۶ پاسخ

آره خیییلیییی حالم از این فکرا بهم میخوره اما دست خودم نیست هیچکیم درکت نمیکنه

خدا بززگه
به چیزای خوب فکر کن
من خودم زمانیکه یهو حالم بد شد برای تومور مغزی
تو اونچند ماه دیدم خانواده من و همسرم از بچم مزاصبت کردن
خدا خانواده هارو حفظ کنه
و انشاءاللهمامانایی که بچه کوچیک دارن، شالم و سلامت باشن تا بچه هارو به سرو سامون برسونن

منم خیلی وقتا به ذهنم میرسه میگم خدایا بزار اول سر و سامونش بدم مطمعن بشم میتونه از پس خودش بربیاد و به کسی نیاز نداشته باشه بعد منو از این دنیا ببر

اره خیلی
من قبل بارداری اینا کلا از مرگ نمیترسیدم واسم مهم نبود ولی از وقتی بچم بدنیا اومد همش میگم خدایا دوست ندارم تا بزرگشدنشو ندیدم بمیرم حتی خدایی نکرده خدا اونروز نیاره در مورد مرگ بچمم فکر میکردم انقد گریه میکردم همش صلوات میفرستادم اصلا حالم خوب نبود الان خیلی بهتر شدم مخصوصا شبا میخاستم بخابم از این فکرای مضخرف میومد تو ذهنم

منم خیلی بهش فک میکنم مخصوصا وقتی جنگ بود خیلی گریه میکردم که اگه من چیزیم بشه پسرم پیش هیچکس حتی نیم ساعت نمی‌مونه حتی باباش و همین الان ک نوستممم اشکم دراومد

اره معلومه بهش فک کردم

سوال های مرتبط