۱۶ پاسخ

مبارکه عزیزم
دکترت کی بود؟؟؟

عزیزم مبارکه 🥰

مبارکه عزیزم بسلامتی

بچت چند ماهش بود دوباره باردار شدی ؟

عزیزدلم فاصله سنیشون یک ساله؟!

مبارک باشه
زیر سایه پدر و مادر صد ساله بشه

قدمش پر خیر و برکت .
خدا برات حفظشون کنه مامان قوی و خوشبخت

مبارکت باشه گل

قدم نورسیده مبارکت باشه ابجی

وااای شکم من از خارش امونم رو بریده🥲🥲🥲🥲

مبارکه عزیزم قدم نو رسیده

قبلی رو مگه کجا بودی

هزینه بیمارستان چطور بود ورسیدگی

به سلامتی مبارک باشه

مبارکه .خوش قدم و روزی باشه .هزینه سزارینت چقدر شد بیمه چی داشتی

مبارکه عزیزم قدمش پر خیر و برکت

سوال های مرتبط

مامان قلب خونه مامان قلب خونه ۱ سالگی
یادآوری خاطرات
پارسال این موقع پسرم تازه 28 روزه بود
چقدر روزهای سختی بود .خستگی و کم توانی بدنی خودم یک طرف ،حجم زیاد رسیدگی به کارهای بچه یک طرف ،کلا همه چیز بهم ریخته بود انگار .
پسرم نسبتا آروم بود .اما دیر خوابیدن شب و کلا همه چیزهایی که تو بچه داری تایم آدم رو میگیره من رو حسابی شوکه کرده بود . تو خونه موندن و کارهای تکراری کردن از همه بدتر بود آخه من تا قبل دنیا آمدن بچه خیلی از تایمم با کارکردن و بیرون رفتن پر میشد .ده سال اینطور گذشته بود و حالا همه چیز تغییر کرده بود . تصور کن از بچه دار شدن فقط همین بود که بچه داشته باشی و مادر بشی ،هیچ تصوری از مادری کردن نداشتم .
که چقدر باید از خودم بگذزم
افسردگی بدی گرفته بودم . همه روزم با اضطراب می‌گذشت .پرخاشگر و غمگین بودم .
اصلا دوست ندارم به اون روزها برگردم . تعجب میکردم که چرا شاد نیستم . انگاری عذاب وجدان داشتم .بیش از سه ماه طول کشید تا کم کم شرایط بهتر شد . من کمکی هم داشتم مادرشوهر و همسرم و مامان خودم در حد امکان کمکم میکردن .اما انکار از اینکه با بچه کل روز تنها باشم و خودم کارهاش رو تنهایی کنم مضطرب میشدم .
تا اینکه شروع کردم لحظه به لحظه با خدا حرف زدن .تو تمام کارهای روزمره مثل یک همنشین باهاش حرف میزدم .خیلی آروم تر شدم .
الان پسرم عشق منه . درسته بازم خستگی هست کلافگی و چیزهای دیگه .اما با یک شیرین زبونی اش همه چیز فراموش میشه انگار شارژ مجدد میشه آدم .
ولی چرا همش تو فکر بچه دومم اما مضطربم .یعنی دوباره همه اون احساسات تکرار میشه
شماها چی ؟؟