۲۴ پاسخ

😐😐اولین باره میشنوم

برای ما اینطور نبود بیمارستان نامه داد با همون بهمون شناسنامه دادن

برا ما که اینطور نبود ۶ساله گذشته

من تهران گرفتیم همسرم رفت گرفت اومد راحت
شاید شهر به شهر فرق میکنه

برای ما که اینطور نبود...هفته پیش شناسنامه گرفتیم

وا خب مگه تو بیمارستان زایمان نمی کنن مشخصات مادر هس دیگه

از منم سونوگرافی خواستن😒😒😒

چقدر عجیب...شاید بعضی شهرستانها اینجوری تهران که اصلا اینجوری نیست تاحالا هم از کسی نشنیدم

منم ۱۳سال از عقد می‌گذشت فرستادن پزشک زنان و زایمان تحت نظر خودشون چک کرد تا نامه دادن برا شناسنامه

خدایااا خب شاید یکی نخواد قبل پنج سال بچه دار شه😐😑😑

واسه ما که چیزی نگفتن😕

چه عجیب
شاید گواهی بیمارستانم جعل میکنن ک اعتماد نکردن

خوش نام باشه

وایی 🤣🤣🤣🤣 ترکاتو نشون دادی جدی

پس اون نامه پزشک وبیمارستان به چه دردی میخوره😐😄

من ۹ سال گذشته الان ایراد می گیرن🤣

😶😶😶😶 این چه سمی بود دیگه ... خدایی اگه واقعی باشه خنده داره ، نامه میدن از بیمارستان دیگه

چه جالب نمیدونستم یزد این قانونو نداشت
حال چون ما نامه بیمارستان داشتیم تو نامه بیمارستان مکه نداشتی

جدی؟
آخه زنداداش من همین ۴شهریور بچه سومش به دنیا اومد ولی راحت بود

همینو کم داشتیم مگه نامه تولد نوزاد از بیمارستان بهتون ندادن؟؟؟
برگه ولادت ببری که دیگه کاری ندارن

بله الان۸ملیون بابت دی ان ای بایدبدم هنوزنگرفتم شناسنامه رو

من شنیدم ای وی اف میکنی باید دی ان ای بدی که یعنی الان ما ۸ ساله ازدواج کردیمم باید بدیم؟

ولی خوب کاری میکنند
مبارک باشه خواهر جان

😐😐😐😐😐😐😐

سوال های مرتبط

مامان نیلای و نلین مامان نیلای و نلین ۲ ماهگی
سزارین دوقلو
سلام
خانوما تجربه ام از سزارین رو میخوام بگم با سن ۱۸ اونم دوقلو
نی نی هام یکی ۱۹۰۰ وزنش بود و قل اول ۲۳۰۰ وزنش بود
و با این وزن احتمال اینکه برن دستگاه زیاد بود ولی من با انرژی و بدون هیچ ترسی آماده شدم
تقریبا دو هفته قبل از سزارین دکترم نامه داد برا ۳۱ م شهریور و گفت صبح ساعت ۵ بیمارستان باشم
انتخاب من بیمارستان خصوصی صولت بود (به خاطر دکترم )
صبح رفتیم دنبال مادرشوهرم و مادرم با هم رفتیم بیمارستان
و کار های پذیرش رو انجام دادیم از من برای پذیرش شناسنامه خودم و کارت ملی شناسنامه و کارت ملی همسرم پرونده پزشکی(تمام سونو وآزمایش های انجام شده بارداری )رو خواستن و ۲۰ ملیون هزینه قبل از عمل گرفتن تا تصویه حساب
(۱۵ملیون دستمزد دکتر جدا که قبلا گرفته بود)
بعد من رو به بخش بستری بردن و اتاقم رو نشون دادن آزمایش خون ازم گرفتن و یک سری سوال از من پرسیدن مثله حساسیت دارویی و اینا بعد هم سرم و این چیزا رو وصل کردن و گفتن لباس هایی که قراره به دنیا اومدن بپوشن رو به من بدید همراه پوشک و پتو دور پیچ
ادامه پارت دو
مامان ماهلین مامان ماهلین ۵ ماهگی
مامانایی که میخواین برین گنبد بیمارستان بسکی تجربه من از زایمان تو بسکی
من شب قبل ساعت ۹ رفتم کارای بستریم شد که لباس عوض کردم و برام سرم زدن و ان اس تی گرفتن و خدمات زایشگاه یه کوچولو بنده خدا عصبی بود امد زیر شکمم تمیز کنه زد برید شکمم رو به روی خودشم نیاورد ان اس تی که دادم رفتم تو یه اتاق دیگه که شما تو زایشگاه میتونین یه همراه داشته باشین از لحاظ غذا بگم که افتضاحه ولی پرسنلش بد نبود تو زایشگاه پرسنل اتاق عملشم عالی بودن خصوصا دکتر بیهوشیم که خانوم قاسمی بود بخش زنانم شما اگر از یکی همراه بیشتر داشته باشین ۱ تومن اضافه میگیرن ازتون ولی خوبیش این بود تا ۱۲ شب همسرم میتونست بمونه پیشم اما از همه داغون تر مسئول بیمه سلامتش بود که خدا لعنتش کنه بیمه منو تایید نکرد وقتیم پیگیری کردم میگفت باید ۴۸ ساعت تو زایشگاه میموندی حالا نمیدونم چجوری باید با کیسه اب پاره ۴۸ ساعت میموندم تو زایشگاه خدا داند در کل بیمارستان بدی نیست ولی در سطح خصوصی هم نیست از خصوصی فقط اسمشو داره با توجه به بیمارستانای خصوصی دیگه ای که من دیدم
مامان ویهان* مامان ویهان* روزهای ابتدایی تولد
زایمان طبیعی
پارت دو:
بیمارستان تا کارامونو کردیم و پرونده تشکیل دادن برام ساعت حدود ده و چهل دقیقه بود اومدن رضایت نامه از منو همسرم گرفتن که اگر یه وقت نشد برای سزارین وقت تلف نشه دیگه من هی معاینه میشدم آمپول فشار رو قطره قطره با سرم بهم زدن و هی این مقدار قطره رو زیاد میکردن. درد توی مانیتور باز نشون میداد ولی من باز درد آنچنانی نداشتم. دیگه پرستارای شیقت عوض میشدن دو تا پرستار عوض شدن و تا بعدازظهر نه تغییری توی روند دردام شد و نه بیشتر از نیم فینگر باز شدم. کلییییی معاینه میکردن دکترم دیگه ظهر رسید و تا ۵ غروب پیشم موند قطره‌های آمپول فشار که زیاد میشد سرعت ضربان قلب بچه بالا می‌رفت. برای همین مجبور بودن کمش کنن و کمش که میکردن روی من تاثیر نداشت خلاصه من از ۱۰ صبح توی اتاقم با توپ، با هر چی که فکر کنید ورزش میکردم هیچی توی وضعیتم تغییری پیدا نمیشد. خود پرستارا کلافه شده بودن و منم واقعا ورزشامو منظم میکردم هر کاری میگفتن میکردم باهاشون همکاری میکردم ولی نشد دیگه. دکترم دیگه رفت و منو سپرد به آخرین پرستار شیفت اون روز که از ۷ غروب اومد و قرار شد تا ۷ صبح بمونه. توی این مدت واقعاااا معاینه شدنه منو کلافه کرد. ولی چیزی که واقعیت داشت این بود که توی همه‌ی این روزها پنج نفر منو معاینه کردن و توشون دو نفر فقط کاشت ناخن نداشتن حتی دکتر خودمم ناخن کاشته بود، نمیدونم کسی بوده تجربه داشته باشه یا نه ولی تنها اونایی که بدون کاشت منو معاینه میکردن درد آنچنانی نداشت ولی بقیه جونمو گرفتن اون ناخن لامصبشون فرو میرفت تووووم و سوی چشممو میبرد.
مامان هامین 👶💙 مامان هامین 👶💙 ۵ ماهگی
سلام مامانهای عزیز منم اومدم از تجربه زایمانم براتون بگم🥰


*پارت اول*


زایمان من سزارین بود، تاریخ قطعی که دکترم بهم داده بود ۱۷ خرداد بود که ۳۷ و ۶ روز میشدم.

هفته اخر که برای ویزیت آخر رفته بودم گفت نوار قلب بچه زیاد خوب نیست و حرکتشم کمتر شده بود خلاصه بهم گفت باید این هفته بازم نوار قلب بدم..

نوار قلب بعدی رو دعا دعا کردم که خوب باشه چون نمیخواستم زودتر بدنیا بیاد و خدای نکرده مشکلی داشته باشه..

خلاصه نوار قلب بعدی رو که دادم دیگه دکتر گفت نباید زیاد بمونه پس‌فردا بهت وقت عمل و نامه میدم صبح برو بیمارستان...🥲🥲
منم استرس یهو گرفتم چون امادگیشو نداشتم زودتر بشه اومدم خونه سریع وسایل هارو گذاشتم دم دست که چیزی شد سریع بریم بیمارستان...
اون تاریخی که بهم وقت زایمان داد ۳۷ و ۳ روز میشدم..

خیلی حس و حال عجیبی داشتیم هممون
مامانم بیشتر از من استرس داشت ولی به روی خودش نمیاورد😅
از بیمارستان هم هی تند تند زنگ میزدن که بهم روز و ساعت زایمانو یادآوری کنن منم هی استرسم بیشتر میشد🥴🥺
مامان محمد مسیحا 💙 مامان محمد مسیحا 💙 ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین در بیمارستان تریتا پارت ۴...

خب اول بگم که من قرار بود یک شهریور پسرم دنیا بیاد دکترم نامه رو برای اونروز داده بود ولی ۲۹ مرداد فشارم رفت بالا و احساس کردم چشمام و دستم داره ورم می‌کنه برای همین به دکترم زنگ زدم و گفت حتما فرداش صبح زود برم بیمارستان برای بستری... این شد که ۳۰ مرداد پسرم دنیا اومد... ما ساعت ۵ صبح رفتیم بیمارستان پرونده باز کردیم از بلوک زایمان یه پرستار خوش اخلاق اومد دنبالم و رفتیم لباس بهم داد که جالب بود از قسمت سینه دو تیکه بود و کش خورده بود تا بعد عمل بلافاصله بچه با مادر ارتباط پوستی بگیره جوراب آمبولی رو برام پوشندن و یه ان اس تی و فشار ازم گرفتن که همه چی عادی بود آنژیو کتم رو هم وصل کردن با آتلیه ای که هماهنگ کرده بودم اومد و بیرون با همسرم حرف زده بود فیلم گرفته بود اومد داخل از منم گرفت ...ساعت نزدیک ۹ صبح بود که از اتاق عمل اومدن دنبالم رفتیم آمپول بی حسی رو از کمر زدنی یکم اذیت شدم ولی قابل تحمل بود چون بدنم خود به خود تکون میخورد ولی باید تکون نمی‌خوردم... بی حس که شدم سوند رو وصل کردن که نفهمیدم دردش رو بعد از ده دقیقه صدای نینیم اومد و واقعا حس قشنگی بود دکتر بچمو نشون داد بعد بالاسرم بردن شستنش تمیزش کردن تا منو بخیه کنن کارم تموم شد بردنم ریکاوری که پسرمم باهام آوردن اونجا یه پرستار پیشم بود همش پسرمو میزاشت روی سینم تا شیر بخوره فقط نمی‌دونم چرا دستی که آنژیوکت داشت تب میکرد و یه جوری میشد اذیت میکرد بعد که بخش رفتم درست شد همونجا گفتم برام پمپ درد بزنن حسم داشت برمیگشت یه درد خیلی کمی رو حس میکردم که برام پمپ رو زدن بردنم به سمت بخش با پسرم....ادامه..
مامان معجزه💙🧿 مامان معجزه💙🧿 ۵ ماهگی
پارت اول:: سلام دوستای گلم اومدم از تجربه زایمانم بگم براتون. من بیمارستان انصاری نارمک زایمان کردم از اول تصمیم داشتم سزارین کنم چون واقعا از طبیعی فوبیا دارم.. ساعت 5ونیم صبح 6خرداد رفتم بیمارستان اونجا من رفتم قسمت بلوک زایمان همسرمم رفت برا تشکیل پرونده که همونجا 22میلیون گرفتن فعلا تا موقع ترخیصم تسویه کامل... لباسامو عوض کردم بعد منو بردن برا نوار قلب و وصل کردن سوند که من واقعا وحشت داشتم از این قسمت چون تجربه بدی داشتم ولی پرستاره با حوصله ایی بود گفت خودتو شل بگیر اصلا نمیفهمی منم چون ترس داشتم یکم پاهام میلرزید ولی سعی کردم تا جایی که میتونم خودمو شل بگیرم خلاصه سوند رو زد یه حس سوزش بدی گرفتم که بعد از پنج دیقه رفت بد نبود ولی من همش چندشم میشد و دوست نداشتم بعد که تموم شد دقیق طبق گفته دکترم ساعت هفت و نیم منو بردن اتاق عمل دکترم اماده نشسته بود منتظر من یه پرستار هم اومد گفت پمپ درد میخوایی که من گفتم نه نمیخوام ولی بعد از عمل پشیمون شدم بنظرم خیلی خوبه اگه بگیرید چون دونفر از هم تختی های من داشتن واقعا راضی بودن خلاصه منو دراز کردن رو تخت یه دکتر