امروز روز سوم ترک پستونک پسرم بود گریه کرد گف نوچ نوچ ینی پستونک بابام بدو بدو رف خرید آورد ک بابا جون گریه نکن ک تحمل گریه هاتو ندارم...منم اعصابم خورد شد سر بابام داد زدم ک بچه ی من حق ندارید دخالت کنید ازون موقع عذاب وجدان دارم

وای عزیز دلم بهت حق میدم.ولی دردو من میفهمم که 4 ساله بابامو ندارم.هرچقدرم عصبی شدی دیگه این کارو نکن خدایی نکرده یه روز نباشه حسرت به دل میمونی.من هر روز دارم زار میزنم با اینکه بی احترامی نکردم کاش روزگار عقب گرد داشت دلم واسش پر میزنه😔

حق داری ناراحت بشی ولی رفتارت خیلی اشتباه بود
دقیقا همین مشکل برای من پیش آمد وقتی میخواستم دخترمو از پستونک جدا کنم خیلی گریه میکرد خانوادم تحمل نکردن رفتن براش یکی گرفتن اولش خیلی اعصابم خورد شد بعد ی مدت خودم بدون اینکه کسی متوجه بشه از پستونک گرفتم دخترم رو الان حدوا ۵ روزی میشه پستونک نمیخوره خدارو شکر زیادم اذیتم نکرد

انشالله غروب ی شاخه گل با ی مقدار پول میزارم داخل پاکت

پدر خیلی مقدس نمی‌دونم چرا ایقدر راحت حرمتش میشکنی از ذوقش رفته پستونک خریده بچه گریه نکنه شما مثل بچه دو ساله رفتار کردی

💔کاش از دلش در بیاری