۵۷ پاسخ

خدا حفظش کنه عزیزم ، من تو پیچ ی دکتری دیدم گفت که پاهای نوزاد رو از اغوشی رد نکنید خوب نیست

مبارکه، قدمش خیر باشه براتون. عزیزم میگن پای بچه رو توی ابن قنداق سوئیسی ها نکنین برای لگنش خوب نیست

عزیزم فعلا پاهاشو از آغوشی رد نکن
ممکنه برا لگنش مشکل پیش بیاد
همینجور ساده از آغوشی استفاده کن

عزیزم خدا برات حفظش کنه فقط یچیزی پاهای بچه رو نباید از قنداق بیاری بیرون چون بچه اوایل بدنیا اومدنش باید حالت چمباتمه داشته باشه ببخشید گفتم

ماشالله بهش

واااااای قربونش💓💓
مبارک باشه عزیزم

خوش قدم باشه عزیزم😍

مبارک باشه🌹

ای جان ماشالله 😍🧿🧿عزیزم بیمارستان نیکان حکیمیه ساک دادن بهتون؟چه چیزایی داخلش بود ؟

ای خدا عزیزم من تازه دیدم زایمان کردی مبارکت باشه قشنگم قدمش پر از خیر و برکت 😍😘

ولی عزیزم شنیدم بهتره که تا نوزادان پاشون رو از اون سوراخ آغوشی بیرون ندید بهتره

ای خودا مبارکه عزیزم خدا حفظش کنه براتون😘🐥❤️🥹

الهیییییی من فداتشم شم خوشگلم دختر ناز خوش اومدی به این دنیا قدمت خیر باشه برای پدرمادرت عزیزم🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🩷🩷🩷🩷🩷🩷💗💗💗💗💗💗💗💗💗

عزیزم چقدر نازه ماشالله😍😍😍😍خدانگهش داره ❤️

مبارکه

گودوووو چه نازه خدا حفظش کنه ⁦♥️⁩😍

ای خدااااا عزیزدلم😘😍
قدم نو رسیدت مبارک باشه گلم
من نبودم گهواره ندیدم الان فقط بخاطر خودت اومدم چک کنم ببینم زایمان کردی یا نه
خیلی خوشحال شدم عزیزم
روی ماه دختر نازتو ببوس قشنگم😘

مبارکت باشه عزیزم
خودت هم از نو متولد شدی

ای جانم چه نازه خدا حفظش کنه ❤️🧿
مبارک باشه

خدا حفظش کنه عزیزم

وای خدا خوشگل خانمو نگاااا🥺❤️
از چشم بد دور باشه

ای جونم مبارک باشه قدم دختر نازت 🥹🥰

ای جونم مبارک باشه 🥹

نورا نانا😍😍😍

عزیزم قدم نو رسیده مبارک باشه خداروشکر که هر دو سالم و سلامتین🩷🩷🩷🧿🧿🧿🌹🌹🌹

ای جااااان ماشالله بهش🧿♥️خدا حفظش کنه عزیزم

ای جانم ماشاالله 🥹😍♥️🧿
خدا حفظش کنه زیر سایه پدر مادر به سلامتی بزرگ شه ♥️

مبارکه گلم .خدا حفظش کنه چقد نازه چشم بد ازش دور باشه . فقط گلم پاهاشو تو از آغوشی رد نکن

ای خدا لباشو 😍😍😍😍 خدا حفظش کنه خداروشکر ❤❤❤

عزیزمممم .چشم بد دور باشه ازش. خداحفظش کنه برات گلی🥰

ای خداااا عسلممم💗🎀🤭

ای جان عزیزم ماشالله چقدر نازه😍😍😍😍خداحفظش کنه عزیزم❤️❤️❤️

عزیزممم خدا حفظش کنه ♥️😍🙏

قدمش خیر کوچولوی دوس داشتنی.
❤️

مبارکه گلم پرخیر برکت باشه😍☺️😚

تولدش خیلی مبارکه چند کیلو بود موقع دنیا اومدن ؟وبه سوال گلاتون طبیعی بود همسرم میگه گل طبیعی می‌خرم برات منم میگم طبیعی نمیزارن بخاطر اون میپرسم خخخخ

بسلامتی زایمان کردی مبارکه گلم خدا حفظش کنه براتون عزیزم 😍✨❣️

مبارکککک باشه بهاره جان خیلی نگرانت بودم همش میگفتم چیشد این دختر خداروشکر که حداقل تو زایمان سزارین درد نکشیدی ماشالله چه دختر نازنازییی

مبارکهههه😍🥰

مبارکه عزیزم شمام زایمان کردی بسلامتی 😍😍

وایییی بالاخره نینیت اومدددد

ای خدا قربونش بشم انشالله که پر روزی باشه قدمش خیر و عاقبت به خیر باشه😍

ای خدااااا چقد نازه ماشالله
مبارکت باشه

قدم نو رسیده مبارک عزیزم 🥹🩷

ای جونم فاطمه نورا جان خوش اومدی خاله🫀🧿🧿🧿🌱

عزیزم قدم نورسیده مبارک

ای جونمممم...چقدر نازه این نفس😍😍😍😍😍😍😍💙💙💙💙💙💙💙💔🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

و خدا خواست که فاطمه نورا سهم این دنیا بشه
این همون دختر گلیه ک دکتر گفته بود احتمال موندنش پنجاه،پنجاست

عزیزممم قدمش مبارک باشه😘

ای جااانم مبارکه قشنگم انشاالله قدمش پر خیر و برکت باشه براتون خدا نگهدار این کوچولو باشه♥️🥹😍😘

چه دختر نااازی خدا حفظش کنه قشنگم🩷🫶🏻

ای خدا نی نیت بدنیا اومد انشاالله به سلامتی خیلی خوشحال شدم برات 😍

عزیزم مبارککک باشه😍😍😍ماشالله چشم بد دور ❤️

😍😍😍

از ساعت چند دردام شروع شده ک گفته نهایت تا فردا زایمان میکنی؟

مبارک باشه عزیزم خدا حفظش کنه خیلی نازه 🧿❤️

ای خدااا چ دخمل گوگولیی😍❤️🧿چشم بد ازش دور عزیزم

سوال های مرتبط

مامان ابوالفضل مامان ابوالفضل ۸ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
۳۹ هفته و ۵ روزم بود که به بیمارستان رفتم و چون علائم زایمان رو نداشتم و دکترم گفته بود اگه دردت گرفت که هیچی ولی اگه درد نگرفت برو این نامه رو به بخش زنان و زایمان نشون بده که بستریت کنن ،بلاخره بستری شدم هر چقدر هم که بهم آمپول فشار زدن تو بیمارستان دردم نگرفت دکتر خودش اومد گفت یکم دوز داروهارو ببرید بالا و پرستارای بخش هم بهم توصیه میکردن که شربت زعفران غلیظ بخورم که اونم جواب نداد کلا هیچ دردی نداشتم ولی با آمپول فشار به زور ۳ سانت شدم که دردام بعد از یک روز بستری شروع شد ولی اونقدری نبود که زایمان کنم چون سابقه فشار بالا رو هم داشتم دکترم اومد و خودش کیسه آبم رو پاره کرد و دردم از اون موقع به بعد شروع شد که به غلط کردن افتاده بودم و به دکترم گفتم که سزارینم کن گفت تا اینجا خوب پیش اومدی باید صبر کنیم که زودتر زایمان کنی از ساعت ۱ ظهر تا ساعت ۷:۳۰ درد کشیدم ولی ارزش داشت چون الان پسرکوچولوم بغلم و خداروشکر میکنم که صحیح و سالم تو بغلم دارمش ولی واقعا زایمان طبیعی درسته که یه روز درد داره ولی الان من هیچ دردی ندارم و میتونم خودم کارای خودم رو بکنم
مامان ‌‌آیلین مامان ‌‌آیلین ۸ ماهگی
خب منم اومدم که از زایمانم بگم
من دیروز ساعت ۸ کیسه آبم ترکید بدون هیچ دردی رفتم حموم آرایش کردم مسواک زدم ساکم رو که از قبل آماده بود برداشتم رفتم بیمارستان ۸ونیم بود نوار قلب و معاینه شدم که گفت ۳ یا ۴ سانت بازی ولی دردی نداشتم زنگ زدن دکترم که بیاد بالا سرم نیومد خیلی دلم شکست چون قبلش کاغذ داده بود که زایمان ویژه ام خودش میاد بالاسرم که نیومد اونجا یه دکتر دیگه رو معرفی کردن به ناچار قبول کردم منو بردن بخش زایمان بعدش دکترم اومد گفت درد داری گفتم نه از اول تا آخر بالا سرم بود خیلی خوش اخلاق بود با یه ماما همراهش هر دو واقعا خوش اخلاق بودن راسی برا گرفتن این دکتر هم ۵ میلیون دادیم ولی خب خوب بود بعدش ساعت ۱۰ اومد آمپول فشار زد یدونه هم آمپول ریه چون من ۳۶ هفته و ۵ روز بودم بعد ۱۰ و نیم اومد گفت درد داری گفتم نه یکی دیگه آمپول فشار زد که ساعت ۱۱ دردام شروع شد ولی اصلا دادوبیداد نمیکردم قابل تحمل بود مامانم رو هم از اول راه داده بودن داخل بعدش مادرشوهرم اومد بعدش مامان بزرگم اومد بعدشم خواهرشوهرم تا ۱۱ونیم پیشم بودن منم درد داشتم ولی قابل تحمل بود که بعدش اینا رفتن ولی مامانم تا لحظه آخر پیشم بود ساعت ۱۱ ونیم دردم شدید شد که باعث شد جیغ بزنم دکترم معاینه کرد گفت ۶ سانتی یه ربع بعدش یدفعه حس کردم بچه داره میاد
ادامه تو تایپیک👇
مامان نون خامه ای مامان نون خامه ای ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی بیمارستان تامین اجتماعی

ت نه و نیم شب رفتم بیمارستان الکی گفتم بچه ام تکون نمیخوره از وقتم گذشته بستری ام کنید معاینه کرد یک و نیم بودم بعد وقتی خواست ضربان قلبشو گوش کنه برای پرستاره حسابی تکون خورد پرستاره گفت این کجاش تکون نمیخوره گفتم از دیروز تکون نخورده بود بعد الکی گفتم سردرد شدید دارم و اگه برای بچه ام اتفاقی بیفته تقصیر شماس چون اونایی که فشارشون میره بالا سردرد میشن و این برای بچه بده و نباید فشار بره بالا خلاصه فشارمو گرفت 11 بود و این برای منی که همیشه فشارم هفته خیلی بالا بود دیگه هر جور شد بستری شدم ساعت یازده و نیم رفتم زایشگاه تا کارای بستری ام انجام شد ساعت شد 12 گفتم آمپول فشار نمی‌زنین گفتن از ساعت 12 به بعد نمی‌زنیم یکم درد داشتم تا ساعت 3شده بودم 3سانت درد هام کم بود و هی وسط درد هام میخوابیدم ساعت 6 صبح هم شدم پنج سانت دیگه دکترساعت یک ربع به هفت اومد آمپول فشار زد و درد هام شدید شد ساعت 8 کیسه آبم پاره شد دردهام خیلی شدید تر شد گفتم برام بی دردی بزنید ساعت 9 بی دردی اسپاینال زدن دردهام تموم شد فقط حس فشار داشتم ساعت یازده و نیم صبح هم زایمان کردم

دکترم خانم زندی بود بسیار خانوم خوش اخلاقی بودند پرسنل و بیمارستان عالی
مامان محمدحیدر مامان محمدحیدر روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان
من ۴۰ هفته و ۵ روز بودم ولی هیچ طوری دردام شروع نشد دکترم گفت بیا تا معاینه کنم ببینم چطوری رفتم مطب معاینه کرد گفت دهانه رحمت بسته است و بیشتر از این هم نمیشه بمونی من گفتم میخوام طبیعی باشم گفت با آمپول فشار هم فک نکنم بتونی زایمان کنی سزارین میشی گفتم اشکال نداره من تلاشمو میکنم دیگه نامه داد گفت برو بیمارستان نوار قلب بگیر ببینم امشب بستری بشی یا فردا رفتم بیمارستان معاینه کردن و نوار قلب گرفتن گفتن امشب باید بستری شی ساعت شیش بود بستریم کردن تا کارمو کردن ساعت ۸ شب معاینه کرد گفت یه سانتی دیگه دوز اول رو برام شروع کردن دردای کمی میومد سراغم منم پاشدم پیاده روی کردم و ورزش کردم ساعت دوازده شب بود زنگ زدن دکترم گفت تا ساعت یک شب سرم بگیرم بعد استراحت بدن تا شیش صبح ، ساعت یک که سرم رو قطع کردن دیگه منم دردی نداشتم یکی دو ساعت خوابیدم دیگه ساعت ۶ اومدن دوز دوم رو برام وصل کردن اینم بگم شب معاینه کرد گفت همون یه سانتی ولی دهانه رحمت خیلی نرم شده
دوز دوم رو که صل کردن دیگه دردام شدید تر بود منم مدام راه میرفتم و ورزش میکردم وقتی دراز میشدم دردام خیلی بیشتر میشد همراهم کمرمو ماساژ میداد خوب بود برام تا ۱۱ و نیم ظهر که معاینه شدم گفتن ۴-۵ سانتی دیگه دکتر گفت یه ساعت استراحت بدیم سرم که قطع شد بازم درد داشتم ولی با فاصله بیشتر
ادامشو پارت بعد مینویسم
مامان گل گلی مامان گل گلی ۱ ماهگی
سزارین
پارت یک

نه ماه نمی‌تونستم تصمیم بگیرم که طبیعی زایمان کنم یا سزارین
شرایط هر جفتش برام مهیا بود ، اما بلاخره پایان نه ماه فشارم بالا پایین شد و بچه هم تا هفته ۳۹ تو کانال زایمان نیفتاده بود و هیچ دردی نداشتم دکترم تصمیم گرفت که سزارین کنم و منم واقعا خوشحال شدم چون یه بار زایمان طبیعی با آمپول فشار انجام داده بودم و واقعا برام سخت گذشته بود

خلاصه ساعت چهار و نیم صبح حرکت کردیم و پنج رسیدیم بیمارستان رفتم و آزمایش ها و ... رو انجام دادند بعدش ساعت هفت و نیم وارد اتاق عمل شدم
نکته ای که میخام بهتون بگم برای من واقعااا سوند گذاشتن هیچ دردی نداشت هیچی انگار نه انگار که سوند گذاشتند
تو اتاق عمل همه کار خودشون رو به سرعت انجام دادند و من رو یه ذره هم کردند و آمپول بی حسی زدند برام عین تموم امپولا بود دردش درد وحشتناکی نداشت
به سرعت درازم کردند در عرض پنج ثانیه بی حس شدم و خودمم استرس گرفتم که دکترم فهمید و آرامش بخش بهم تزریق کردند
مامان لوبیا مامان لوبیا ۴ ماهگی