اینقد اعصابم از خواهرشوهرم خورده ک نگو
این دوتا بچه داره یکی ۱۳،۱۴ساله یکی حدود دوساله خب اینا اکثر موقع ها سرما خوردن ای سری سرما خورده بودن اصلاااا نگفتن😡
دخترش بچمو بغل کرده با خودم رو بوسی کرده یه جا بودیم و من اصلا توجه نکردم ک این سرما خوردس ،خواهر شوهرمم ک عقل نداره حداقل بهش بگه علائم داری نرو سمت بچه 😠
دختر من ک سرما خورده بود تا وقتی خوب نشد این اصلا نیومد خونه مامانش چون ما اونجا بودیم اونوقت خودشون مریض میشن همجا میرن هیچیم نمیگن بعد دیشب میبینم هی آبریزش داره دختر منم میبوسه😠بماند ک یکسره رد رژاش رو صوت بچم میمونه دیشب اینقد پر رنگ بود دیگه عصبانی شدم میگم باااز شما رژ ردین،بعد رو به دخترم گفتم بیا بریم بشوریم مامان
من چیکار کنم با این آخه چجوری بفهمونم علائم داری نبووووس بغل نکننننننن بخدا من تحمل مریضی دخترمو ندارم سری پیش سر همین سرما خوردگیش حمله پانیک داشتم بهشم گفتما میگم من تحمل ندارم ک میگم سرماخورده این بغل نکنین بهشم گفتم میگم خودتون دیدین سری پیش چی گذشت به من
حالا بگین من چیکار کنم برم استوری بذارم با همین موضوع

۵ پاسخ

دقیقا منم همین مشکلا دارم وقتیم میگم میگن وای برا همین بچت همش مریض الکی حساسیت نشون میدی بخدا من با هر مریضی پسرم پیر میشم

محکم و قاطع ،اگه متوجه نشد با عصبانیت حرفتو بگو....مریض بشه تو و بچت اذیت میشین یکم پررو باش

من که خیلی محترمانه میگم چون سرما خوردین بچه رو بغل نکنین یا ماسک بزنین.
خودمونم اگه مریض باشیم اصلا جایی نمیریم. دیگه همه اخلاقمو میدونن😄😄

نمیدونم اطرافیان کی میخوان درک کنن واقعا منم همین مشکل داشتم زمستون پارسال خداروشکر دیگه اینقدر گفتم و گفتم الان خودش نمیزارن بچه هاشون نزدیک بچه هام بشن

ن یبار رک و پوست کنده حرفتو بزت یا به گوشش برسون

سوال های مرتبط

مامان مامان علی اصغر مامان مامان علی اصغر ۱۳ ماهگی
مامانا اون سریع داخل تاپیک قبلی گفتم دختر طبقه بالا خیلی میاد پایین نمیزار درست بچه ام بخوابه همش تو سرمه چند روز پیش اومد خونمون با مامانش هی علی اصغر اذیت میکرد بچه ام میرفت سمت ماشینش میرفت هولش میداد خودش سوار میشد هر اسباب بازی ک علی اغر میگرفت اونم میگرفتش بعد علی اصغر هی گریه میکرد دختر خودش ۳ سالشه هی میگه من میخام علی اصغر بغل کنم من دیکه اعصابم خراب شد داد زدم گفتم الان بچه ام میندازی مامان هم هی نگاش میکرد کاری باهاش نداشت من بهش گفتم دیکه نیای پیش پسرم اذیتش میکنیاز اون روز مامانش قهر کرده گفتم بدرک ک قهر ببخشید بچه ام انداخت خدایی نکرده بالایی سرش انداخت خوبه اون سری هم بزوز بغلش کرد زورشو نداشت افتاد رو علی اصغر سر علی اصغر خورد زمین پیشونیش باد کرد منم ب مامانش گفتم اگه شوهرم بفهمه کل ساختمون ب آتیش میکشه یخ گذاشتم روش بادش خوابید حالا من دیکه دیدم بچه پرو بچه ام اذیت میکنه بهش گفتم دیگه حق نداری بیای پایین بچه ام تو خونه خودمون هم آسایش نداره حالا مامان بدش اومد قهر کرد گفتم بدرک بهش بر خورده به بچه اش گفتم نیا خوب گفتم ؟؟؟