصلا توجه نمیکنه و به روی هیچ کسی نمیخنده
تو خانواده بچه کوچیک داریم یکی ۹ ماه بزرگتر یکی ۷ ماه کوچیکتر ولی خوب از جایی که دلوان اضطراب جدایی داره باهشون هم بازی نمیشه
ولی وقتی رفتیم خانه کودک دیدم همه همسن دلوانن نهایت یکی یا دوماه فاصله داشتن
اولش مربی اومد باهشون بازی کرد و خوش آمد گویی کرد بعد نمایش ریتمیک و عروسکی اجرا کرد دلوان خوشش اومد و با بچه ها دوست شد ولی یکم جلوتر که رفتیم رسیدین به بازی مسی پلی متاسفانه دلوان اصلا حاضر نشد دست به اون موادی که آورده بودن بزنه و خوب متوجه شدم دوست نداره از حس لامسش استفاده کنه البته مربی گفت ایرادی نداره جلوتر بریم کم کم از این حالت درمیاد و چندشش نمیشه
دیگه کم کم بچه ها از نشستن و اجرا خسته شدن
دیدیم هرکسی رفته سراغ اسباب بازی ها و دارن باهم بازی میکنن
من به این نتیجه رسیدم همش آموزش و بازی نیست همین که داره با بچه ها ارتباط میگیره و یک ساعت دلوان از من فاصله گرفته خیلی خوبه
من تو خونه از کنارش بلند میشم شرحه شرحه میکنتم ولی اونجا عین خیالش نبود
احتمالا هفته ای یکبار ببرمش