دیروز یکم حالم بد شد چشام سیاهی رفت افتادم فکنم فشارم افتاد
بعد پسرم خیلی ترسید اینقد گریه کررررد دسامو بوس میکرد افتاده بود رو سینم میگفت مامان دوست داشتم (دورازجونم انگار مردم)🥲

اینقد گریه کرد حالم بدتر شد منم شروع کردم به کریه کردن

یکم به خودم اومدم رفت برام اب اورد و پاهام و داشت ماساژ میداد

میخواستم یعنی تااااا خود صبح گریه کنم براش
من الهی قربون تو پسر بشم مادرم🥹🥹🥹🥹🥰

خدا به حق خودت سایه همه مامانا را بالای سر بچه هاشون نگه دار

نیلوفر اصلا بهت نمیاد بیست سالگی بچه دار شده باشی... اگر دوست داشتی ست روز داستانشو بگو برامون آخه تو مکه کی ازدواج کردی دختر

حق داشته بچه ترسیده
بچه های الانم همچی میدونن
منم فوبیا دارم یه دفعه حالم بد بشع بچم چی میشه از گریه

اخی خداحفطش کنه برات

ماشاالله عزیزم خداحفظش کنه گل پسرو خداروشکر فهمیده اس الان بهتری

وای چقدر بده،اون طفلی هم چی کشیده تو اون وضع دیدتت

قربونش بشم چند سالشه؟